#مدیون_لطف_مادر_این_خانواده_ایم
🔻یا حضرت مـــــادر 🔻
خبر از یک زن بیمار
شود میمیرم
مادری دست به دیوار
شود میمیرم
بازمین خوردن تو
بال وپرم میریزد
چادرت را نتکان
عرش بهم میریزد
🏴مراسم عزاداری شهادت ام ابیها فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔹از سه شنبه ۱ بهمن به مدت ۹ شب
🔸شروع برنامه ها از ساعت ۲۰
🔸آدرس : بابل خیابان شهید نواب صفوی کوچه آیت الله اشرفی ۲۵
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهدا
✅شهدا زنده اند ونزد خداوند روزی می خورند وبر احوال ما واقفند 👇
خاطره ای از زبان همسر شهید
🔹 اولین سال بعد از #شهادت شوهرم زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان بر زمین نشست. یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی نا آرام گفت: عروس گلم، ناصر به تو قول داده که چیزی بخره و نخریده؟ گفتم: نه، هیچی
🔸خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمیآیم، گفت: بهت قول داده زمستون که میاد اولین برف که رو زمین میشینه چی برات بخره؟چشمهایم پر از اشک شد، گریهام گرفت، گفت: دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟
🔹گفتم: شوخی میکرد و میگفت بذار زمستون بشه برات یک پالتو و یک نیم چکمه میخرم. این دفعه آقا جون گریهاش گرفت، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه میکرد؛ گفت: دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت: به خانومم قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش...
#شهید_ناصر_کاظمی🌷
#شهیدان_زنده_اند
@sangareshohadababol
آن شب که جا خوش کرد در پیشانی تو
بخت بلند تیر ها یادم نرفته
باید بسازم رعد ، باران ، عشق ، طوفان
از برکه ی خون شما یادم نرفته
ایستاده از راست :
1-اقای سید حسن قریشی
2-🌷شهید علی مسکریان
3-آقای ابراهیم غلامپور4-اقای مهدی یوسفی
5-اقای رمضان مقدسی6-مهندس حسین اشرفی
7- مهندس احمد عسکریان
نشسته از راست:
8- اقای سید قاسم بقایی
9-🌷شهید محمد تقی محمدیان،
10-آقای محمود پور عباسی
11-حاج ناصر حسن زاده
🌷بعد از تحویل خط جفیر گردان یا رسول( ص)به ارتش و قبل از اعزام به کردستان برای عملیات والفجر ۴هست،که سردارشهید والا مقام حاج حسین بصیر گردان را در سال۱۳۶۲برای بازدید منازل تخریب شده به آبادان و خرمشهر برده بود و سردار شهید حاج حسین بصیر با تکه بر نخلهای سوخته بی سر برای مظلومیت مردم و بسیجیان و پاسداران شهیدعملیاتهای قبل و شهدای بی سر، سر بر زانوی غم گذاشت و های های گریه میکرد،وما، مات ومبهوت از اشکهای حاجی در نگاه ترحم ،اما آن روی سکه که حاجی در رهبری نیروهایش و رزم وخشمش صلابت خاصی داشت،که همه آن برگرفته از مدیریت و فرماندهی اسلامی بود،
✍️مهدی یوسفی
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌺
🆔 @sangareshohadababol
مردمان جبهه حالی دیگرند
ساکنان خاکریز و سنگرند
سنگر و سجاده و سوز و گداز
در دل شب حفره ها بود و نماز
به نام خدا ، صبحتون زیبا یاد کنیم از شهدا🌹
ایستاده از سمت چپ :
🌹نفر اول روحانی شهید حسن کارآمد پیشه
🌹نفردوم شهید یونس کارآمد پیشه" #سالگردشهادت
از شهدای عملیات کربلای پنج ،
#شهید جسن کارآمدپیشه حدودا 95 روز پس از برادر کوچکتر شهید خود
" در عملیات کربلای ده در منطقه بانه به #شهادت رسیده اند.
