eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
921 دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
327 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی بهتر است از وی هیچ گونه انتظاری نداشته باشید به ویژه وقتی که خسته است ویا نیازی را،مانند به آبریز رفتن گرسنگی ،تشنگی و غیره ابراز می دارد. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
خدای عزیزم ممنونتیم.. بارش بارون.. الحمدالله.. خدایا مارو ببخش اگه قدر نعمت هات رو نمیدونیم..🙏
🔴خیلی مهم.. رفقا، قشر انقلابی کشور که قطعا همه در انتخابات شرکت میکنن.. چون شرکت در انتخابات رو برای خودشون وظیفه و فریضه میدونن.. ولی من یه پیامی آماده کردم برای همه مردم ایران.. چه اونایی که اسلام و انقلاب رو قبول دارن و چه اونایی که قبول ندارن.. براشون دلیل منطقی آوردم که در انتخابات شرکت کنند... پس زحمت انتشارش رو برای همه مخاطب هاتون بکشید.. حتی مخاطبانی که هیچ اهمیتی به این موضوع نمیدن.. همه باید بدونن که شرکت در انتخابات چقدر مهمه.. پس برای همه مخاطب هاتون بفرستید 👇👇👇
سلام از همینجا به همه هموطنان عزیزمون اعلام می‌کنیم: هموطن عزیز و گرامی چه اسلام و جمهوری اسلامی رو میخای چه نمیخای چه طرفدار انقلاب و نظام اسلامی هستی چه نیستی اگه آرامش و امنیت وطنت برات مهمه تو انتخابات شرکت کن این درخواست هم یه دلیل عقلانی داره: (هر یک برگ رای که بیشتر تو صندوق ریخته بشه یک قطره خون کمتری تو مملکت و مرزهامون ریخته میشه) این ثابت شده ست حرف من هم نیست حرف تمام عقلا و کارشناسان سیاسی ست اینکه میبینی تو منطقه ای که تمام کشورها درگیر جنگ هستن تو با خیال راحت به پارک و سینما و مدرسه و دانشگاه میری بخاطر همین مشارکت مردم تو تعیین سرنوشت شونه پس روز انتخابات یه همت کن و برو پای صندوق رای تا چند سال از نعمت امنیت به دست اومده از اون انتخابات پرشور رو خودت و خانوادت بهره ببر بغیر از اینکه حقته که در تعیین سرنوشتت اثر داشته باشی حداقل بخاطر امنیت خودت و خانوادت تو انتخابات شرکت کن، چون گرگ های درنده ای مثل آمریکا و انگلیس نشستن منتظرن که مشارکت پایین باشه و بتونن نقشه هاشون رو پیاده کنن اینا تحلیل و توهم نیست خبره خبر موثق هم هست البته ما به عنوان سربازان امام خامنه ای عزیز آماده هر گونه جهاد و مبارزه با دشمنان اسلام و این مرز و بوم هستیم اما از همه مردم می‌خواهیم تو این امر مهم شرکت کنند تا دشمنان نتونن نقشه هاشون رو اجرایی کنن که خدای نکرده برای هموطن هامون نگرانی ایجاد بشه، وگرنه که ما همیشه آماده دفاع از اسلام و ایران اسلامی و هموطن های عزیزمون بودیم. خیلی مخلصیم یاعلی مدد✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🥀✨🖤 🎧 صوت با صدای حاج قاسم سلیمانی عزیز... ناگهان باز دلــ💔ــم یاد تو افتاد شکست... #۱:۲۰🖤❤️ 🏴❥لبیــــڪ یـــا حســــین❥🏴 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - نماهنگ عکس دست - رسولی.mp3
5.79M
♥️ 🎙یه بغل خاطره دارم از حرم که همیشه جون گرفتم ازشون 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا 🔸 در بینش قرآن، جنگ سخت با کفار مصداق جهاد اصغر است ولی پیروی نکردن از آنها در باورها، ارزش‌ها و سبک زندگی، مصداق جهاد کبیر. فرقان آیه ۵۲ 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚🌸 ای عشق بی نشان بہ خدا خسته‌ام بیا چون موسم خزان به خدا خسته‌ام بیا آخر بیــا بگـو بہ چہ اسمـی بخوانمت یا صاحب الـزمان به خدا خسته‌ام بیا ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ سلام 🤚🌸 صبح آدینه تون بخیر رفقا جان روزتون متبرک به نگاه امام زمان عج🌸 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید محمد حسن واحدی از دامغان راوی خواهر شهید: 🕊چند سالی به جبهه رفت و آمد می‌کرد. یک‌بار هم در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست