مرحوم شیخ جعفر شوشتری(ره) میگوید: آنهایی که در ماه رمضان و شبهای قدر جا ماندند، ایام محرم کشتی امام حسین همه جا موج میزند. در همه کشورهای کره زمین برای امام حسین عزاداری میشود. هندوستان بیش از یک میلیارد جمعیت دارد و هفتاد و دو ملت در آن کشور هستند. گاو پرست، بت پرست، آتش پرست، ولی روز عاشورا تعطیل رسمی است. کشوری که اصلاً مسلمان، شیعه کم آنجا هست ولی هندیها هم عزاداری میکنند. تعطیل رسمی است، فضایی که امام حسین ایجاد کرده و جذابیتی که دارد، مرحوم دولابی میفرمودند: وقتی کشتی امام حسین به میدان میآید همه کشتیها کنار میروند. همه ما کشتی نجات هستیم ولی کشتی امام حسین هم سریع است و هم وسیع است و جذابیت فوقالعاده دارد. اسم امام حسین افراد را منقلب میکند. روایت داریم وقتی حضرت آدم ترک اولی را مرتکب شد، خیلی دلشکسته شد، مدتها توبه و استغفار میکرد ولی رمز پذیرش نیامده بود. چون رمز پذیرش اهلبیت هستند، تا اینکه جبرئیل نازل شد و گفت: ای آدم اگر میخواهی توبه تو قبول شود و خدا زود تو را قبول کند باید آن رمز را بگویی. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم» (بقره/37) کلماتی را به حضرت آدم تلقی کردیم و توبه کرد و پذیرفته شد. آن کلمات این بود «یا حمیدُ بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا ذی الاحسان بحق الحسین» جالب است که حضرت آدم به جبرئیل گفت: من اسم آن چهارتا را آوردم حال من عادی بود. ولی گفتم: یا ذی الاحسان بحق الحسین، دلم لرزید و اشکم جاری شد. روضه از اول خلقت بوده است. روایت داریم حضرت جبرئیل برای حضرت آدم جریان کربلا را خواندند که او را بین دو نهر آب با لب تشنه سر میبرند و حضرت آدم گریه کرد. اشک که جاری میشود خدا توبهاش را میبخشد. ما عددی نیستیم، آدم صفی الله هم در کشتی امام حسین میآید، فضا عوض میشود.
بزرگی میگفت: امام حسین هم صورتش را به کف پای مادرش حضرت زهرا گذاشت. یعنی در برابر مادرت تواضع و ادب کن که این رمزها درها را باز میکند. شیخ جعفر شوشتری میگوید: اگر از باب ماه رمضان و شب قدر و توبه راهت ندادند، یک باب توبه وسیع، راه امام حسین است. امام حسین مظهر«يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» است. حُر آن لحظهی آخر، وقتی امام حسین «هل من ناصر» گفت و ندای عجیبی که داد، حُر دید بین بهشت و جهنم است. گفت: به خدا قسم چیزی را بر بهشت مقدم نمیدانم ولو قطعه قطعه و سوزانده شوم. فرزندش، غلامش، برادرش هم آمدند. عجیب است از مرکب پیاده نشد. ایستاده اجازه گرفت. حضرت دیدند سرش پایین است و خیلی شرمنده است، فرمودند: «ارفع رأسک یا حُر» سرت را بالا بگیر. کسی که حسینی شد سر بلند است. حضرت به علی اکبر فرمودند: کنار پیکر حُر برایش روضه بخوان و حضرت علی اکبر مرثیه خواندند. با اینکه حُر امام حسین و اهلبیت را آورد تحویل دشمن داد و لحه آخر برگشت و توبه کرد. اگر کسی چنین جنایتی را کرده قابل پذیرش است و راه امید را باز میکند.
شریعتی: برای رفتن به یک مقصد، نیازمند زاد و توشه هستبم. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» (بقره/197) اگر این مسیر طولانی باشد یا باید زاد و توشه ما خیلی عظیم تدارک دیده شود یا سوار یک وسیله سریع شویم. حضرت آیت الله جوادی در دیداری که خدمتشان بودیم فرمودند: حالا که زاد و توشه ما کم است بیاییم سوار کشتی امام حسین شویم که «سفینة الحسین اسرع» کشتی امام حسین کشتی سریعی است و با همین زاد و توشه کم ما را خواهد رساند. خوش به حال آنهایی که از مدتها قبل خودشان را مهیّا کردند تا این روزها و شبها سوار کشتی نجات شوند. در این روزها و شبها برای همدیگر دعا کنیم.
امروز صفحه 438 قرآن کریم، آیات 31 تا 38 سوره مبارکه فاطر را تلاوت خواهیم کرد. این هفته قرار هست از شهید محراب، عالم مجاهد، شهید آیت الله مدنی یاد کنیم.
«وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ «31»
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ «32»
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «33»
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ «34»
الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ «35»
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ «36»
وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ «37»
إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «38»
ترجمه : و آن چه از كتاب به سوى تو وحى كرديم، همان حقّ است كه تصديق كنندهى كتابهاى پيش از آن است؛ قطعاً خداوند نسبت به بندگانش خبير و بينا است. آنگاه اين كتاب (قرآن) را به گروهى از بندگانمان كه (آنان را) برگزيديم به ميراث داديم، پس برخى از بندگان ما (در عمل به كتاب) بر خود ستمكارند و بعضى ميانهرو و برخى با اذن الهى نسبت به كارهاى خير سبقت گيرند، كه اين همان فضل بزرگ الهى است. (پاداش الهى و آن فضل بزرگ،) باغهايى هميشه سرسبز است كه به آنها وارد خواهند شد، و در آنها با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت مىشوند و لباس آنان در آن جا (از) ابريشم است. و گويند: سپاس براى خداوندى است كه اندوه را از ما زدود، همانا پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است. خداوندى كه ما را از فضل خويش در سراى ابدى جاى داد كه در آن جا هيچ رنجى به ما نمىرسد و درماندگى به سراغ ما نمىآيد. و كسانى كه كفر ورزيدند، برايشان آتش دوزخ است، نه بر آنها حكم مىشود كه بميرند و نه از عذاب دوزخ تخفيفى برايشان هست؛ ما اين گونه هر ناسپاسى را كيفر مىدهيم. و آن كفّار در دوزخ ناله مىزنند (و مىگويند:) پروردگارا! ما را خارج كن تا عمل صالحى انجام دهيم، غير از آنچه كه قبلًا انجام مىداديم. (در پاسخ به آنان گفته مىشود:) آيا ما به شما چندان عمر نداديم كه در آن هر كس كه بناى تذكّر دارد متذكّر شود و (عبرت گيرد؟ به علاوه) هشدار دهنده به سراغتان آمد (ولى شما توجّهى نكرديد)، پس اينك بچشيد، پس براى ستمگران هيچ ياورى نيست. همانا خداوند به غيب آسمانها و زمين آگاه است، بدون شك او به راز دلها داناست.
شریعتی: به رسم دوشنبهها از فضیلت ذکر بلند صلوات برای ما بگویند و نکاتی که وعده داده بودند را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: در روایات خیلی مذمت شده از کسانی که نام و لقب پیامبر را میشنوند و ذکر صلوات را فراموش میکنند یا عمداً نمیگویند. در بعضی روایات داریم که جفاکارترین مردم، بخیل ترین مردم کسانی هستند که نام مرا بشنوند و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستند.
کتاب ماه ولایت که مناسبتهای ایام غدیر و قبل و بعد آن را در این کتاب آوردند، در کانال برنامه قرار دارد و عزیزان میتوانند دانلود کنند. تا هفدهم ربیع الاول میتوانند جواب این را ابلاغ کنند و در مسابقات شرکت کنند. آیت الله شهید مدنی در فضایل اخلاقی فوق العاده بودند. ایشان وقتی نجف مشرف شدند، شاگردان زیادی داشتند. در کرمانشاه یکی از خیرین جلسه روضهای میگیرد و از ایشان وعده میگیرد در فلان موقع شب جمعه شما شرکت کنید. ایشان هم قول میدهند. به نجف میروند، آنجا اقامه گرفتند. بار اول هم باید مدتی بمانند تا اقامه بدهند. به ایشان خبر میدهند که شب جمعه وعده دارید. میزبان هم بزرگان کرمانشاه و خیرین را دعوت کرده بود. اگر ایشان میآمدند اقامهشان به هم میخورد، بار اول باید چند ماه مداوم بمانند. ایشان بخاطر اینکه خلف وعده نشود خدمت آیت الله حکیم میآید که حرف ایشان نزد دولت خریدار داشت، ایشان را واسطه میکند که به ایشان یک مجوزی بدهند که شب جمعه با ماشین کرمانشاه بیایند و برگردند و به وعدهای که دادند عمل کنند.
