#ره_یافتگان
#حکایاتی_از_زندگی_علماء
#سعید_بن_جبیر 💠قسمت2️⃣
💠#جبیر بردهای حبشی بود. وقتی اسلام ظهور کرد، او هم مسلمان و آزاد شد.
در زمان خلافت معاویه، سال چهل و پنج هجری قمری و در شهر #کوفه، صاحب پسری شد و نام او را #سعید گذاشت.
سعید در همان کودکی و نوجوانی، نبوغ خود را در کسب علم نمایان کرد. برای همین، پدرش او را به #مدینه فرستاد.
در آن زمان، مدینه مرکز گسترش علوم دینی بود و با وجود کارشکنیهای حکومت اموی، کرسی های علمی بزرگی در حال شکوفایی بود.
سعید در مدینه خدمت ابن عباس رفت و از شاگردان او شد.
💠او نزد #ابن_عباس #تفسیر #قرآن، #سنت_پیامبر «صلی الله علیه و آله» و روایات بیشماری را فراگرفت. سعید با تلاش و استفاده از هوش خدادادی خود، پله های ترقی را طی کرد تا جایی که ابن عباس به او اجازه داد، خودش روایت نقل کند. سعید به ابن عباس گفت:«چگونه با بودن شما روایت نقل کنم؟» ابن عباس گفت:« این یک نعمت خدا برای توست .اگر در حضور من روایتی را درست نقل کردی، آن را تایید می کنم و اگر اشتباه نقل کردی، آن را به تو یاد میدهم.»
💠حضور سعید در مدینه او با #امام_سجاد «علیه السلام» آشنا کرد و از محضر امام نیز علوم اسلامی را فرا گرفت. علم فراوان، اخلاق نیکو و وجود پر نور امام سجاد «علیه السلام» باعث شد، سعید یکی از یاران باوفای آن امام شود .
💠سعید عالمی بود که به علمش عمل میکرد. برای همین، در #زهد و #پرهیزگاری نیز زبانزد شده بود تا جایی که به او لقب #فقیه_البکاء را دادند که علاوه بر عالم و فقیه بودن، دلیلی بر #شب_زنده_داری و #عبادت او نیز هست.
او هر دو شب یکبار #قرآن را ختم میکرد و هر وقت به #نماز میایستاد هم چون چوب خشب بود و فراوان #گریه میکرد. سعید بن جبیر هر سال دوبار از شهر خارج میشد که یکبار برای #حج و بار دیگر برای #عمره.
https://eitaa.com/saluni
#چلۀ_عاشورا_تا_اربعین
#روز_یازدهم_چله
#مقام_معظم_رهبری «حفظه الله» :
ما فرق بین دو یگانِ رزمی را که یکی در شب حمله #توسّل و #زیارت_عاشورا و #گریه و #نماز_شب داشت و با خدا و اولیای خدا بود، و دیگری که - اگرنگوییم به کارهای نامناسب مشغول بود - غافل بود و خوشگذران، به خوبی درمییابیم. آنها مینشستند و با رفقا گپ میزدند و یا تا صبح میخوابیدند و بچههای ما، در شب حمله، با خدا بودند و به همین خاطر هم، فردای آن شب در جبهه جنگ، خدا را در کنار خود احساس میکردند. این در حالی بود که دشمن که در شب حمله از خدا غافل بود، در میدان جنگ و آنجا که جز خدا هیچ پشتیبانی نمیتواند انسان را دلگرم کند، پشتیبانی نداشت. خوب؛ بدیهی است چهکسی شکست میخورد و چهکسی پیروز میشود! نیروهای ما، تا آن وقت که توسّل و #تضّرع و #نفسِ_گرم خدا جویشان در میدان جنگ با آنهابود، موفقّیت داشتند و آن هنگام که ذرّهای در توجّه به این امور، سستی نشان میدادند، ناکامیهایشان آغاز میشد و باز که به حال اوّل برمیگشتند، آن پیروزیها و کامیابیهای بزرگ را بهدست میآوردند.
(۱۳۷۴/۰۶/۲۳)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
به کانال #سلونی بپیوندید🔻
https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5
╭❀❓❀╮
@saluni
╰❀📚❀╯