راست مجروح شد، به طوری که دستش از کار افتاده بود. چندین عمل روی او انجام شد، اما در خوب شدنش تأثیری نداشت. در واقع دست محمدحسن زودتر از خودش به بهشت رفته بود. یک بار برادرم خانه ما آمده بود و می‌خواست وضو بگیرد. آب منزل قطع شده بود. من کتری را آب کردم خواستم برایش آب بریزم تا وضو بگیرد. محمدحسن اجازه نداد. با سختی و کمک گرفتن از پای خودش آب ریخت و وضو گرفت. با تعجب وضو گرفتنش را نگاه کردم. به او گفتم اجازه می‌دادی برایت آب می‌ریختم. محمدحسن گفت: «موقع گرفتن وضو نباید از کسی کمک گرفت. این جزء احکام ماست.» با شوخی گفتم بارک الله! مگر در جبهه هم احکام یاد می‌دهند؟ محمدحسن خندید و گفت: «ما توی جبهه احکام یاد می‌گیریم، درس می‌خوانیم، قرآن حفظ می‌کنیم، فوتبال بازی می‌کنیم.» دستم را به کمر زدم و طلبکارانه پرسیدم پس کی می‌جنگید. خنده او بیشتر شد و گفت: «اگر فرصت شد با عراقی‌ها هم می‌جنگیم.» این حرف برادرم نشان می‌دهد شهدای ما چطور پایبند آموزه‌های دینی خودشان بودند. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😋 طرز تهیه 🍟🍲 مواد لازم👇 گوشت چرخ کرده:۳۰۰ گرم پیاز:یک عدد فلفل دلمه:یک عدد هویچ نگینی:یک عدد نمک زردچوبه فلفل سیاه:به مقدار نیاز آویشن:یک قاشق مرباخوری پودر سیر:یک قاشق مرباخوری گوجه خورد شده:۳ عدد رب گوجه:دو قاشق طرز تهیه 👇 ابتدا پیاز را خورد میکنیم کمی زردچوبه میزنیم و خوب تفت میدیم تا سبک بشه کمی بعد فلفل دلمه و هویچ را اضافه میکنیم و تفت میدیم، یکم که سرخ شدن گوشت چرخکرده را اضافه کرده و بعد ازاینکه تفت خورد و رنگ گوشت عوض شد نمک فلفل سیاه آویشن و پودر سیر میزنیم تفت میدیم تا ادویه ها به خورد غذا بره بعد یک قاشق رب اضافه میکنیم و میزاریم تفت بخوره تا رنگ پس بده بعدا ز آن گوجه های خورد شده را میریزیم و میزاریم گوجه آب بندازه و آبش جمع بشه در مرحله آخر یه استکان آب می ریزیم و حرارت را کم میکنیم و هروقت خورشت غلیظ شد خاموش میکنیم. کنار خورشتتون حتما سیب زمینی هم سرخ کنید. نوش جان❤️ 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
مجید بربری 🌹 شهید مدافع حرم.مجید قربان خانی 🌟🌟🌟 اون روزها دیگه حس روزهای اولم رو بهش نداشتم،دوستش داشتم.مجید هم،مجید روزهای اول نبود.خیلی عوض شده بود.یه روز توی نمازخونه ،بعداز نماز ظهر خوابیده بود.منم سرم را مخالف سرش گذاشتم روی بالش و دراز کشیدم.گفتم: _مجید بربری، یه چیزی بگم؟ _جونم حاج آقا، بفرما!من سراپا گوشم. _مجید جون!تو مطمئنی که میتونی بیای سوریه؟ _انشاالله میام. حرف ها و کلمات، یکی یکی توی ذهنم می چرخیدند،نمی دونستم حرفم رو به مجید بگم یا نگم. _حاجی جون!من حاج مهدی هداوند را دیدم،سید فرشید را هم دیدم،باهاشون بسته م،بهم یه قول هایی دادن،گفتن هرطوری شده می بریمت. _مجید یه چیزی بگم؟ _جونم،بفرما، بگو حاجی جون! _مجیدجون،حاج مهدی، سیدفرشید،يا هرکس دیگه ای که میگی، باهاشون بستی،این ها نمیتونن ببرنت.حواله اصلیت رو حضرت زینب باید امضا بکنه.اگه همه مخالفت کنن و نذارند تو بیایی،ولی خانم زینب حواله ات رو امضا کرده باشه، نمیتونن جلوت رو بگیرن.اما اگه حواله ات امضا نشده باشه،فرماندهان رده اول هم بخوان،تو را با خودشون ببرن،نمی‌تونن. دیگه نه من حرفی زدم و نه مجید.فقط صدای هق هق گریه اش رو،بین خواب و بیداری می شنیدم.همون شب مانور((خشم شب))داشتیم.من شعر خوندم و بچه ها پشت سرم تکرار می‌کردند و از کوه بالا می رفتیم: گردان زینب در راه قرآن بگذشته از سر،بگذشته از جان ای دُخت زهرا،زینب کبری،جانم فدایت ای دُخت زهرا،زینب کبری،جانم فدایت گردان زینب در راه قرآن بگذشته از سر،بگذشته از جان ای بر مهرت طالب ام المصائب زینب کبری ما پیروان پیر خمینی فدائیان عشق حسینی این شعر رو هم می خوندیم و هم گریه می کردیم.رفتیم تا بالای کوهی که اونجا،بچه ها رو آموزش می دادیم و برمی‌گشتیم. بچه ها دور من حلقه زده بودن.