دوست عزیزی داشتیم که جزء وعاظ کشوری بود و هفته گذشته در روز مباهله روی منبر از دنیا رفتند و شخصیت کم نظیری بودند. حاج آقای عرفان که خدا رحمتشان کند، از شهرت و اسم و رسم گریزان بودند. ایشان چند ماه قبل جایی منبر رفته بودند دربارهی مرگهای زیبا و نا زیبا صحبت کرده بودند. مرگ در حال گناه و معصیت، مرگ در حالت ظلم، مرگی که در حالت عبادت و بندگی و سجده، ایشان فرمودند: نمونهای از مرگهای زییا این است که افرادی بودند که در حالت وعظ و تبلیغ و روضه از دنیا رفتند. مرحوم خندق آبادی شب بیست و یکم در حالت قرآن سر گرفتن و «بک یا الله» با ذکر اهلبیت از دنیا رفتند. گفته بودند: دوست دارم من هم اینطور از دنیا بروم و از روز مباهله در مسجد امام کرمان ایشان در حالت وعظ و تبلیغ، روزی که مربوط به اهلبیت است از دنیا رفتند و در اخلاق و تواضعشان و سخاوتشان کم نظیر بودند و زندگی بسیار سادهای داشتند. در یک محله فقیر نشین در قم زندگی میکردند. یک ماشین از خودشان نداشتند و با اتوبوس رفت و آمد میکردند. گاهی لب چهارراه که میرسیدند به تمام کارگرها کمک میکردند. ایشان که روی منبر سکته کردند، در این زمان دو هزار تومان در جیبشان بود با اینکه مسافر بودند. ایشان کتابهای زیادی دارند که واقعاً بی نظیر است و مرگ ایشان فاجعه بزرگی برای جامعه وعاظ و همه آنهایی که پای منبر ایشان کلی خاطره دارند، بود.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای فرحزاد: از همه عزیزان خواهش دارم که برای ایشان یک حمد و سه «قل هو الله» بخوانند، خواهش دوم اینکه از امشب که محرم شروع میشود حتماً مقید باشند و بی تفاوت نباشند. حالا یا مجلس روضه سخنرانی شرکت کنند، یا زیارت عاشورا بخوانند، یک ارتباطی با امام حسین داشته باشند. آنهایی که وصل میشوند شفاعت میشوند. خدایا تو را به حق آقا أباعبدالله قسم میدهیم ما را جزء بهترین شیعیان و یارانش قرار بده. ما را جزء مروجین دستگاه أباعبدالله قرار بده. آنهایی که مریض هستند خدا شفای عاجل عنایت بفرماید. قرض قرضمندان را ادا بگردان، آنهایی که شغل ندارند، مسکن ندارند، همسر و اولاد ندارند، به آنها مرحمت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام به امام حسن و امام حسین.
شریعتی: از ازل شور حسین بن علی در سر ماست *** تا ابد در دل خود داغ محرم داریم
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-6-19-حجت الاسلام فرحزاد.mp3
12.03M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_فرحزاد
📚 با موضوع سیری در صحیفه سجادیه ، شرح دعای نهم (توبه)
🗓 دوشنبه نوزدهم شهریور ماه
🗂 حجم : ۱۱.۴ مگابایت
📝 متن کامل برنامه
➡️ https://eitaa.com/samtekhoda3_matn/1203
☑️ @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : سیره حضرت سیدالشهداء (ع)
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش : 20- 06-97
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گرد هم آوردند ماتمهای عالم را *** وقتی جدا کردند همدمهای عالم را
از عطر یاسم بادهای ساحل غربی *** از یاد بردند مریمهای عالم را
تا صبح بر گلبرگ زردش اشک خواهم ریخت *** شرمنده خواهم ساخت شبنمهای عالم را
انگار یک جا بر سرم آوار میکردند *** تیغ تمام ابن ملجمهای عالم را
من پشت پرچین بهشت کوچکم دیدم *** هیزم به دوشان جهنمهای عالم را
ماه هم هلالی میشد و من در حلولی سرخ *** میدیدم آغاز محرمهای عالم را
«صلی الله علیک یا أباعبدالله» سلام میکنم به همه شما، شما که دلتان و قلبتان سرشار از محبت امام حسین(ع) است. محبتی که هرگز سرد نمیشود. در آغازین روز ماه محرم با سمت خدا مهمان لحظات ناب شما و در محضر حاج آقای حسینی عزیز هستیم. حاج آقای حسینی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای حسینی قمی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان عزیز دارم. ایام عزای سید مظلومان و سالار شهیدان را تسلیت میگویم. شعر بسیار زیبایی خواندید. اشعاری که این شبها و روزها زینت بخش همه مجالس است و شما هم نصب کردید،
باز این چه شورش است که در خلق عالم است *** باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست *** سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان گریه میکنند *** گویا عزای اشرف اولاد آدم است
از آب هم مضایقه کردند کوفیان *** خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید *** خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
فردا دوم محرم است و ورود حضرت سیدالشهداء به سرزمین مقدس کربلاست.
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین *** روی دل با کاروان نینوا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست *** مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
خدا مرحوم آیت الله احمدی میانجی را رحمت کند. یادم هست هنگام خواندن اشعار، وقتی به اینجا میرسیدند، گریه امانشان نمیداد.
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب *** ورنه این بی حرمتیها کی روا دارد حسین
میبرد همراه خود هفتاد و دو ذبح عظیم *** بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
آنچه میتوانم در آغاز بگویم این است که خیلی باید ممنون پروردگار باشیم که محرم دیگری رسید. خیلیها قبل از محرم عمرشان به آخر رسید. باید ممنون پروردگار باشیم که به محرم دیگری رسیدیم. در قم یک منبری بود مرحوم آقا عباس حسینی، پیرمرد باصفایی بود. فرمودند: یکوقتی منبر بودم این روایت را میخواندم که بهشت هشت در دارد و هر گروهی از یک در وارد بهشت میشوند. وسط منبر این روایت را توضیح میدادم، پیرمردی از پای منبر گفت: آقای حسینی این روایتی که خواندید و این درهای بهشت خیلی سخت است. یک دری نیست آسانتر که برای ما از آن در وارد بهشت شویم؟ جوابی نداشتم بدهم. شب به خانه آمدم، در فکر بودم چه جواب این پیرمرد را بدهم. کتاب سفینة البحار محدث قمی کنار دستم بود. گفتم ببینم حدیثی، مطلبی هست بگویم. این کتاب دو جلد است و حدود 1400 صفحه است. تا باز کردم اول صفحه این حدیث آمد. پیامبر خدا فرمود: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» روایتی که جواب آن پیرمرد بود، این است «الا و انَّ الحسین بابٌ من ابواب الجنه» او دنبال در بهشت آسانتری میگشت. حدیث را منابع خاصه و عامه نقل کردند. پیامبر فرمود: «ان الحسین بابٌ من ابواب الجنة من عاداه حرم الله علیه الریح الجنه» اشتباه نشود نه اینکه سیدالشهداء(ع) یک دستگاه جداگانهای برای خودش دارد. نه! همان جمله معروف که فرمودند: «کلهم سفن النجاة و سفینة الحسین اسرع و اوسع» همه اهلبیت کشتی نجات هستند. ولی این کشتی خیلی سریعتر و گستردهتر است. در طول سال ما عرفه داریم، رمضان داریم، شبهای جمعه داریم، مناسبتهای مذهبی فراوان داریم ولی کجا مردم اینطور به خدا و مناجات و اشک و دعا و معارف دین اقبال دارند و چقدر مردم جذب می شوند، چقدر جوانها برمیگردند.