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌺
🆔 @sangareshohadababol
2️⃣شهید یونس کارآمدپیشه (نفر دوم از سمت چپ)
نام پدر : ابوالقاسم
تاریخ تولد :1348/10/09
تاریخ شهادت : 1365/11/01
محل شهادت : شلمچه
گلزار:شهدای معتمدی
5️⃣7️⃣کربلای پنج
🌺 رضا ملک زاده: من با ایشان درپایگاه مقاومت بسیج درقسمت نوجوانان آشنا شدم. هر چند ازقبل با برادر روحانی اش که شهیدشد،آشناییت داشتم.همین دلیل بیشتر دوستی و آشنایی ما شد.در بین هم سن وسالان خودحالت عجیبی داشت. آنقدر نسبت به مسایل دینی حساس بود که ،مستحبات را همچون واجبات انجام می داد. فردبسیار افتاده و مظلومی بود.کم حرف میزد و موردعلاقه همگان خصوصا دوستان بود.یکی از دلایلی که ایشان را مسئول بسیج نوجوانان پایگاه کردم.
روابط خوبش با بچه ها بود.به همین خاطرتمامی بچه ها،حتی نوجوانان محل هم نسبت به ایشان علاقه داشتند.ومظلومیت وی سبب جذب همگان می شد.وهم زمان وی نیز همین نظر را راجع به او داشتند.آنقدر روحانی و نورانی بود که،هر روز ایشان را می دیدم،متوجه می شدم که شهادت حق او است. درچهره اش مشخص بودکه به شهادت می رسد.به دلیل این که ازخانواده ای روحانی بود. اطاعت و تابعیت از ولایت فقیه را کاملا اهمیت می داد و یک امر واجبی می دانست.
@sangareshohadababol
🌹وصیت نامه شهید یونس کار آمد بیشه
🌺از شما می خواهم که هیچ وقت این امام عزیز را تنها مگذارید که راهش راه امام حسین (ع) و هدفش خداست و هرکس امام عزیز را تنها بگذارد همانند کسی است که امام حسین (ع) را تنها گذاشته است. پس قدر امام عزیزمان را باید بدانید و به دستوراتش عمل کنید.
از شما می خواهم از روحانیون مبارز جدا نشوید که اماممان فرمود: اسلام بدون روحانیت مانند جامعه بدون طبیب است.
🌷ای برادران عزیز! در جلسات مذهبی و بسیج و نمازهای جمعه و جماعت و غیره شرکت کنید که منافقین و کفار خیلی از این کارها می ترسند.
از برادران دانش آموز می خواهم که درسشان را خوب بخوانند تا بعدها خدمتی به این انقلاب اسلامی کرده باشند و ضد انقلابیونی که در جامعه ما خیانت می کنند، برکنار کنند.
از زنان و خواهران می خواهم که حجاب خود را حفظ کنند، چرا که حفظ کردن حجاب از خون هر شهیدی که بر زمین می ریزد ثوابش بیشتر است و حفظ حجاب مشت محکمی است بر دهان شرق و غرب.
روحانی شهید حسن کارآمدبیشه در حال تشیع پیکر پاک ومطهربرادرشهیدش،3ماه بعد دربانه عملیات کربلای10به فیض شهادت نائل و به برادرشهیدش می پیوندد
@sangareshohadababol
جهنم شلمچه دروازه بهشت
نحوه شهادت مظلومانه شهید علی اصغر ارمک🌺
✳️ روز اول بهمن 1365 فراررسید.درموقعیت حمزه کنار #سنگرمان یک برکه کوچک آب بودکه زمین اطراف آن گل خاصی داشت. با آن گل مهرنمازمی ساختیم.تا ظهر مشغول این کار بودیم،ناهارظهر را زود آوردند،به همراه یک #اناردرشت،بعدازخوردن ناهار اصغرگیرداد که باهم بریم تدارکات دوباره انار بگیریم.داخل تدارکات دوتا پیرمرد بودند هرچه اصغراصرارکرد اناربگیرد به او انار ندادند.گفت شما فکر می کنید آمدید خونه خاله فردا شمارا می برند خط مقدم اونجا باید روزی چندبار برید داخل کمین غذا ببرید و مجروح بیارید عقب، همه تدارکاتی ها اونجا شهید شدند .