گفتم: _قدر همدیگر رو بدونید،تا دو سه هفته آینده، معلوم نیست کدوم مون باشیم،کدوم مون نباشیم.با هم صفا کنید،معلوم نیست خانوم حضرت زینب،کدوم‌ یکی از ماها رو خریده و کدوم مون جا می مونیم. صحبتهام که تموم شد،حسین امیدواری ،اون پسر سر به زیر و اهل دل،پسری که این اواخر اکثر بچه ها رسیده بودند به اینکه، جزو یکی از شهداست،من رو بغل کرد و گفت: _حاجی!من میدونم کی شهید میشه،کی شهید نمیشه! جا خوردم.تصور چنین حرفی رو از حسین نداشتم.گفتم: _حسین جون،این حرف رو پیش من گفتی،ولی پیش کسی دیگه نگو.یا مسخره ات میکنن، يا میگن حسین داره دروغ میگه. آن قدر درگیر کارهای آموزش و اعزام بودم که حرف حسین،به کل فراموشم شد.حتی نشد که بپرسم،این حرف رو از کجا میزنه،که از بین بچه ها کیا شهید میشن.یا نمیشن؟روزهای آخر اموزشی،ما دچار بی نظمی شدیم.قرار شد محمد آژند ،یک شنبه با گروهش اعزام بشه، مرتضی کریمی سه شنبه،.من و گروهم هم پنجشنبه بریم.اون دوتا گروه که رفتن، به من گفتن نه،فعلا نیازی نیست که تو بیایی. این شدکه ما جا موندیم. مجید ولی زرنگی میکنه و یک شنبه، با گروه آژند اعزام میشه.چون بچه ها شهید شدند،ما رو نگه داشتند و یک شنبه بعد از شهادت مجید و بقیه، من اعزام شدم و توی نقاط مختلف منطقه هم ،چند ماهی در رفت و آمد بودم. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
مجید بربری 🌹 شهید مدافع حرم.مجید قربان خانی 🌟🌟 مشهد مقدس رو به روی صحن و سرای امام رضا ع صحن انقلاب چند ماهی از شهادت مجید می گذشت . مریم خانم و آقا افضل رو به روی ایوان طلا نشسته بودند و زیر لب زیارت نامه می خواندند .مریم،عکس مجید را روی گوشی اش،جلوی خودش گذاشته بود و هرچند لحظه یک مرتبه،صفحه را روشن می کرد و نگاهی به عکس پسرش می انداخت . _افضل!زیارت امروزمون رو،به نیابت مجید انجام بدیم. _ما زیارت هرروزمون،به نیابت از مجیده،ما زندگیمون وقف مجیده. صحبت‌هایشان هنوز تمام نشده بود،که سید فرشید و خانواده اش هم از راه رسیدند. همه نشستند و گرم صحبت شدند.سید فرشید نگاهی به آقا افضل و مریم خانم انداخت.از نگاه شان فهمید که نگران چیزی هستند.دلهره ی اتفاقی را دارند .گفت: _انگار نگرانی و دلهره ای تو وجودتون هست؟ مریم خانم در جوابش درآمد: _از خدا که پنهان نیست،از شما چه پنهان،ما نگران مجیدیم. _نگران چی؟ _نگران گذشته ی مجید.این که خدا با گذشته مجید چه می‌کنه؟ _خانم!شما حواستون هست مجید کجا رفته و چی شده؟خدا او را خریده برای خودش هم خریده که حتی پیکرش هم برنگشته.شما مطمئن باشید خدا،مجید و همه خطاهای ریز و درشتش را بخشیده که رفته و شهید شده.خدا او را برای خودش انتخاب کرده. صدای ساعت میدان که یک ربع به یک را اعلام می کرد، به گوش می رسید.همهمه زائرین بود و هرازگاهی،صدای نوحه خوانی هیئت هایی که می آمدند و با خواندنشان، مردم دورشان جمع می‌شدند. سکوتی بین شان افتاده بود.فقط همین یکی جمله کافی بود که حالت دلهره و نگرانی افضل و مریم،کمی از چهره شان کنار برود. افضل دستی به محاسنش کشید و گفت: _حاجی!میشه یه کمی از آشناییتون با مجید برام بگید؟ _من مجید را زیاد نمیشناختم.از دوره ی آموزشی و بعد هم یک هفته ای که سوریه بودیم،باهاش آشنا شدم.ما توی دوره اموزشی،وعده های غذامون خرمای خشک، یه تکه نان و یه تکه کوچک پنیر بود.از کله صبح تا عصری،شاید چند تا از بچه ها نمی تونستن مقاومت کنن و کم می آوردن. هر روز چندین نفر ریزش داشتیم،روزی چندساعت بچه ها را می دواندیم. وسط دویدن اگر کسی،نفس کم می آورد ،می ایستاد و نمی تونست بدوه و یا به هر دلیلی ،از حرکت جا می‌ موند،حذف میشد. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🍃 حلول ماه مباࢪڪ رجب و میــــــــــــــــــــلاد امام باقࢪ علیه سلام برهمہ شما گلاےبهشت مباࢪک😍 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110