هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
#وصیت_شهید
📝وصیت جالب شهید #مدافع_حرم #حسین_معز_غلامی پیرامون کمک به هیئتها
💐سالروز شهادت شهید مدافع حرم حسین معزغلامی گرامی باد
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
هدایت شده از ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
💑خاطرات #همسر_شهید #مدافع_حرم #ایمان_خزاعی_نژاد
همیشه میگفت میخواهم💓 برایت
خاطرات قشنگ 💗و به یاد ماندنی بسازم
اولینها خیلی خوب در ذهن انسان میماند
میخواهم برایت اولینهای خوبی 💝بسازم
و نمیخواهم چیزی بخواهی و به آن نرسی
گاهی اوقات کارهایی میکرد که من میگفتم
الان در این موقعیت نیازی نیست😊 این کار را بکنی
میگفت😇 تو ارزش بهترین ها رو داری
مثلا لباس عروس عروسیمان را برایم👰 خرید و می گفت
دلم میخواهد هر سال سالگرد عروسی
تو لباس عروست رو بپوشی 💕و من لباس دامادیام
اما چقدر دنیا بیرحم بود. هنوز به دو ماه نرسیده 😔بود... اولین تولد بعد از عقدمان😆 بود
برایم خیلی جالب بود بدانم ایمان میخواهد برای من چه کار کند
از صبح زود منتظر بودم و دل توی دلم نبود😉 که حالا چه برنامهای برای من دارد
تا عصر آن روز هیچ خبری😒 نبود
و من ناراحت😳 که چرا سال اولی ایمان هیچ کاری برای من نکرده
عصر با ماشین پدرش آمد دنبالم تا برویم بیرون
توی ماشین مدام به اطرافم😒 نگاه میکردم
منتظر بودم که حالا یه کادویی🎁 از توی داشبورد ماشین
یا زیر صندلی در میاره و به من میده و من رو سورپرایزم💟 میکنه
اما هیچ خبری 👻 نبود
بعد از نزدیک 45 دقیقه که دور میزدیم
نزدیک بلوار معلم جهرم
ایمان شروع کرد به خواندن دکلمه 💞که معنایش این بود: روز تولد تو هوا بارانی😍 بوده
وقتی رفتند داخل آسمان و علت را پرسیدند
فرشتهها💖 گفته اند یک فرشته از بین ما کم شده
و رفته به زمین و اون فرشته تو بودی 💓الهه💓 که آمدی به زمین
این دکلمه ایمان بهترین هدیهای بود که میتوانست به من 😌 بدهد.
به مناسبت تولدم من را به کافی شاپ👌 برد
چیدمان میز ما با بقیه میزها متفاوت بود
تا یک نوشیدنی بخوریم به مسئول کافی شاپ اشاره ای کرد
و آن هم یک کیک🎂 با یک شمع روشن بر رویش برای ما آورد
و دوباره اشاره کرد و یک دسته گل رز 🌷آورد داد به ایمان
و او هم گل را به من داد
و دوباره یک جعبه کادو🎁 آوردند که داخل جعبه
یک جعبه موزیکال🎶 و یک سرویس بدل بود
و آن شب آنقدر رویایی 💕و زیبا بود که هنوز فکر میکنم در یک خواب💘 بوده ام
پ.ن۱:خانوما،آقایون،اظهار محبت لازمهههههه،اینکه هییییچی بروز ندی و بگی ولی دوسش دارم،درست نیست،از کوزه همان برون تراود که در اوست. .
#عاشقانههای_شهدایی ❤️💝
@fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی که با تصمیم برای چادری شدن صبح شد من مدافع حرم زینبم تو مدافع حریم زینب باش.
🔴 «چراغ» کاری از گروه اجتماعی شبکه پنج ، برنامه ای برای دعوت به عفاف و حجاب
با روایتی از تجربه های مختلف چهره های فرهنگی و اجتماعی
هر هفته چهاشنبه و پنجشنبه
ساعت ۲۲:۳۰ از #شبکه_پنج_سیما . ✅ #چراغ رو ویژه همراهی کنید 😊
#برنامه_چراغ #مهساسطوتی #مدافع_حرم #مدافع_حریم #مدافع_حریم_زینب #دختران_چادری #چراغ
🍃🖤
@fanos25
🌹﷽🌹
❤️ از امشب با عاشقانهای متفاوت در دل بحران #ایران و #سوریه و با یادی از شهدای #مدافع_حرم در خدمت شما خوبان هستیم
🌹هر روز دو قسمت تقدیم خواهد شد
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_ام
💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانوادهام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق #سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم میکردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!»
از شنیدن خبر سلامتیاش پس از ساعتها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بیاراده از دهانم پرید :«میتونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فیالبداهه پاسخ داد :«حرف میتونه بزنه، ولی #خواستگاری نمیتونه بکنه!»
💠 لحنش بهحدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را میخواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و #برادرانه به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خندههات تنگ شده بود!»
ندیده تصور میکرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمیخواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفههای اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! #سوریه داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو #دمشق منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک میکنن، یعنی #غرب خودش داره صحنه جنگ رو برای #تروریستها آماده میکنه!»
💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بیصدا زمزمه کرد :«#حمص داره میفته دست تکفیریها، #شیعههای حمص همه آواره شدن! #ارتش_آزاد آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریستهام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، بهخصوص اینکه تو رو میشناسن!»