خدا مرحوم آقای مروی را رحمت کند که این قصه را نقل میکردند. میفرمودند: در اراک یک آقایی میگفت: من دهه اول محرم در هیأتی سخنران بودم. یک شب آمدم منبر بروم، یک جوانی که مست بود و حال خوبی نداشت، مرا دید و با حالت خودش گفت: آ شیخ کجا میروی؟ گفتم: هیأت سیدالشهداء (ع) میروم. گفت: میخواهی یک شعر برایت بخوانم؟ گفتم: خدایا با این جوان چه کنم، مجلس ما را به هم نزند. بخوان! این شعر را خواند:
بردند ذره ذره مه پیکران دلم را *** یک ذره دگر ماند تا قسمت که باشد
باز در حالت مستی یکبار دیگر این شعر را خواند. دستی به صورتش کشیدم و گفتم: جوان پیشنهادی دارم. مگر نمیگویی: بردند ذره ذره مه پیکران دلم را؟ آن ذره آخر را وقف سیدالشهداء(ع) کن. آنهایی که در زندگیشان تحول ایجاد میشود لازم نیست صدها ساعت مطلب بشنوند، گاهی یک لحظه است. چنان این کلام روی او اثر گذاشت که منقلب شد و روی زمین نشست. از فردا آمد و توبه کرد و عوض شد.
ابن عساکر یک تاریخی دارد به نام تاریخ دمشق، ابن عساکر برای قرن ششم است. یعنی حدود هشتصد سال پیش یک عالم و مورخ اهل سنت در تاریخش نوشته: شب عاشورا وقتی عمر سعد کار را تمام کرده بود و جنگ با سیدالشهداء قطعی شد، سی نفر از سپاهیان عمر سعد گفتند: خجالت نمیکشی پسر پیغمبر خدا اینجا در بیابان کربلا دارد شما را به حرف خدا و سنت جدش دعوت میکند، شما نمیپذیرید؟ شب عاشورا سی نفر از لشگر عمر سعد به سپاه امام حسین ملحق شدند. دهه محرم تعظیم و تکریمش برای این است که ما ملحق شویم. ما همه فاصله گرفتیم. به برکت اشک و سینه زدن بر سیدالشهداء، به برکت شرکت در مجالس امام حسین فاصلهمان را کم کنیم و نزدیک شویم.
این حدیث در عیون الاخبار الرضا شیخ صدوق هست. شخصی میگوید: «دخلتُ علی رسول الله» خدمت پیامبر شرفیاب شدم. أُبی بن کَعب از اصحاب پیامبر خدمت حضرت بود. سید الشهداء(ع) در آن مجلس بودند. رسول خدا به امام حسین فرمودند: «مرحباً بک یا أبا عبدالله» پیامبر به امام حسین شش، هفت ساله فرمود: «یا زین السماوات و الارضین» زینت آسمانها و زمین، أبی بن کعب از اصحاب پیامبر است. عرض کرد: یا رسول الله! «کیف یکون یا رسول الله» مگر کسی غیر از شما زینت آسمانها و زمین است؟ رسول خدا فرمود: «والذی بعثنی بالحق» قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، «ان لحسین فی السماء اکبر منه فی الارض» حسین در آسمانها خیلی با عظمتتر از حسین در زمین است. خدا علامه امینی(ره) را رحمت کند. فرمود: این مجالس را برگزار کنید و عزاداری کنید ولی با اینها حق سیدالشهداء ادا نمیشود. قیامت باید مجلس امام حسین آنجا برگزار شود. باید در محشر عزای سیدالشهداء برگزار شود. «و انه لمکتوبٌ عن یمین عرش الله» رسول خدا فرمود: بر سمت راست عرش الهی نوشته شده: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»
شریعتی: مقدمه خیلی خوب و پرباری بود. دوباره محرم از راه رسید و مساجد سیاه پوش شد. تکیهها و حسینیهها و دستههای عزا برپا شد. خوشا به حال کسانی که قدر این محرم را خواهند دانست، انشاءالله امام حسین کمک کند که یک محرم پرباری را تجربه کنیم و بتوانیم دستمان را به دست امام حسین بسپاریم و به سمت خدا حرکت کنیم و از همه این کثرات و مشکلات و گرفتاریها فرار کنیم. قطعاً بحث محرم ما با حضور کارشناسان عزیز متفاوت خواهد بود. حاج آقای حسینی در ایام محرم قرار هست در مورد چه مباحثی صحبت کنیم؟
حاج آقای حسینی قمی: در مورد سیرهی اصحاب سیدالشهداء(ع) خیلی مطالعه کردم. در این سالها به زندگی امام حسین و خطبههای سیدالشهداء فراوان پرداختیم. من نگاه کردم و دیدم زوایای فراوانی از زندگی اصحاب امام حسین(ع) هست که کمتر گفته شده و به درد زندگی امروز ما میخورد. امروز میخواهم یک آموزههایی از زندگی سیدالشهداء که به درد مجالس این روزها و شبهای ما میخورد را بگویم. همین بحثی که در مقدمه اشاره کردم، اینکه ما بتوانیم بهتر چهرههای جدید را جذب کنیم. هر شب سعی کنیم تا دیر نشده افرادی را با امام حسین آشنا کنیم. شما این افراد را سوار کشتی کنید، رساندن اینها به ساحل با سیدالشهداء(ع) است. دستشان را بگیرید و در عزای سیدالشهداء بیاورید. طعم بسیار شیرین درک معارف سیدالشهداء را به اینها بچشانیم، اینها دیگر از امام حسین جدا نمیشوند.
مطلب اول در مورد امام حسین(ع) اینکه ما سعه صدر را از امام حسین یاد بگیریم. خیلی حوصلههایمان کم شده است، یک داستانی را میگویم که این داستان در دو منبع قدیمی هست، یکی توحید شیخ صدوق، هزار و صد سال پیش، یکی هم تاریخ دمشق ابن عساکر که برای هشتصد سال پیش است. ابن عباس صحابه پیامبر شاگرد امیرالمؤمنین(ع) در مسجدالنبی نشسته بوده و برای مردم حدیث میگفت. شاگرد خوب امیرمؤمنان بود و تا روز آخر هم پایبند به همین راه بود. روزی که میخواست از دنیا برود، در طائف آخرین جملهای که گفت و از دنیا رفت این بود: «اللهم انی اتقرب الیک بحبّ علی بن ابی طالب» این آخرین سخن ابن عباس بود. ابن عباس در مسجدالنبی نشسته بود، درس و حدیث میگفت. یک کسی در گوشهی مسجد نشسته بود و مجلس ابن عباس را با جملهای به هم زد. این جزء مخالفین اهلبیت(ع) بود. به ابن عباس گفت: این مسائل ساده چیست که برای مردم میگویی؟ اگر راست میگویی در مورد توحید یک سخن بگو. مجلس به هم خورد. ابن عباس سرش را پایین انداخت. امام حسین(ع) در گوشه مسجدالنبی حضور داشتند، برخورد این شخص را با ابن عباس دید که مجلس ابن عباس را به هم زد. سیدالشهداء(س) فرمود: با حدیث او کار نداشته باش، او بحث خودش را میکند «الیَّ» نزد من بیا از توحید برای تو بگویم! گفت: نمیخواستم از شما بپرسم! اگر شما را قبول داشتم که از شما میپرسیدم. ابن عباس تا این سخن را شنید پا درمیانی کرد و گفت: «یأبن الازرق انه من اهل بیت نبوة و هم ورثة العلم» ما هرچه داریم از اینها یاد گرفتیم و اینها اهلبیت پیامبر هستند. من شاگرد این مکتب هستم. آنقدر گفت و به هر قیمتی بود نافع بن ازرق، کسی که از نظر فکری انحراف داشت و با مکتب اهلبیت فاصله داشت را جذب کرد و نزد امام حسین(ع) نشست.
