eitaa logo
صندوقچه معنوی
119 دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
منتظر پیشنهادات و انتقادات شما در جهت تقویت برنامه های کانال هستم.🌹 ادمین کانال جهت تبادل و پیشنهادات شما: @Montazerolmahdi_h313 🔔هممون در زندگی نیاز به تلنگر داریم 👈در صندوقچه معنوی با تلنگر های معنوی همراهتون هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 آیت‌الله خوشوقت می‌فرمود: شياطين رها نمی‌کنند و منتظرند وقتی تمام شد، جيب بعضی را همان روز می‌زنند. او را به گناهی مبتلا می‌کنند و همه از بين می‌رود. بعضی يک هفته‌ی ديگر؛ بعضی دو هفته ديگر و بالاخره کم هستند کسانی که بتوانند تا ماه رمضان آينده، آن نتايج مثبت و مفيد را در خود نگه دارند. حواسمون هست !!! ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/sandoghche_manavi
‌ ‌ گذشتن و رفتن. +ابراهیم‌خلیل عباسی😔 ‌
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! 🔻 سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌مرتبه مکاشفه‌ای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت می‌کرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِش‌خشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو می‌آید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد. ❗️بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! این موضوع هفته‌ای یک بار عیش مرا خراب می‌کند. 🔺 [ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریش‌سفید محل بودم و قباله‌ها و ازدواج‌ها با شهادت من انجام می‌گرفت. یک روزی پسر من ۱۸ساله شد و از دختری که می‌شناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من درباره‌ی او می‌پرسیدند می‌گفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من می‌فهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که این‌جا آمده‌ام می‌گویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی. 👤 📚 از کتاب | ج۵ 📖 صص ۳۰-۲۹ #⃣ https://eitaa.com/sandoghche_manavi
✳️ روز رسوایی! 🔻 اگر كسی در دنيا رسوا شد می‌تواند در جایی، مثلاً پشت ديوار، درخت، درّه يا دامنهٔ كوهی پنهان شود تا كسی او را نبيند؛ اما فردا كه در پيشگاه حق، حقيقت ظاهر می‌شود، ديگر مقرّ و دره و كوهی نيست. ‼️ در قرآن كريم آمده است كه از پيامبر (ص) سؤال می‌كنند: خداوند اين كوه‌ها را در قيامت چه می‌كند: «وَ يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً * فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً * لا تَري‏ فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» (طه، ۱۰۵ تا ۱۰۷) پيامبر بگو: كوهی نمی‌ماند. همهٔ كوه‌ها كوبيده می‌شود و سرزمين قيامت صاف بوده و درّه و كوه و تلّ و تپه‌ای ندارد. درخت و ديواری ندارد تا انسانِ شرمنده، خود را آن‌جا پنهان كند. چشم اهل محشر هم تيز است و هر جا را بخواهند می‌بينند: «فَبَصَرُکَ الْيَوْمَ حَديدٌ» (ق، ۲۲) انسان است و چشم‌انداز وسيع موجودات. كجا انسانِ شرمنده می‌تواند خود را پنهان كند؟ 🔺 كسی كه عمری را به بدگويی سپری كرده، آن‌گاه كه سرپوش برداشته می‏شود چگونه به خود اجازه می‌دهد كه در بين ديگران به‌سر بَرَد؟ بنابراين، مهم‌ترين خطر، بی‌آبرویی است. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۸۰ و ۸۱ #⃣ https://eitaa.com/sandoghche_manavi
