. #سمنو فکرش رو بکن... 🙍🏻‍♀ 🧠 بجای اینکه تو هم مثــل بقیه 👥 کــاســـــه چه کنم چه کنم دستت بگیری 🥣 یا یه تغذیه ے معمولی و ساده 🙄 یه خوشمزه ے انرژی زا ے فوق العاده و خیلی خاص که حـس خوبـی بهت میده 🌱☁️ و شارژت میکنه داشته باشی😇 اونم با چه طعمی...😍 منکه خودم خیـلی لذت میبرم از خوردنش🥰 خواصش به کنااار ♡ @samanoenahid .

مایه ے افتخاره که چنین😃 هــــنــــــرمـــنـــــدانی ، خانواده بزرگ ناهید ، داره🥰 #انرژی_مثبت ♡ @samanoenahid

⤸امام حَسـَـــᰔــن عَسکَری (ع) : ↶عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست × ↶بلکه عبادت⇠ با تفکّر و اندیشه در قدرت بی منتها؎ خداوند در امور مختلف، می باشد.{مستدرک الوسائل} @samanoenahid ⇇

روز بخیر عرض تسلیت🖤

هم اکنون سلامی از پس پرده از جانب بنده و باباجون از مسجد موسی ابن جعفر (ع) بشرویه ( چقدر از - از شد 😂) صبح جمعتون متعالی 👋

#زنگ_شادی رفتم دکتر میگم : دکتر به دادم برس به جای سمنو یه پیاله حنا خوردم 😖 برگشته میگه : خوب الان حالت بده ؟ گفتم نه فداتشم خیلیم شاد و شنگولم 😄 تو روده ام حنا بندونه ✋ تو معده ام بله برونه 😍 اومدم تو شادیام شریکت کنم 😐 کی به اینا مدرک میده؟؟😂 ➽❥ @samanoenahid

امروز یه قصه جالب میخوام واستون تعریف کنم پایه اید؟ 😍 🆔 @ghasemianian 👈

سلااام مجدد ✋

۱. #قصه_اما_واقعی پیرمردی تنها در دهکده ای زندگی می کرد . اون می خواس مزرعه سیب زمینیش 🥔 رو شخم بزنه اما این کار خیلی سختی بود. ➽❥ @samanoenahid

۲. تنها پسرش که می تونس بهش کمک کنه زندان بود .🚫 ➽❥ @samanoenahid

۳. پیرمرد نامه ای برا پسرش نوشت و وضعیت رو واسش توضیح داد : پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .😢 ➽❥ @samanoenahid

۴. من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت ❤️ همیشه زمان کاشت  محصول را دوست داشت. ➽❥ @samanoenahid

۵. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی . دوستدار تو پدر و نامه با پستچی رفت📬 پیرمرد این تلگراف رو دریافت کرد : پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام !! ➽❥ @samanoenahid

۶. ۴ صبح ⏰ فردا، ۱۲ نفر از مأموران FBI   و افسران پلیس محلی دیده شدن , و تمام مزرعه رو شخم زدن بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .پیرمرد بهت زده نامه دیگه ای به پسرش نوشت و بهش گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواد چکار کنه ؟ ➽❥ @samanoenahid

۷. پسرش پاسخ داد : پدر ❤️ برو و سیب زمینی هات رو بکار ، این بهترین کاری بود که از اینجا می تونستم برات انجام بدم .🪴 ➽❥ @samanoenahid

۸. این یه قصه خارجی بود بنام قدرت اندیشه . اما در دنیای واقعی برای تو هم پیش اومده که گاهی باخودت فکر کنی، اگه فلان کار رو میکردم بهتر بود⁉️ ➽❥ @samanoenahid