علت اینکه این داستان در توحید صدوق آمده برای همین است. یک بیان زیبایی حضرت در مورد توحید دارد. به قدری این بیان جذاب بود، امام حسین میخواست از توحید سخن بگوید. روایت هست که به گریه افتاد. گفت: «یا حسین! ما أحسن کلامک» چقدر زیبا سخن میگویی! اینجا باید طبیب حاذق از فرصت استفاده کند. این شبها دل هرکس میشکند و نرم میشود، آمادگی پذیرش هر حرف حقی را دارد. من بارها از ذاکرین و مداحان اهلبیت خواهش کردم و گفتم: وقتی شما داری روضه میخوانی، در اوج روضه که اشک جاری شده و دل شکسته، آنجا یک موعظه دینی بکن. چیزی در مورد خدا و پیغمبر بگو، مخصوصاً به جوانها که خیلی اثر دارد. امام حسین فرمود: «بَلَغنی» به من خبری رسیده است. چون این آدم از باقی ماندههای خوارج بود. خوارج امیرالمؤمنین(ع) را کافر میدانستند. میگفتند: حکمیت را پذیرفته، حکمیت کفر است پس کافر شده است. حضرت فرمودند: حکمیت را شما بر من تحمیل کردید. ثانیاً کفر نیست! حضرت به این فرد فرمود: «بَلَغَنی انک تشهدُ علی علیٍ و علی أخی و علیَّ بالکفر» من شنیدم که تو ما را کافر میدانی، پدرم علی را کافر میدانی، کسی از ما زیباتر توحید را بیان میکند؟ به سیدالشهداء عرض کرد: «أنتم مَنار الاسلام، نجوم الاحکام» اگر من چنین اشتباهی کردم، شما نور هستید، شما ستاره و خورشید هستید، همه نور از شماست. من اشتباه کردم! امام حسین(ع) به زیبایی او را جذب کرد و در مسیر توحید اشک او را جاری کرد. خواهش میکنم در این شبها جوانان را بخواهید که برای سیدالشهداء اشک بریزند و معارف را بشنوند. دستشان را در دست امام حسین بگذارید. در این کشتی سوار کنید، آنوقت دیگر از این کشتی پیاده میشوند؟
این روایت را شیخ مفید در أمالی از امام صادق(ع) دارد. «ان الحسین بن علی (ع)، عند ربّه ینظُر الی زوارهٍ و هو اعرف بهم و بأسمائهم و بأسماء آبائهم و بدَرجاتهم و مَنزلتِهِم و انّه لیَری من» هرکسی بر سیدالشهداء گریه میکند، امام صادق فرمود: امام حسین به زائرینش نگاه میکند. به گریه کنندگانش، «فَیَستَغفِر لَه» این شبها امام حسین برای ما استغفار کن تمام است. علت اینکه در محرم اینقدر افراد برمیگردند و جذب میشوند، چون یک طرف هم لطف خود سیدالشهداء است. «و یسأل آبائه» از پدرش امیرمؤمنان و اجدادش میخواهد که بری گریه کنان سیدالشهداء، طلب آمرزش کنند.
یکی از اصحاب امام صادق، نامش زید شَهّام است. حدیث در رجال الکشی است. میگوید: محضر امام صادق(ع) بودیم. یک جمعی از کوفیها بودیم. شخصی به نام جعفر بن عفوان وارد مجلس شد، حضرت خیلی تحویلش گرفت. فرمود: نزد من بنشین! حضرت فرمود: «بَلَغَنی» به من خبر رسید برای امام حسین(ع) شعر میگویی. من گاهی به مداحان میگویم که شما در یک قصیده، یک غزل میتوانید کل یک منبر را برسانید. خدا رحمت کند، یاد کنم از مرحوم آیت الله تبریزی مرجع بزرگوار، سر درس یکی از شاگردان اشکالی کرد. ایشان جواب داد. شاگرد یک جملهای گفت که نباید میگفت. گفت: این جواب اشکال من نبود، به من جواب علمی بدهید! داری روضه خوانی میکنی!! مرحوم آیت الله تبریزی زیر گریه زد. گفت: کاش من روضه خوان بودم، من آرزو داشتم روضهخوان سیدالشهداء باشم! همه انبیاء و اولیاء روضه خوان سیدالشهداء(ع) بودند. در حالات مرحوم آیت الله العظمی حائری، مؤسس حوزه علمیه قم هست که ایشان روضه خوان دسته عزاداری امام حسین در سامرا بوده است. آرزو میکردند روضهخوان سیدالشهداء باشند. یکوقت به آیت الله العظمی حائری گفته بودند: رضاخان روضه خوانی را ممنوع کرده بود. ایشان خیلی ناراحت بود. گفتند: چرا اینقدر ناراحت هستید. طوری نشده است، جلوی یک مستحبی را گرفتند! فرمود: مستحبی است که هزار واجب از آن بیرون میآید. قدیم مرسوم بود یک قصیده پند آموز زیبا میخواندند. الآن ما کتابهای زیبا کم نداریم، آقای سازگار که خدا ایشان را سلامت بدارد، شش هفت جلد پند زیبا دارند. اول منبر موعظه کنیم دل آماده شود.
امام صادق(ع) خیلی جعفر بن عفوان را تحویل گرفت. فرمود: شنیدم شعر میگویی؟ گفت: بله، فرمود: شعری برای ما بگو! شعر را گفت حضرت به گریه افتادند. کسانی که محضر حضرت بودند گریه کردند. اشک حضرت همینطور به گونه و محاسنش جاری بود، فرمود: «والله لقد شهدت ملائکة الله المقربون» به خدا قسم فرشتگان آسمان در این جلسه حضور داشتند. «یسمعون قولک فی الحسین» روضهای که برای سیدالشهداء خواندی فرشتهها شنیدند، فرشتهها بیش از ما گریه کردند. جن و ملک بر آدمیان گریه میکنند. گویا عزای اشرف اولاد آدم است! ر کامل الزیارات ابن قولویه قمی هست که «ما ذکر الحسین علیه السلام» اگر به مناسبتی نام سیدالشهداء در محضر امام صادق برده میشد آن روز امام صادق تا شب متبسم دیده نمیشد. بنابراین قدر بدانیم مخصوصاً با سعه صدر و حوصله، مردم را سوار این کشتی کنیم. همه را بیاوریم. وقتی آنها آمدند در این کشتی نشستند، اینهایی که متصدی این کشتی هستند، خوب نگهداری کنند و خوب تحویل بگیرند و تحویل ناخدای کشتی سیدالشهداء بدهند.
خدا مرحوم محدث قمی را رحمت کند، کتابی نوشته به نام «نفس المهموم»، امام صادق فرمود: «نفس المهموم لظُلمنا تسبیح» این ایام نفس میزنی و نگران ظلمی هستی که به سیدالشهداء(ع) شده است. فرمود: ثواب سبحان الله دارد. محرم شد و همه مهموم سیدالشهداء هستند. امام صادق فرمود: «یجبَ الیُکتب» این حدیث را باید با طلا نوشت. یکوقت ما میگوییم، یکوقت امام میگوید. «نفس المهمومِ لظلمنا تسبیح و هَمُّهُ لنا عباده» نفس میزنی خدا برایت ثواب عبادت مینویسد. غصهدار سیدالشهداء(ع) هستی، خدا برایت عبادت مینویسد. یک سنت پسندیده در مجالس سیدالشهداء(ع) دیدم که خیلی خوب است، خود سیدالشهداء(ع) چقدر نگران گرفتارها بود. یکی از برکات مجالس سیدالشهداء(ع) این باشد، در بعضی هیأتها میگویند: ما میخواهیم تا آخر این دهه همینطور که برای سیدالشهداء عزاداری میکنند، برای امور خیریه کمک کنند. برای جهیزیهها، برای بی بضاعتها، برای مستمندها، من آمار دارم از مساجدی که به همت امام جماعتها و مردم هر ماه دهها جهیزیه میدهند. امام حسین(ع) در روایتی از جد بزرگوارشان رسول خدا فرمودند: «أَفْضَلُ الاعْمَالِ بَعْدَ الصَّلاةِ إِدْخَالُ السُّرُورِ فِي قَلْبِ الْمُومِنِ بِمَا لا إِثْمَ فِيه» (المناقب، ج 4، ص 75) شاد کردن دل دیگران از نماز بالاتر است.
