《 مسجد صنعتگران 》
. ا ﷽ ا 🏷 #سفرنامه | #اربعین | #پیادهروی 🚩 #گزارش_دهم | «من البحر إلی النّحر» ✍ محسن رمضان تاش
.
ا ﷽ ا
🏷 #سفرنامه | #اربعین | #پیادهروی
🚩 #گزارش_یازدهم | «من البحر إلی النّحر»
✍ محسن رمضان تاش
🗓 ۲۵ محرّمالحرام ۱۴۴۶
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
سلام علیکم
خانه ا#بومصطفی که ما در شهر فاو مهمان ایشان شده بودیم در حاشیه شهر و در کنار جادهای قرار داشت که به قسمتی از ساحل خلیج فارس در کشور عراق که به آن رأسالبیشه میگویند میرود.
البته بیشتر مردم این منطقه با آنکه جمهوری اسلامی ایران را دوست دارند ولی برای #خلیج_فارس از عبارت «خلیج» استفاده می کنند زیرا چندان در جریان تلاش دشمنان برای حذف نام فارس و جایگزین کردن کلمه عربی به دنبال خلیج نیستند و از سوی دیگر از وقتی به دنیا آمدهاند در تمام اطراف این منطقه مردم عرب را دیدهاند و وقتی از عبارت خلیج فارس استفاده می کنید از تعجّب چشمانشان گِرد می شود.
مگر آنها که دقیق جریانات و اخبار سیاسی را دنبال می کنند (البته چنانچه روی نقشه توجّه کنید این منطقه انگار که خلیج در خلیج است زیرا ساکنان به قسمتهای جلوتر بَحر می گویند و حوالی ساحل برای آنها خلیج است، خلیجی که دیگر مال خودشان است و با خلیج فارس فاصله بسیار دارد)
نزدیک غروب یکشنبه بود که به همراه خانواده از خانه ابومصطفی بیرون آمدیم تا در حاشیه جادّه و اطراف خانه مقداری گردش کنیم
پرچم هایی که همراه آورده بودیم را هم برداشتیم تا در هیئت زائر چند قدمی در مسیر زائران برداریم.
سه سال قبل و هنگامی که برای اوّلین بار بنده به شهر فاو می آمدم از آنجا که کمتر هموطنان ما در مسیر پیادهروی زیارت اربعین به این منطقه آمده اند و اینکه اینجا زمانی به تصرّف سربازان رشید ما در آمده بود با خودم اندیشه می کردم که برخی شاید اگر بفهمند که بنده ایرانی هستم برخورد خوبی نداشته باشند...
پیش خودم چند جمله آماده کرده بودم که اگر کسی حرفی زد مثلا بگویم که من زائر امام حسین علیهالسّلام هستم و به جنگ گذشته که در آن دست آمریکا از آستین صدّام بیرون آمد کاری ندارم و... امّا وقتی مهمان مردم فاو شدم فهمیدم که اگر انتخاباتی اینجا بگذارند که محبوبترین شخصیت تاریخ معاصر را انتخاب کنند نام امام #خمینی رحمة اللّه علیه از صندوق رأی مردم بیرون می آید زیرا رزمندگان ما پس از فتح فاو آسیبی (مگر آنچه لازم یا ناگزیر بود) به شهر و خانه های مردم و باغات وارد نکردند و در کل رفتاری اسلامی و انسانی داشتند امّا وقتی صدّام لعنة اللّه علیه و نیروهای بعثی مجدّد بر شهر فاو مسلّط شدند تمام خانههای شهر را ویران کردند (گویا برای تنبیه اهالی و اینکه به سایر مردم عراق پیام برسانند که باید مقاومت کنند)
تقریبا رو به روی خانه ابو مصطفی یک جاده خاکی بود که یکطرف آن رودخانهای کوچک و سمت دیگر آن نیزار بود همینکه خواستیم وارد آن جادّه شویم آقای کاظمینی برای ما آبمیوه و شیرینی آورد و دو دختر و همسر بنده برای اوّلین بار طعم محبّت به زائران را چشیدند اگرچه در این چند روز و در خانههایی که مهمان بودیم محبّت بسیار به ما می شد و میزبانان به قول معروف در پذیرایی سنگِ تمام می گذاشتند ولی به شکل زائر و در مسیر پیادهروی تاکنون پذیرایی نشده بودند.
چند کودک عراقی در ادامه مسیر به پیچ جادّه خیره شده بودند و منتظر آمدن زائری بودند تا از او پذیرایی کنند
به سمت آنها هم رفتیم و از آنها آب گرفتیم
برای بچه ها که توصیف توجّه و محبّت به زائران را فقط از بنده شنیده یا در رسانهها دیده بودند، لمس این صحنهها جالب بود.
دقایقی قبل از اذان مغرب به خانه برگشتیم تا پس از نماز و خوردن شام و استراحتِ شب برای آغاز راهپیمایی فردا آماده شویم...
السّلام علی الحسین
یا صاحب الزّمان
📌 ان شاءالله ادامه دارد...
👈 درباره مسیر پیادهروی «من البحر إلی النّحر»
╭─═══════─
🆔 @Sanatgaraan ❁ صنعتگران
╰─════════════─