🔹پیرمرد های بدبخت کپ کردند.یادم نیست آخر انار رو گرفت یانه.مابرگشتیم کنار برکه اصغر نمازش را نخوانده بود.شروع کرد به گفتن اذان واقامه یک لحظه برگشتم دیدم طبق معمول همراه اقامه گفتن نرمش میکند #اصغرقهرمان ژیمناستیک کشوربود موقع آمدن به جبهه مربی اش گفت مسابقات #قهرمانی کشورنزدیک به جبهه نرو حتما قهرمان کشورمی شوی ولی اصغر قهرمانی دنیاوآخرت راانتخاب کرده بود.و به جبهه آمد. بدن بسیار ورزیده ای داشت خوش قیافه وخوش تیپ بودبا قلبی بسیار ساده ومهربان .پاک و بی آلایش،
🔸خودش می گفت :هرچی علی (من)بگه قبول میکنم اصغر قد متوسطی داشت وهمیشه نسبت به قد حساس بود من و مرتضی موقرگاهی اوقات اذیتش می کردیم.قبل ازاینکه به عملیات بیایم ،یک شب خواب دید صدام بایک بمب توی دستش اصغر رو دنبال کرده و وقتی درگوشه چادرگیر افتاد #درعالم خواب گفت : حسین جان من هم می خوام مثل تو تیکه تیکه بشم.آن روز وقتی خواب رابرای ما تعریف کرد ماشروع کردیم به اذیت کردنش وهمش این جمله (حسین جان منم مثل توتیکه تیکه بشم.... )رو مثل نوحه می خواندیم.غافل ازاینکه چه اتفاقی پیش خواهد آمد. تاروز حادثه رسید.پشت سرمن مشغول نمازشد. من جلوتر روی زمین نشسته ومشغول ساختن مهر بودم .#شهیدمهجوری وابراهیم صادقی فربعدازمن نشسته بودند و اصغر آخرین نفر بود . #اصغرنمازش رو بسته بود.وذکر رکوع رامی گفت.که صدای انفجار مهیبی آمدمن در حال نشسته خم شدم صدای فریاد اصغر که گفت ابراهیم راشنیدم برگشتم .
🔹پشت سرم رو نگاه کردم #اصغربراثربرخورد ترکش دوسه متربه عقب پرتاب شد.وروی زمین افتاد، خودم را بالای سرش رساندم دکمه پیراهنش را بادست پاره کردم خون قلبش به #سروصورتم پاشید یک سوراخ به اندازه کف دست وسط سینه اصغر بود.من بادیدن اندازه جای ترکش امیدم ناامید شد و روی زمین افتادم مسعود امدادگر رسید اصغر را سوار وانت کردند تامن به حال خودم برگردم اصغررا برده بودند مسعود تعریف کرد که بدن قدرتمند اصغراجازه نمی دادکه روح از بدنش خارج شود #تاچندکیلومترمقاومت میکرد.
🔸لحظه ای که توپ #کنارمامنفجرشد یک لحظه خداروشکرکردم که سالم هستم .اماتامدت ها احساس گناه می کردم که بهترین دوستم کنارم شهید شد ومن ازاینکه آسیب ندیدم توی دلم خدارا شکرکردم.هرچند اختیاری نبود ولی #شرمسارازحب نفس بودم #باشهادت اصغر کاملادیوانه شدم وخون جلوی چشمم راگرفت اولین کاری که کردم لباس پوشیده شده ازخون اصغر را ازتنم درآوردم قضای نماز ظهراصغر راخواندم ،خیلی گریه می کردم از #شهادت اصغرناراحت نبودم چون اصغر واقعا عاشق شهادت بود.
🔹ازاین که ما ازجهنم کمین زنده بیرون آمدیم ولی درمنطقه پشت جبهه #شهید شده بود ناراحت بودم حق اصغرنبود او خیلی شجاع بود.درکردستان حماسه ها خلق کرده بود(هنوز هم از این قضیه دلم می سوزد) باخودم گفتم انتقام خون اصغررامی گیرم. روزبعد #شهادت اصغرسعی کردم که برای تشیع جنازه اصغر برگردم بابل ولی نشد. حتی از بچه های بالا هم کمک گرفتم اما #تقدیرچیزدیگری برایم رقم زده بود....
✍️سیدعلی سیدمهدیزاده
@sangareshohadababol