خوارزمی مقتلی دارد که مفصل نوشته است، این حدیث از رسول خداست «لو کان سخاء رجلاً لکان حسین» اگر بخواهیم سخاوت را در قالب یک شخصیت مجسم کنیم، حسین است. وقتی امام سجاد(ع) خواستند بدن امام حسین را به خاک بسپارند، شیخ صدوق مینویسد بیش از سیصد زخم شمشیر و نیزه بود ولی یک زخم کهنه دیدم. فرمود: این زخم اثر آن کیسهای است که پدرم شبها به دوش میکشید. شعر زیبایی هست که برای سیدالشهداء است. فرمود: «اذا جادت الدنیا علیک فجُد بها» اگر دنیا به تو رو آورد، از این دنیا برای دیگران استفاده کن. قبل از اینکه تمام شود به مردم کمک کن. موقعیتی داری، آبرو و اعتباری داری، هرچه داری وقتی دنیا به تو رو کرد تو هم خرج مردم کن. آبرو و مال و ثروت، حافظه امانت خداست.
مرحوم آیت الله العظمی غروی اصفهانی استاد آیت الله العظمی خویی و استاد آیت الله العظمی بهجت بوده است. استاد آیت الله العظمی شیخ محمد نجفی بروجردی بوده است. استاد علامه مظفر بوده است. در حالات ایشان هست از ایشان سؤال کردند: اگر بدانی نیم ساعت آخر عمرت هست، چه کار می کنی؟ گفت: جلوی در مینشینم ببینم گرفتار و بیچارهای رد میشود، مشکلش را حل کنم. مرحوم آیت الله بهجت میفرمود: ایشان سر درس آمد درس را تکراری گفت. شاگردها چیزی نگفتند. روز دوم و روز سوم تکراری گفت. روز سوم گفتیم: بحث شما تکراری است. فرمود: میدانم ولی سه روز است هرچه به ذهنم فشار میآورم، هیچ چیز یادم نمیآید. خدا خواست به ما بگوید: حافظه تو برای ماست، از تو بگیریم چیزی نداری. امام حسین فرمود: جود و سخاوت مال تو را از بین نمیبرد. نگو برای پیری و کوری خودم، خدا به تو میدهد. با بخل ثروت تو از بین میرود!
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. امروز صفحه 439 قرآن کریم، آیات 39 تا 44 سوره مبارکه فاطر را تلاوت خواهیم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به روح بلند سیدالشهداء(ع) هدیه کنیم و از ثواب و برکاتش بهرهمند شویم.
«هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً «39»
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً «40»
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً «41»
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً «42»
اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا «43»
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً «44»
ترجمه : او كسى است كه شما را در زمين جانشينان (پيشينيان) قرار داد؛ پس هر كس كفر ورزد بر ضررش خواهد بود و كافران را كفرشان جز دشمنى و خشم نزد پروردگارشان نمىافزايد، و كافران را كفرشان جز خسارت نمىافزايد. بگو: آيا شريكان خويش را كه به جاى خداوند مىخوانيد ديدهايد؟ به من نشان دهيد كه چه چيزى را از زمين آفريدهاند، يا براى آنان در (آفرينش) آسمانها مشاركتى است؟ يا به آنان كتابى دادهايم كه ايشان، دليل و حجّتى از آن بر شرك خود دارند؟ (نه، هيچ كدام نيست،) بلكه ستمكاران تنها بر اساس وعدهاى (دروغى) كه بعضىشان به بعضى ديگر (در مورد شفاعت) مىدهند يكديگر را فريب مىدهند. همانا خداوند آسمانها و زمين را از زوال (و سقوط و خروج از مدار) نگاه مىدارد، و اگر زوال پذيرند (و از مدار خارج شوند) احدى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد؛ البتّه او بردبار و آمرزنده است. و (مشركان) با سختترين سوگندها، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هشدار دهندهاى به سراغشان بيايد از هر يك از امّتهاى ديگر هدايت يافتهتر شوند؛ پس همين كه هشدار دهندهاى برايشان آمد، جز نفرت (از حقّ) چيزى بر آنان نيفزود. (نفرت آنان از حقّ) به خاطر استكبار در زمين و نيرنگ بدشان بود، و نيرنگ بد جز اهلش را فرا نگيرد، پس آيا آنان جز سنّت (خداوند را در مورد قلع و قمع) پيشينيان انتظار دارند؟ با آنكه براى سنّت و قانون الهى هرگز جايگزينى نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نخواهى يافت. آيا در زمين سير نكردند تا ببينند كه سرانجام كسانى كه قبل از ايشان بودند و قدرتشان بيش از آنان بود چه شد؟ و هيچ چيز در آسمانها و زمين نيست كه خداوند را به عجز در آورد (و از حيطهى قدرت او خارج باشد.) البتّه او بس آگاه و تواناست.
شریعتی: در این روزها و شبها برای همدیگر دعا کنیم، خیلیها التماس دعای ویژه گفتند. انشاءالله به برکت سیدالشهداء(ع) گره از کار فرو بسته آنها باز شود. نکات پایانی بحث شما را خواهیم شنید.
حاج آقای حسینی قمی: ابن عساکر در تاریخ دمشق این قصه را در مورد امام حسین(ع) مینویسد. کسی میگوید: من کربلا آمدم، دیدم جایی چند خیمه زدند. سؤال کردم خیمه کیست؟ گفتند: برای سیدالشهداء(ع) است. رفتم دیدم سیدالشهداء(ع) اشکش جاری است و در خیمه نشسته قرآن میخواند. گفتم: آقاجان در این بیابانها چه میکنی؟ وسط این بیابانها کسی نیست. حضرت فرمود: «هذه الکتب اهل الکوفه» اشاره کردند به نامههایی که مردم کوفه برای سیدالشهداء نوشته بودند. این ایام انس بیشتری با قرآن داشته باشیم، الحمدلله امروز مجالس ما همه با قرآن شروع میشود و این سنت خوبی است. ولی اینطور نباشد که به قاری قرآن بگوییم: بخوان تا سخنران ما بیاید.
در مورد آیاتی که تلاوت شد، «أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» معاویه کجا رفت؟ یزید کجا رفت؟ «فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً» کجا رفتند آنهایی که ظلم کردند. چه کسی میتواند آمار بگیرد که امشب چند مجلس برای سیدالشهداء برگزار هست؟ امشب و دیشب چند نفر برای امام حسین سینه زدند؟ خدا را قسم میدهیم به سیدالشهداء به همه ما قابلیت حضور و درک حضور عزای سیدالشهداء را عنایت کند. تقاضا دارم هم طهارت ظاهری و طهارت باطنی داشته باشیم و با وضو وارد مجلس امام حسین شویم. روزها مراقبتهایمان را بیشتر کنیم و شبها از مجالس امام حسین(ع) بیشتر استفاده کنیم. خدا را قسم میدهیم به حق سیدالشهداء به همه ما قابلیت دریافت حداکثری از عزای سیدالشهداء(ع)، بهره معنوی از اشک سفره سیدالشهداء(ع) و عزای امام حسین عنایت بفرماید.