✳️ دلم برای دعای کمیل تنگ شده! 🔻 غروب پنجشنبه‌ای مرا دید که لباس پوشیده‌ام تا به کانون بروم. گفت: «به‌سلامتی کجا؟» گفتم: «دعای کمیل.» گفت: «دعای کمیل چیه؟ منم می‌تونم بیام؟» گفتم: «برا رفتن به مراسم دعا از کسی اجازه نمی‌گیرن.» او آن شب با ما آمد. عربی را به واسطهٔ پدری که مراکشی بود و عرب‌زبان، به‌خوبی می‌دانست. تا آخر مجلس نشست. حال خوشی پیدا کرد. توسل آن شب و اشک و انابهٔ او برای ما که مسلمان آبا و اجدادی بودیم، دیدنی بود و جان‌فزا. 🔸 هفتهٔ بعد، ظهر پنجشنبه از راه رسید؛ با لباس مرتب و معطر. گفتم: «خیره ان‌شاءالله! عزم سفر داری؟» گفت: «نه، اومدم بریم دعای کمیل!» من متحیر و مبهوت نگاهش کردم و گفتم: «الان؟ هنوز تا شب، فرصت زیاده.» گفت: «می‌دونم، اما دلم برای دعای کمیل تنگ شده.» بی‌تاب بود. این را همهٔ ما فهمیده بودیم. 🔺 هر کس از او می‌پرسید: «چه چیز تو را شیعه کرد؟» با صراحت پاسخ می‌داد: «دعای کمیلِ علی.» 📚 از کتاب 📖 ص ۳۶ 👤 🙏 📌 پ.ن: ژروم ایمانوئل کورسل، تنها شهید اروپایی دفاع مقدس متولد فرانسه است که پس از تشرف به دین مبین اسلام به «کمال کورسل» تغییر نام داد. صندوقچه معنوی https://eitaa.com/sandoghche_manavi
‌ 🌱بخش هایی از وصیت آیت الله مرعشی نجفی: ▪️و سفارش می‌کنم به این که کیسه‌ای که در آن خاک مرقد ائمه طاهرین (علیهم السلام) و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان را جمع آوری کرده‌ام، را برای تیمن و تبرک با من دفن نمائید و مقداری از آن را هم زیر صورت بریزند. ▪️و سفارش می‌کنم او را به این که لباس سیاهی که در ماه‌های محرم و صفر می‌پوشیدم، با من دفن شود. ▪️و سفارش می‌کنم او را به تسبیحی از تربت امام حسین (علیه السلام) که با آن در سحرها به عدد آن استغفار کرده‌ام، با من دفن شود. ▪️و سفارش می‌کنم به دستمالی که اشک‌های زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهل‌بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می‌کردم، بر روی سینه در کفنم بگذارند. ▪️و سفارشش می‌کنم که جنازه مرا رو به روی مرقد مطهر بی‌بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) قرار داده، و در این حال یک سر عمامه‌ام را به ضریح و سر دیگر را به تابوت بسته، به عنوان دخیل، و در این هنگام مصیبت وداع مولای من حسین مظلوم با اهل‌بیت طاهرینش را بخوانند. ▪️و سفارش می‌کنم او را که جنازه مرا در حسینیه‌ای که برای عزای جدم تاسیس کرده‌ام قرار داده و همین عمل بستن عمامه را را تکرار کنند. بدین ترتیب که یک سر آن را به منبر سیدالشهداء (علیه السلام) و سر دیگر با به تابوت بسته و همان گونه مصیبت وداع را بخوانند . 🌿🍂🕊 🍃🌸🍂🕊 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠به کانال صندوقچه معنوی بپیوندید⇩⇩⇩ https://eitaa.com/sandoghche_manavi ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدابراهیم‌هادی در سیم‌خاردار شهوت 🌿🍂🕊 🍃🌸🍂🕊 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠به کانال صندوقچه معنوی بپیوندید⇩⇩⇩ https://eitaa.com/sandoghche_manavi ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
