eitaa logo
پاسخگو
913 دنبال‌کننده
418 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
💠قسمت1⃣ جوان عالم و خوش فکر: 💫 آن روز یکی از شلوغ ترین ایام بود. «علیه السلام» با گروهی از یارانشان گفتگو می کردند که همه آنها از بزرگان و علمای بودند. در این هنگام، جوانی به خدمت امام رسید. پیشوای شیعیان از دیدن جوان شادمان شد، او را در بالای مجلس و کنار خویش نشاندند و گرامی داشتند. این رفتار امام حاضران را شگفت زده کرد. وقتی امام «علیه السلام» شگفتی حاضران را دیدند فرمودند: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده; این جوان با دل و زبان و دستش یاور ماست.» این جوان کسی نبود جز هشام بن حکم‼️ 💫 در اوایل قرن ۲ هجری در به دنیا آمد. در شهر اواسط دوران نوجوانی و جوانی را گذراند و بعدها برای تجارت به آمد و در محله به بزازی مشغول شد. او از همان آغاز جوانی پر تلاش و شیفته علم و معرفت بود. او، برای رسیدن به علم و دانش، علوم زمان خویش را آموخت. دانشمندان را فرا گرفت و کتابی در رد یکی از فلاسفه یونان نگاشت. 💫 هشام، در مسیر رسیدن به هدفش، به مکتبهای گوناگون علمی زمان خود پیوست؛ ولی هیچ مکتبی عطش حقیقت جویی او را فرو ننشاند. او سرانجام به وسیله عمویش، ، با امام صادق «علیه السلام» آشنا شد و چون ماهی که به دریا رسیده است، در کنار امام آرام گرفت و به شمار پیروان آن حضرت پیوست. 💫 هشام هرگاه به پرسش‌های بی‌جواب برمی‌خورد، خدمت امام صادق «علیه السلام» می‌رسید و از ایشان سوال می‌کرد.امام «علیه السلام» نیز با بردباری پاسخ می‌دادند و او را قانع می‌کردند. نمونه‌هایی از این پرسش و پاسخ ها در کتاب و آمده است. 🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
💠قسمت2⃣ 💫هشام بن حکم، علاوه بر هوش سرشار و دانش وسیع، از قدرت بیان و صراحت لهجه و شهامت در برخوردار بود و با استفاده از این نعمتهای ارزشمند الهی، با دانشمندان و متفکران در مناظره شرکت می کرد. استادش «علیه‌السلام» از شیوه مناظره و بیان وی خشنود بودند و همواره او را تحسین می کردند. 💫ششمین پیشوای معصوم روزی فرمودند: ای ، با مردم سخن بگو، من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان ما باشد. 💫 ، یکی از شاگردان برجسته امام صادق «علیه‌السلام» می گوید: در یکی از سالهایی که هشام بن حکم به سفر رفته بود، در حضور امام صادق «علیه‌السلام» رسید. ، ، و دیگر بزرگان شیعه نیز در مجلس حاضر بودند. حضرت به هشام فرمودند: آیا نمی خواهی داستان مناظره و گفتگوی خود با را برای ما بیان کنی؟ هشام که از همه اهل مجلس جوانتر به نظر می رسید، گفت: ای فرزند رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله»، جلالت شما مانع می شود. از شما شرم دارم و در حضورتان توان سخن گفتن ندارم. امام «علیه‌السلام» فرمودند: وقتی به شما امر می کنیم، اطاعت کنید. آنگاه هشام داستان مناظره خودش با عمرو بن عبید را چنین بیان کرد🔻 •┈••✾••┈••┈••✾••┈•┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈•• به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
💠قسمت3⃣ 💫به من خبر دادند که روزها در با شاگردانش می نشیند، درباره بحث می کند و عقیده درباره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود. برای همین به بصره رفتم. 💫وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم که اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. 🔹وقتی نشستم، به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ 🔸گفت: آری. 🔹گفتم: آیا شما چشم دارید؟ 🔸گفت: پسر‌جان این چه پرسشی است! چرا درباره چیزی که می بینی می پرسی؟ 🔹گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسش‌هایم این گونه است. خواهش می کنم، پاسخ دهید. 🔸گفت: گرچه پرسش‌هایت احمقانه است، ولی آنچه می خواهی بپرس. 🔹گفتم: آیا چشم دارید؟ 🔸گفت: آری. 🔹پرسیدم: با آن چه می کنی؟ 🔸گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. 🔹گفتم: آیا بینی داری؟ 🔸گفت: آری. 🔹گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ 🔸گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. 🔹گفتم: آیا زبان داری؟ 🔸گفت: آری. 🔹گفتم: با آن چه می کنی؟ 🔸گفت: طعم اشیا را می چشم. 🔹گفتم: آیا شما گوش دارید؟ 🔸گفت: آری. 🔹گفتم: از آن چه سود می بری؟ 🔸گفت: به آن صداها را می شنوم. 🔹گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟ 🔸گفت: آری. 🔹گفتم: دل برای چیست؟ 🔸گفت: به وسیله دل، آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص می دهم، اشتباه‌هایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. 🔹گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ 🔸گفت: نه، هرگز. 🔹گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری 🔸گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. 🔹گفتم: پس خداوند، دل را برای رفع تردید اعضا گذاشته است. 🔸گفت: آری. 🔹گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ 🔸گفت: آری، چنین است. 🔹گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام حیرت و شک به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن ست بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟ 🔹گفتم: نه. 🔸گفت: از همنشینیان اویی؟ 🔹گفتم: نه. 🔸پرسید: اهل کجایی؟ 🔹گفتم: کوفه. 🔸گفت: تو همان هشامی! سپس مرا در آغوش گرفت؛ به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت. 🟢حضرت صادق «علیه‌السلام» از شنیدن داستان خشنود و شادمان شدند و فرمودند: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف و نوشته شده است. •┈••✾••┈••┈••✾••┈•┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈•• به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
در مجموعه نکات شیرین و آموزنده ای از اصحاب ائمه «علیهم السلام» براتون گفتیم که این مجموعه به حول و قوه الهی، ادامه داره☺️ اگر خواستید قسمت‌های قبلی رو ببینید میتونید روی هشتک کلیک کنید یا هر کدوم از هشتک های زیر رو انتخاب کنید👇