شریعتی: چقدر نام تو زیباست أبا عبدالله! «السلام علیک یا أبا عبدالله»
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
97-6-20-حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
13.07M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
📚 با موضوع : سیره حضرت سیدالشهداء علیه السلام
🗓 سه شنبه بیستم شهریور ماه
🗂 حجم : ۱۲.۴ مگابایت
📝 متن کامل برنامه
➡️ https://eitaa.com/samtekhoda3_matn/1217
☑️ @samtekhoda3
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه : آرامش در زندگی (آرامش در پناه لطف اهلبیت علیهم السلام)
كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين سعیدی
تاريخ پخش : 21-06-97
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت *** دلشورهای عجب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لالهخیز *** بال و پرم جدا و دلم جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانیات حسین *** آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
در این حسینیه که همان عر کبریاست *** حق امتحان ز قافلهی انبیاء گرفت
تنها دلیل بودن من، سایهی سرم *** زینب فقط به عشق برادر بقاء گرفت
بین خیام، خیمه عباس دیدنی است *** شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت
تا وقت هست حلقه انگشتری درآر *** از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
اینجا درخت و نیزه تفاوت نمیکند *** هریک به سهم خویش نشان تو را گرفت
حتی مدینه این هم زجرم نداده بود *** یک نیمروز جان مرا کربلا گرفت
«صلی الله علیک یا أبا عبدالله» سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، روزها و شبهای ماه عزای سیدالشهداء را با هم تجربه میکنیم. در این روزها ما را هم دعا کنید. دعا میکنم که انشاءالله همه ما مشمول شفای حضرت سیدالشهداء(ع) شویم و دعای همیشگی ما باشد که خداوند متعال به برکت نام امام حسین یک نگاهی به همه ما بکند. حاج آقای سعیدی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: روزهای چهارشنبه از چهل حدیث حضرت امام(ره) میشنویم. امروز برای ما چه آوردهاید؟
حاج آقای سعیدی: بحث ما بحث آرامش بود. گفتیم: اطمنان یا اطمینان نفس الا و لابد در گرو بندگی خداست. احادیث چهل حدیث حضرت امام هم به همین علت انتخاب کردیم که راهنمای از بین بردن رذایل اخلاقی و نفسانیات و دنیاییات هستند و انشاءالله متصل شده به فضایل اخلاقی. گفت: اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند! دهه اول ماه محرم هستیم و حال و هوا چیز دیگری است. بحث سوم چهل حدیث بحث عُجب هست. حضرت أباعبدالله(ع) ایجاد آرامش میکند. یعنی وقتی ما آدرسهای کربلا را نگاه میکنیم در لحظات آخر، وقتی حضرت میخواهند به میدان بروند، نزد حضرت زینب میآیند و آن سکینه و آرامش را در دل حضرت میگذارند، حضرت زینب را بغل میکنند و حضرت آرام میشوند. در شأن حضرت سیدالشهدا این آیه را میخوانند. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة» (فجر/27 و28) ای نفسی که آرامش و اطمینان داری. از این طرف میبینیم که در روز عاشورا چه اتفاقی میافتد! حضرت أباعبدالله(ع) از همه چیز خبر دارد. روز ورود وقتی حضرت میآید تعریف میکند و میگوید: اینجا ارض کرب و بلا است. پر از سختی و بلا است. اینجا خونهای ما ریخته خواهد شد. بچههای ما ذبح خواهند شد. همه اینها را از قبر حضرت میدانند و بیان میکنند. اما آن آرامش و اتصال هست. لذا نمیترسد! کسانی که بعد از 1400 سال این اتصال را حفظ کردند، آن آرامش به آنها منتقل میشود. ما مثل یک ظرفهایی هستیم که ممکن است آلودگی داشته باشیم ولی متصل به کُر که میشویم جریان پیدا میکنیم. اگر حضرت أباعبدالله را پیدا کردیم، از نگاه او نگاه کردیم، حالا خود حضرت میپرسد: مرگ را چطور میبینی؟ «احلی من العسل» چطور برای تو زندگی در این دنیاست؟ چگونه یاری ما را میبینی؟ آقا دوست دارم هزار بار در رکاب شما کشته شوم و دوباره زنده شوم.
در روایات هست که شب عاشورا بعضی با همدیگر شوخی میکردند. یعنی آن حالت بهجتی که دیده بودند و آن نتیجه آرامش و اطمینانی است که در گرو أباعبدالله(ع) است. لذا حضرت گفتند: فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود! همه میدانند فردا تکه تکه میشوند و نیاز به خبر غیبی نیست. شما نگاه کنید چند هزار نفر این طرف، نهایت چیزی که نقل کردند صد و خردهای نفر این طرف بودند. چند هزار نفر مرد جنگی مسلح و صد و خردهای مرد هم این طرف بودند. نتیجه مشخص است. اما چه باعث میشود شهادت شیرین شود؟ چه باعث میشود هیچ تطمیع و ترساندنی در دل اینها ذرهای لرزش ایجاد نکند؟ همه ناراحتی حضرت عباس این باشد که به من امان نامه دادند. مگر من از حسین دست برمیدارم؟ من میدانم حسین تمام عالم است و تمام عشق عالم است. تمام راه سعادت است و مصباح الهدی و سفینة النجاة است.
خدا طیب حاج رضایی را رحمت کند. یکی از دوستان تعریف میکردند، ایشان در مولوی تهران تکیه داشت و مداحان را دعوت میکرد. مداحان میآمدند یکی یکی میخواندند و میرفتند. این بلند میشد احترام میکرد و دوباره مینشست. یک نابینایی رد شد، ایشان بلند شد. اطرافیان گفتند: او نمیبیند برای چه بلند شدید؟ گفت: امام حسین که میبیند. این معرفت و اتصال است. حضرت امام(ره) سر قبر طیب رفته بودند. ایشان گفته بودند: فلانی تو عاقبت بخیر شدی، دعا کن من هم عاقبت بخیر شوم. عاقبت بخیری با حسین است. از نگاه اهلبیت و امام حسین نگاه کنی همه چیز شیرین میشود. فقر باشد، غنا باشد، هرطور باشد بگویم: خدایا من یک داشته بزرگی دارم آن هم به نام حبّ أباعبدالله(ع). این را از من نگیر! عشق من، دین من أباعبدالله است.
شریعتی: اگر یاران و اصحاب سیدالشهداء آن بهجت و آرامش را داشتند بخاطر این بود که خودشان را زیر خیمه امام حسین میبینند.
حاج آقای سعیدی: میدانند اراده او اراده خداست. اهلبیت(ع) ید الله هستند، ثارالله هستند، معدن علخم هستند. تمام اراده خداوند از مسیر و مجرای خلیفه واقعی خودش که اهلبیت(علیهم السلام) باشند، هست. لذا خیالش راحت است. مثل توکل است، ما میگوییم: توسل به اهلبیت(ع)، مسیر همان است. میداند اراده أباعبدالله(ع) به این تعلق گرفته که «فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» (نساء/73) آن پیروزی بزرگ برای ماست، کشته شدن یا کشتن را علامت بر شکست و پیروزی نمیبیند. تعریف شکست و پیروزی نزد اهل دنیا به دست آوردن دنیاست. عمر سعد وقتی میخواست شکست و پیروزی را تعریف کند فوز و فلاح و رستگاری را در دنیا تعریف کند، در دوراهی میگوید: حکومت ری و جٌرجان، همان گرگان امروزی. اینها را مقایسه میکند و میگوید: اگر این را رها کنم، جنگ با أباعبدالله(ع) را رها کنم به این نمیرسم. فوز این است و تعریفش از پیروزی فرق میکند. تعریف حضرات اهلبیت(ع) و یارانشان «و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی» (مناقب/ج4/ص108) حمایت من از دین است. تمام نگرانی و دغدغه من این است که دینم زنده بماند.
شریعتی: یک کتابی را سید مهدی شجاعی نوشته «مردان و رجزهایشان» در مورد رَجزهای اصحاب امام حسین است. وقتی اینها را نگاه میکنی تازه این نکته برایت واضح میشود و ملموس میشود. طوری حضرت را دوست میداشتند و غرق در محبت امام حسین بودند.
حاج آقای سعیدی: لذا عملکرد آنها را که میبینی هیچ ترسی نیست، هیچ پا پس کشیدنی نیست. هیچ دروغی در حرفهایشان نیست. تکان نمیخورند. لذا حضرت میفرماید: اصحاب من بهترین اصحاب بودند. خود حضرت أباعبدالله زیاد مصیبت کشیدند. یکوقت در هیأتها میگفتیم: بچهها تلاش کنید محرم و صفر را زنده نگه داریم. حضرت استاد ما میگفت: بچهها بیایید سعی کنیم محرم و صفر را درک کنیم ما را زنده نگه دارد. ما به اینها زنده هستیم. ما به گفتن این حرفها زنده هستیم. حیات برای حسین است و ما میّت هستیم. اگر خودمان را وصل کردیم زنده میشویم. انشاءالله توفیق داشته باشیم در روضهها خوب اشک بریزیم. یک فصل داریم تابستان و یک فصل زمستان است. محرم هم فصل عاشقی است. «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» (یوسف/88) ما آمدیم و «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» خبری نیست، نه به نمازمان مینازیم، نه به روزهمان، هم خودمان میدانیم چه خبر است، هم شما میدانید چه خبر است. دستمان خالی است اما من عاشق تو هستم. من بخاطر تو ترک معصیت میکنم. بخار تو عملکردم را تغییر میدهم. چون تو را دوست دارم در مسیر تو قدم برمیدارم. چون منشأ اطمینان حضرات اهلبیت(ع) هستند، به آن جهت که برویم میتوانیم از آن استفاده کنیم.