بر شما باد به قرآن آیت الله حق شناس قال رسول الله صلی الله علیه وآله : اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ ( اصول کافی ج2ص459)( هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید) وقتی که شب شما، افق شما تاریک می شود، آی جوانها ! ـ من دست به دامن شما هستم، بخاطر همان روایتها که درباره ی جوانها هست ـ شما سحر ها بلند شوید و بخوانید، ما را هم دعا کنید؛ اما تا اذان نگفتند باید بر خیزی ! آره جانم ! « فیه مصابیح الهدی » چراغهای هدایت را نمی خواهی؟ نمی خواهی ـ انشاء الله ـ به آن غایت سیر استکمالیت برسی؟ اسباب این رسیدن در قرآن است. « و منار الحکمه و دلیل علی المعرفه» دلیل معرفت هم در قرآن هست، چراغ های هدایت در قرآن است. مواعظ 2 ص 109 https://eitaa.com/sandoghche_manavi
انَّ مَعیَ رَبًی سَیَهدین... تو را است معجزه در کف ز ساحران مهراس عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
🔸با او مانوس باش ...🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر دوران کوتاه طلبگی من در قم و در غربت و تنهایی در حال سپری شدن بود. گاه‌گداری پدر سر می‌زد؛ بسیار مشتاق بود که من زی‌طلبگی را ادامه دهم؛ تا آنجا ‌که مخفیانه یکی از طلاب که همکلاس قدیمی و رفیق شفیق بود را مأمور کرده بود که هر آنچه دل مرا به قم و طلبگی خوش می‌کند مهیا کند. او هم انصافاً اوایل وقت می‌گذاشت و سیاحت ما را تأمین می‌کرد؛ اما چه سود که ... تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد طامات مدعی را چندین اثر نباشد باری، در خلال یکی از سرکشی‌های گاه و بیگاه پدر، من در حال نماز بودم و از ورود ایشان غافل. سکوت کرده بود و خیره‌خیره مرا می‌نگریست. آرام گفت: «اهل خواندن نافله نشدی؟» گفتم: «بار را سنگین نمی‌کنم تا بشود به مقصد رساند». سری تکان داد و گفت: «نه! عاشق نماز نشدی!» و ادامه داد: «اسرار الصلوة آشیخ جواد آقای ملکی را خوانده‌ای؟» گفتم: «نه» «سر قبرش رفته‌ای؟» گفتم: «نه» «قبرستان شیخان نرفته‌ای؟!»😳 «نه» «بیا تا با هم برویم» ... در راه ادامه می‌دهد: «من با اسرار الصلوة آمیز جواد آقا، از حوضی کوچک به بحری طویل رسیدم. کتاب را که شروع کردم آنچنان ممحّض در آن شدم که از دنیا غافل شدم. احساس کردم خودش دارد مستقیم بی‌پرده با من سخن می‌گوید؛ حتی با ته لهجۀ ترکی! قلبم ضربان گرفته بود؛ از حال خود بی‌خبر بودم که به پهنای صورت، اشکم جاری بود. یک احساس تعلق خاطر و عشقی به او پیدا کردم. آمدم بالای سر قبرش. بر خلاف سایر علما، هیچ بقعه‌ای، گلدانی، نشانه‌ای بر سر قبرش نداشت. دلم گرفت. کسی که حامل این معارف الهی بوده، چرا قبرش اینهمه ساده و غریبانه است؟! به بازارچۀ پشت شیخان رفتم. با بضاعت مختصری که داشتم، بهترین عطری که می‌شد را خریدم. بالای سر قبر، شیشۀ عطر را باز کردم. با اشکی که مدام جاری بود، کل سنگ قبر را شستشو دادم تا اینکه قلبم آرام گرفت. او دریچه‌ای جدید، به‌روی قلبم گشود. با او مانوس باش، ان شاء الله دست تو را بگیرد ...» در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به‌فریاد آمد ... https://eitaa.com/sandoghche_manavi
امیرالمومنین ، حضرت علی (ع) در یک دعایی که مربوط به احوال آدمیست، می‌فرمایند: «خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، «جانم» اولین چیزی باشد، که از من می‌گیری! نکند قبل از این که جانم را می‌گیری، انصافم گرفته شده باشد. شرفم، عدالتم، راستگویی و ادب و دیگر مکرمت‌های اخلاقی‌ام گرفته شده باشد. خدایا از میان چیزهای شریف، اولین چیزی را که می‌گیری، جانم باشد و وقتی می‌میرم شرفم، صداقتم، عدالتم، شفقت و عشق ورزی به انسان‌ها در من سر جایش باشد!»