و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، #سردار_سلیمانی و #سردار_همدانی تصمیم گرفتن هستههای #مقاومت مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این #تکفیریها رو میگیریم!»
💠 و دلش برای من میتپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمیتونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی #ایران!»
سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو بهخاطر اشتباه گذشتهام سرزنش میکنی؟»
💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظهای که تو حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم #خدا خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟»
و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیمخیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بیصدا پرسیدم :«پس میتونم یه بار دیگه...»
💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از #شرم به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«میخوای بهخاطرش اینجا بمونی؟»
دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت بهخاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمیکنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس #خواستگاری هم کرده!»
💠 تازه حس میکرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور #آمریکا بود، این #مدافع_حرم!»
سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست میتونه بیاد دنبالت.»
💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانهای ذهنم به هر طرف میدوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی میخواد اونو برگردونه خونهشون #داریا؟ کسی جز ما خبر نداره!»
مات چشمانم مانده و میدید اینبار واقعاً #عاشق شدهام و پای جانم درمیان بود که بیملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب میکنم، برا تو هم به بچهها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری #تهران انشاءالله!»
💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد.
ساعت سالن فرودگاه #دمشق روی چشمم رژه میرفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را میدیدم و یک گوشه دلم از دوریاش آتش میگرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم میخواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه میگفتم راضی نمیشد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌷تازه دامادی که ۲۳ روز بعد از ازدواجش شهید شد ...
🕊 دیروز سالروز شهادت #مدافع_حرم " #شهید_هادی_شجاع " بود ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح #شهید #صلوات.
@fanos25
در روز تولد تو ای ماه دمشق
جای همه ی مدافعانت خالیست...
#حضرت_زینب
#مدافع_حرم
#حاج_قاسم
Eitaa.com/samenfanos110
جزئیات هولناک و تکان دهنده از شهادت فجیع حمید پور نوروز در لاهیجان...🥺
جنایتکاران که دو دختر ۱۷ ساله و یک معلم ۳۵ ساله و یک پسر جوان پس از آنکه درب منزل شهید را با کوکتل مولوتوف آتش زدند به زور در حالی که همسر شهید پشت در مراجعت کرده(یازهرا(س)) وارد منزل شده و ابتدا با سلاح سرد ۴۲ نفری حمله کردند و چون شهید سابقه حضور در سوریه و گردان های رزمی را داشته ۱۵ دقیقه ای با فنون رزمی مقاومت کرده که با کشیدن چادر همسر شهید تمرکز شهید را بهم ریخته و دخترکان و پسران نزدیک به ۱۸۰ ضربه چاقو و قمه و شمشیر به شهید وارد و مظلومانه جلوی چشم همسر و دخترش که داخل خانه توسط خود شهید حبس شده تا مورد آزار قرار نگیرد کشته شده و تنش را به کوچه کشیده و با موتور روی تنش میروند(صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین) و با صرف مشروب باقیمانده را روی تنش ریختند...
از گذاشتن عکس و فیلم به دلیل رعایت حال همسر و دختر و احساسات عمومی معذوریم...
روضه ی کوچه و قتلگاه یکسر شد...
لعنت اولین تا آخرین مخلوق خدا بر این شیاطین که روی داعش را سفید کردند....
خداوندا به خانواده این شهید صبر صبر صبر حضرت زینب عطا کن این بنده خدا رو ۱۸۰ ضربه چاقو قمه زدن😭😭😭😭
حیوان صفتی است اگر کسی برای قاتلین آنها عفو بخواهد .
#مدافع_حرم
#برخورد_قاطعانه
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
🌹هر شب لباس پدرش را به تن میکند و می خوابد
🌹بلکه بوی #پدر جواب #دلتنگی هایش باشد...
❤️حال و روز فرزندان شهدای #مدافع_حرم اینچنین است.
#عشق قیمت نداره
محمد مهدی،فرزند #شهیدمسلم_خیزان
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
⚠️ لطفا پاسخ سوالات بنده را بدهید!!
⁉️ چرا این قمهزنها که خونشان در جای مورد بحث ریخته میشود را در دفاع از حرم #امام_حسین علیهالسلام پیدا نمیکنیم؟
کجا بودید وقتی اسلام و مسلمین و #عتبات و #شیعه و اهلبیت در خطر بودند؟
کجا بودید وقتی تکفیریهای احرارالشام و جیشالحر و فیلقالشام و جیشالاسلام به صد متری حرم #حضرت_زینب سلامالله علیها رسید و با خمپاره به #حرم حمله میکردند؟
کجا بودید وقتی حرامیان، به نزدیکی #نجف و #کربلا رسیدند؟
کجا بودید وقتی داعش، #سامرا را محاصره کرده بود و اندک جوانان رشید و غیرتمند ایرانی و عراقی و لبنانی #مدافع_حرم، شهر را حفظ کردند؟
✍ در آرامش کامل، از طرفداران فرقه مجتبی و صادق شیرازی و دیگران که #قمه_زنی میکنند، خواهش میکنم که پاسخ شفافی به خودشان بدهند! از #وهن_تشیع و #شیعه_انگلیسی بودن صحبت نکردم؛ فقط سوالاتم را جواب بدهید که چگونه از اهل بیت دم میزنید و حاضر نیستید (عکس اکثریت مردم #ایران) از #حرم_اهل_بیت دفاع کنید؟!
🖤 السلام علیک اباصالح المهدی 🇮🇷
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110