در مقابل آنها ضلالت و گمراهی است. نگاه کنیم ببینیم دشمنان اهلبیت(ع) چه کار کردند. با شیطنتهای خودشان چطور این آرامش را گرفتند و وعدههایی که دادند، خلف وعده کردند. شیطان وعدههایش خلاف است. یعنی هرچه هم میگوید این طور نیست عمل کند. عمر سعد ملعون نه به حکومت ری و نه به حکومت جُرجان رسید. همانطور که حضرت أباعبدالله فرمودند: میبینم که سر تو بازیچه بچهها میشود و در کوچهها بخاطر بازی سنگ به تو میزنند! این خبر غیبی است که حضرت به او میدهد اما باز حبّ دنیا اینقدر قوی است و دوباره آن کار را انجام میدهد. ما یک تبعیت از اهلبیت داریم و یک تبعیت از شیطان داریم. درست مقابل هم ایستادیم. اهل کوفه گفتند: ما سلاح برای جنگیدن نداریم. از بیت المال به ما سلاح بدهید برویم بجنگیم. گفتند: ما سلاح نداریم خودتان بخرید. خدا مرحوم طباطبایی سید بزرگوار را رحمت کند. ایشان برای ما نقل تاریخی کرد که اینها آمدند نفری ده درهم از خودشان دادند، سلاح خریدند. گفتند بعداً از بیت المال میگیریم و این وعده به آنها داده شد. اینها رفتند جنگیدند امامشان را کشتند و برگشتند، گفتند: به اندازه کافی پول نیست. نفری سه درهم به شما برمیگردانیم. هفت درهم از جیبشان ضرر کردند. قرار بود چه چیزهایی به آنها بدهند. به زنان گفتند: زیورآلات به شما میدهیم، بروید با أباعبدالله بجنگید. این زنها مأمور شیطان در خانهها شدند. هی زیر گوش مردها خواندند که بروید بجنگید، زیور آلات نصیب ما شود. حرص و هیجان حرص داشتند. آیت الله میلاتی میفرمودند: وقتی خواستند شریح قاضی را در مورد خارجی بودن حضرت فریب بدهند، میگوید: در خانهاش بروید، سه کیسه زر توسط دو غلام ببرید و در درگاهی خانه وارد شوید، در را ببندید و با او تنها شوید. کیسههای زر را باز کنید. روی زمین خالی کنید. زری که درون کیسه است با زری که روی زمین است فرق دارد. از نظر قیمت یکی است ولی باید صدا و برقش چشم را بگیرد. میگوید: نشان بدهید و بعد حکم را بدهید که امضاء کند. العیاذ بالله، حکم خارجی بودن حضرت أباعبدالله را شریح قاضی نوشت.
شیطان همان شیطان است، نه تنها پیر نشده بلکه با تجربهتر هم شده است. حواسمان باشد شیطان اینجا هم هست. امام حسین(ع) «الوتر الموتور» چند جور معنا میکنند. حضرت أباعبدالله(ع) دردانهی خداست. تک خداست، مرحوم آیت الله شجاعی میفرمودند: یکی یک دانه خداست! خدا این یک بنده را خیلی دوست دارد. طور دیگر هم معنا کردند «وتر» را به کسی میگویند که یک جایی تک گیرش آوردند، کسی که حق خواه ندارد. تنهاست و خونخواه ندارد. انشاءالله با ظهور حضرت حجت دلهای ما آرام شود. روضهها حضرت حجت با ما فرق دارد، ما میگوییم: راوی گفت، حضرت حجت میگویند: خودم دیدم. چون زمان برای آنها مانع نیست. برای آنها عین دیدن و حقیقت است. ظاهراً در این روضهها یک چیزهایی به ما نرسیده است. یک چیزهایی در مورد اسارت حضرت زینب(س) و بعد از آن به ما نرسیده است. از حیث زمانی، از حیث کیفیت چگونه حضرت حجت گریه میکند و تحمل میکند؟ دهه اول محرم ما حیف نشود. یاد أباعبدالله(ع)، این اشکها، این سوختنها یک جا جواب میدهد. انشاءالله فردا در رکاب حضرت حجت(عج) فریاد میشود «یا لثارات الحسین» و انشاءالله عامل بخشش میشود.
شخصی خدمت امام باقر(ع) میآید، حضرت میفرمایند: فلانی زیارت جد ما میروی؟ کربلا آن زمان به صورت شهر نبود. گفت: من خیلی میترسم که به زیارت بروم! چون آن زمان میفهمیدند که فلانی از شیعیان است. اما گفت: من یکوقت در خانه مینشینم و یاد مصیبت جد شما میافتم و اشک میریزم. اینقدر که خانواده متوجه میشوند و اثرات آن را در صورت من میبینند و خیلی حزن دارم. حضرت میفرمایند: حبّ تو با فرح ماست و حزن تو با حزن ماست. حضرت برای او میشمارد و میگوید: اما هنگام مرگ تو یک اتفاقی میافتد، نگاه میکنی میبینی حضرات اهلبیت بالای سرت آمدند، جد ما بالای سر تو آمده و سفارش تو را به ملک الموت میکند. ملک الموت هیبت عجیبی دارد. میگویند: یکی از وسایل قالب تهی کردن از دیدن ملک الموت است. او را ببیند قالب تهی میکند، اینقدر وحشتناک است. آنجا میفرماید: «أشفق من أم شفیق» مهربانتر از مادر مهربان مییابی بخاطر سفارش، همه چیز دست آن بزرگوار است. آنوقت مرگ چقدر شیرین میشود. کسی که اشکش اینطور با أباعبدالله است. انشاءالله عملکردهای ما طوری باشد که برای آنها افتخار و زینت باشیم. به قول روایت معروف، اگر آرامش دنیا را میخواهید حسین است. مصباح الهدی و سفینة النجاة! اگر میخواهی قلب تو را در این دنیا به این طرف و آن طرف نکشند، اگر میخواهی عمر سعدی نشوی، عمر سعد را شیطان به طرف خود کشید. بگو نمیخواهم آن چیزی را که غیر حسین است.
من از درمان و درد و وصل هجران *** پندم آنچه که جانان پسندد
آنچه أباعبدالله میخواهد. خدا حضرت آیت الله مجتهدی را رحمت کند. میگفت: اگر میخواهید عمل شما صالح شود، قبلش ببینید امام حسین دوست دارد یا دوست ندارد؟ این معیار شما باشد. این حسینی شدن است. من عاشق او هستم. او را دوست داری یا نه؟ حالا ببین میتوانی گناه کنی و آلوده شوی؟ وقتی عاشق شدی دیگر نمیتوانی غیر از او را ببینی. همه جهتدهی و بینایی تو میشود او. آنوقت زیبا میبینی. این مقام أبا عبدالله که رضایت از خدا دارد. «راضیة مرضیه» راضی است. امام حسین الآن میگوید: »الهی رضاً بقضائک» در لحظات آخر این را میگوید. خدایا راضی هستم به قضای تو، خدایا تسلیم امر تو هستم. اگر عینک حسینی بزنیم آنوقت تحمل مصیبتها آسان میشود. تحمل شدائد و سختیها را داریم، بی صبری و ناشکری نمیکند.
شریعتی: کربلا که همه سختی و پریشانی و درد و غصه است، چطور ما را آرام میکند؟
حاج آقای سعیدی: حضرت زینب(س) میفرماید: همه جمیل است «ما رأیت الا جمیلا» پس در رؤیت هست. در نگاه هست، اینها همه چیزی است که خدا مقدر کرده است به این معنا، اما بدانید فلاح و رستگاری برای حضرت أباعبدالله است. تکلیف ما اشک و گریه است و آن عقدهای که در دلمان هست، آن داغی که به دل ما نشسته در مورد جریان کربلا، اما هرکدام از اینها وقتی میخواهند بروند شهید شوند چه حال خوشی دارند. حضرت علی اکبر به امام حسین(ع) فرمود: بابا جان، وعدهای که به من دادی وعده شد. پیامبر ظرف را آورد. گفت: بیا برای تو هم ظرف بهتری آماده کردم. برای تو هم دارد وعده میدهد. قاسم بن الحسن، هرکدام از اینها را نگاه میکنی، غلام سیاه در بغل امام حسین(ع) «اللهم بیض وجهه» حضرت دعایش میکند. بالای سرش میآید. همه پریشانیهای عالم یک طرف، آرامشی که سرت در بغل أباعبدالله باشد، بیاید از صورت تو خونها را پاک کند. خاکها را پاک کند. بعد دعایت کند و بگوید: خدایا رو سفیدش کن، خدایا او را خوشبو کن. او کنار ما در بهشت باشد. همه عالم و سختیهای عالم به این خوشیهای یک لحظه قابل مقایسه نیست. وقتی با دید امام حسین نگاه کردی هیچ چیزی در دنیا نه رغبتی برایت ایجاد میکند، شیرینی ایجاد میکند، میگویند: اینها طلقاء هستند نسبت به بهشت، عاشقان امام حسین(ع) را طلاق بهشت دادند. نگاهشان بهشت هم نیست. همه چیز حسین است.
