#کتاب_سلیمانی_عزیز
#پارت_پنجم
چهار چنجتایی بودیم. میخواستیم از قنات ملک برویم کرمان. از مراسم ترحیم پدرش بر میگشتیم. ایام بود. از ماشیم پیاده شد. گفت:(صبر کن من از بچه ها خداحافظی کنم.)
مدتی گذشت. نیامد. رو کردم به بقیه. گفتم:(دیر نکرده؟)
رفتم توی مسجد. صدایش قبلتر از اینکه ببینمش میآمد. داشت نوحه میخواند. حاجینشسته بود روی منبر. بچهها حلقه زده بودند دورش، یا حسین میگفتند و سینهزنی میکردن.
هربار که یادم میآید خودم را سرزنش میکنم. می گویم کاش فیلم گرفته بودم. حظ میکردی حاجی را کنار بچهها میدیدی.
🗣راوی:ابراهیمشهریاری
منبع📚:کتابسلیمانیعزیز
سنگࢪشہداツ
🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
💯کپیبرداری با ده ذکر صلوات
#کتاب_سلیمانی_عزیز
#پارت_پنجم
چهار چنجتایی بودیم. میخواستیم از قنات ملک برویم کرمان. از مراسم ترحیم پدرش بر میگشتیم. ایام بود. از ماشیم پیاده شد. گفت:(صبر کن من از بچه ها خداحافظی کنم.)
مدتی گذشت. نیامد. رو کردم به بقیه. گفتم:(دیر نکرده؟)
رفتم توی مسجد. صدایش قبلتر از اینکه ببینمش میآمد. داشت نوحه میخواند. حاجینشسته بود روی منبر. بچهها حلقه زده بودند دورش، یا حسین میگفتند و سینهزنی میکردن.
هربار که یادم میآید خودم را سرزنش میکنم. می گویم کاش فیلم گرفته بودم. حظ میکردی حاجی را کنار بچهها میدیدی.
🗣راوی:ابراهیمشهریاری
منبع📚:کتابسلیمانیعزیز
انتشارات📠حماسه یاران✊
سنگࢪشہداツ
🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
⛔️کپی برداری جایز نیست،حتی با لینک