عشق بازی هنر است. گفت:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی ** عشق محمد بس است و آل محمد
رازهای عاشقی را با کسی که نمیفهمد نباید گفت. گفت: لیلی را دید و به مجنون گفت: این سیه چهره است. چطور عاشق او شدی؟ گفت: تو از عشق نمیفهمی. کسی هم که حسین ندارد، در عالم هیچ ندارد. همه عالم هست و عشق أباعبدالله، فرهنگ عاشقی وقتی کسی ندارد، میآید تحلیل میکند. عشق یعنی بدون تحلیل، عشق یعنی سر در گرو یار دادن. بچههای رزمنده را نگاه کنید شب عملیات چه میکردند؟ اینها شروع میکردند با حسین حسین گفتن، چطور روحیه داشتند و عاشق أباعبدالله میشدند. چطور نماز شب میخواندند. خدایا رزق ما کن، خیلی حیف است با مرگ معمولی از این دنیا برویم. بچههای جبهه و جنگ نشان دادند بعد از هزار و چهارصد سال یا حسین کار خودش را انجام میدهد. هیأت کار خودش را انجام میدهد. به کوری چشم آنهایی که با عزاداری و هیأتها و نام أباعبدالله(ع) مخالف هستند و العیاذ بالله در آن تشکیک میکنند، ببینند چه کار کردند. ببینند کدام یک از رزمندهها به غیر از نام یا حسین و یا زهرا روی لباسهایشان نوشتند و روی پیشانی بندشان بستند، جلو رفتند و چه حماسهای درست کردند. این رمز پیروزی است. انشاءالله خدا روزی را بیاورد کنار مولایمان حضرت بقیة الله عرض ارادت کنیم و حضرت روضه برپا کند و آنجا اشک بریزیم.
تمام دنیا حواسش به این است که تو را مشغول کند به اشتغالات خودت، تو را به هم بریزد، از نام حسین و نام هدایت خدا تو را دور کند. هر موقع گیر کردی بگو: یا حسین، وقتی زمین خوردی بگو: یا علی! ما بی صاحب نیستیم. دنیا را شیطان میگوید من صاحب شما هستم و کمک شما میکنم، ما بی صاحب نیستیم. در همه مسائل ببینیم بزرگان ما در سختتر از این شرایطی که امروز هست، در شرایط سخت جنگ همه توسل و توجهشان به حضرت اهلبیت(ع) باشد. یکوقت فکر نکنیم برای ما راهساز است فلان کافر و فلان قدرت بزرگ و توکل و توجه ما آنجا نرود. ما در بزرگترین جنگ عالم شرکت کردیم. با اسم یا حسین پیروز شدیم. توکل ما به حضرات اهلبیت باشد، چه مردم چه مسئولین، اگر چشم ما از اینها برگشت و چشم امید ما به کسی دیگر افتاد، باید از او توقع داشته باشیم. کشور ما کشور اهلبیت(ع) است. به هم رحم کنیم، در خرید و فروشها حواست باشد که او هم عاشق أباعبدالله است، عاشق امیرالمؤمنین است. به او رحم کن، اگر اینطور به هم نگاه کردیم جامعه ما خیلی بهتر میشود.
شریعتی: یک وقتهایی اگر حال گریه و اشک نداریم، بکاء نیست، مشکل کجاست؟
حاج آقای سعیدی: یک تکلیف داریم آن هم تباکی است، خود را به گریه زدن. گاهی خورد و خوراک است. من این نقل را از یکی از اساتید شنبدم، گفت: بروید تمام قابلمهها را آب بکشید، من احساس میکنم نجاستی هست. این کار را کردند. گاهی مسائل مادی این تأثیر را دارد. گاهی دور شدیم، تکبرها، رذایل اخلاقی، گناه آمده یک لایه روی قلب ما را پوشانده است. حبّ دنیا رأس و سر کرده برای همه خطاها هست. یکی از بزرگترین خطاها و بدبختیها این است که آدم روضه أباعبدالله(ع) را بشنود و تأثیری رویش نگذارد. لذا فکر میکنم در این مسأله سعی کنیم اولاً بلاهایی که بر سر أباعبدالله آمد را تصویر کنیم، بدانیم چه اتفاقی افتاد. ثانیاً اینکه یک مقدار در اعمالمان مراقبت داشته باشیم. علما قبل از ورود به محرم چلّه میگرفتند، در مورد اینکه حواسشان به خوراک و نگاهشان باشد. بنده خدایی نزد آقایی آمد و غیبتی کرد. ایشان خیلی ناراحت شد و گفت: شما چهل روز مرا عقب انداختی. در این روزها حواسم باشد هرجایی نروم، هرکاری را انجام ندهم، هر چیزی را نشنوم. از این چشم برای أباعبدالله اشک میآید. لیاقتش را حفظ کن و به نامحرم نگاه نکن. به آن چیزی که نباید نگاه نکن. ذهن تو میخواهد بستر روضه شود. پذیرش روضه شود. به هرچیزی فکر نکن، هرجایی نرو، هر حرفی را نزن. یک غیبت که میکنی آلودگیاش روی قلب مینشیند. صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی! آنچه آن عذاب الهی در بالا هست، آن پایین هم عذابی به اندازه خودش دارد.
آمد نزد حضرت داود گفت: خدای تو چه میگوید که من به او بهشت میدهم؟ من تمام نعمتها را در دنیا دارم. همه لذتها را در دنیا دارم و چه نیازی به خدای تو دارم؟ حضرت داود از خدا پرسید، خدا فرمود: بگو بزرگترین لذت عالم را نداری. لذت مناجات با مرا نداری. این را به تو ندادم. کسی که لذت اشک برای أباعبدالله را نچشیده، در دنیا چه چیزی چشیده است؟ اگر این لذت نیست دقت کنیم و از خودشان بخواهیم. قرار هست همه چیز ما به دستشان باشد. آقا من اشک میخواهم و خودتان راه را به من نشان دهید. من سعی میکنم و نمازم را میخوانم، حضور قلب هم خدایا از تو میخواهم که به دل من بیاندازی. یک توصیه میکنم اینکه در هیأتها سعی کنیم خدمت کنید. آنهایی که میبینند اشک ندارند، یک خدمتی که شکستگی شما را دارد، چای ریختن، کفش جفت کردن، بزرگان ما اجازه نمیدادند کسی نزدیک سماور شود. جارو زدن، کاری که سطحش پایینتر از همه باشد. در هیأت آقایی نکنید. پایینترین کارها را شما انجام دهید. أباعبدالله(ع) یکباره درها را باز میکند، اگر برای شما اتفاق افتاد، نگویید. یک خوابی دیدید، موقعیتی پیش آمد، حالت پیش آمد منقلب شدید، نگویید. این را برای خودتان یادگار نگه دارید و یکدیگر را در این قضیه دعا کنید. امام صادق(ع) اگر در مطلبی دیگری را دعا کردید، خدا همین را به شما میدهد. خدایا اشک چشم و سوز دل به دوستان و رفقای من بده، خدا به خودت میدهد، انشاءالله.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم، انشاءالله در هیأتها خدمت کنیم، آنهایی که اهل خدمت هستند ما را مخصوص دعا کنند. مخصوصاً بچهها و نوجوانهایی که پدر و مادرهایشان تلاش میکنند آنها را با هیأت و مجالس امام حسین آشنا کنند.