eitaa logo
سنگر شهدا
2.3هزار دنبال‌کننده
89.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
78 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
بی خیال عطرهای گرانبها آدم‌ها باید بوی معرفت بدهند و شما چه خوشبو بودید. . @sangareshohadababol
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید قربان علی پوراکبر كرانی نام پدر : علی اکبر نام مادر : خیرالنساء شامی تاریخ تولد :1350/10/11 تاریخ شهادت : 1365/05/05 محل شهادت : مهران گلزار:شهدای تلیکران، بابل ❤️ مادرشهید : پسرم خیلی حلال و حرام را رعایت می کرد و همیشه با آدم های خوب معاشرت می کرد. یکبار به من گفت : مامان دوستم رضا به من گفت :برویم خانه همسایه انجیر بچینیم . من به او گفتم ، آقا رضا اول از صاحب خانه اجازه بگیریم ، بعد انجیر بکنیم . رضا گفت : ول کن ، دنیا دو روزه ، پسرم ناراحت شد و گفت با من دیگر حرف نزن . انجیر دزدی حرام است . شهید درس حوزوی خواند و همان سربازی حساب شد می رفت در سنگر یک کیک و یک لب آب می خورد.درون خورشت گوجه آب می ریخت و می خورد می گفتم پسرم این غذا است تو می خوری؟ میگفت مگر میخواهیم چاق شویم فقط گلوی مان تازه شود خوب است اصلاً به غذا اهمیت نمی داد . میگفتم لباس خواب بپوش. می گفت همین ها خوب است بدنم معلوم نباشد . به برادرش میگفت: هر چه من دارم بدهید به جبهه به مادر چیزی نگویید ناراحت می شود . @sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید قربان علیپور نام پدر : مختار نام مادر : گلتاج خلیل پور تاریخ تولد :1348/01/06 تاریخ شهادت : 1367/05/05 محل شهادت : دره شیلر گلزار: آستانه سر موزیرج ، بابل 🌺به شما عزیزان توصیه می کنم امانت دار باشید.به ارزش های انقلاب پایبند باشید تا خون شهدا پایمال نشود.حق الناس را رعایت کنید و بدانید که خداوند از حق دیگران نمیگذرد.در کارهای فرهنگی شرکت کنید. 🌷نماز را اول وقت و در مسجد بخوانید ؛چراکه نماز اول وقت خشم شیطان را بر می انگیزد.به والدین خود احترام بگذارید و با آن ها به مهربانی رفتار کنید.در برخورد با دیگران متواضع باشید.در برابر مشکلات زندگی صبر پیشه کنید. @sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج آسمانی شهید دریاقلی قلی نژاد نام پدر : رحمت الله نام مادر : مروارید تیرم تاریخ تولد :1337/01/02 تاریخ شهادت : 1361/05/05 محل شهادت : روستای سید کلا بابل(ترور) گلزار:شهدای سیدکلا، بابل 🌸همسر شهید:نسبت به انجام واجبات دینی اش همچون نماز، روزه و غیره بسیار مقید و پایبند بود و هیچگاه ترک نمی کرد. حتی با قرائت قرآن خود را به خدایش نزدیک تر می کرد. و کتاب های دینی و مذهبی را بسیار مطالعه می کرد. لبیک به فرمان امام را بر خود وظیفه و امری فطری می دانست و به همین دلیل عضو بسیج محل شد. و با پایگاه، تا جایی که می توانست فعالیت می کرد. خصوصا در شب ها، که بسیار همکاری می نمود. روحیه بسیار لطیف و بالایی داشت و روز و شب، به قصد نگهبانی روستا، در کوی و خیابان، به نگهبانی و کشیک مشغول می شد. تا این که در یکی از نگهبانی ها،مورد هدف دشمن منفور قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.» 🌼 🌸🍃 🌺🍃🌺 @sangareshohadababol
4️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید ابراهیم نورانیان امیری نام پدر : سیف الله نام مادر : رقیه واحدیان تاریخ تولد :1341/01/02 تاریخ شهادت : 1361/05/05 محل شهادت : :تپه درزیکتی بابل (ترور شهری) گلزار:شایستگان امیرکلا ، بابل 🌺ابراهيم در 15 شهریور 1360 به طور رسمی به عنوان بسیج ویژه به ادای تکلیف پرداخت. در 7/10/60 به عضويت سپاه در آمد. سپس هم‌زمان با پوشیدن جامه پاسداری در همین سال، در کسوت نیروی گشت در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بابل مشغول خدمت شد. او در همه حال از مبارزه با منافقان غافل نبود. حتی يك بار به خاطر سرکوب تحرکات آنان، به كردستان رفت و يك‌ ماه­ و نيم در آن­جا ماند. یک بار هم در درگیری‌های آمل آسیب دید. و سرانجام، ابراهیم در 5 مرداد 1361 در بابل، حین درگیری با منافقان به فیض والای شهادت نائل آمد. پيكر مطهرش نیز يك روز بعد، در آرامگاه «شايستگان» امیرکلا ، زادگاهش به خاك سپرده شد. شهید ابراهیم نورانیان از اعضای گروه ضربت واحد عملیات سپاه بابل ،مکان عکس سپاه بابل @sangareshohadababol
5️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید قربان محمدی نام پدر: حاج آقا نام مادر: خیرالنساء تاریخ تولد : 1344/2/4 تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۵/۰۵ محل شهادت : شلمچه گلزار: شهدای کریم کلا ، بابل 5️⃣4️⃣عملیات رمضان 🌸خواهر شهید ـ فاطمه می گوید : اخلاق بسیار خوب و هر چه خود داشت به دیگری هم می داد ، دنبال لباس و این ها نبود یک دست لباس بسیجی داشت و هر جا می رفت آن را می پوشید . اگر هم پاره می شد آن را می دوخت و دوباره می پوشید . برای بسیج گروه سرود تشکیل داد . بچه ها را از سپاه دانش به نماز جمعه می برد و کتابخانه ای را به نام شهید بهشتی دایر کرد. @sangareshohadababol
6️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید حمید مصطفی نژاد نام پدر : رحمت الله نام مادر : نوابه طهماسبی نژاد تاریخ تولد : 1345/8/19 تاریخ شهادت : 1366/5/5 محل شهادت : میمک گلزار : کلاگرکلا بندپی شرقی، بابل @sangareshohadababol
هیجدهمين سالگرد رزمنده جانباز، مدير نمونه كشوري تيزهوشان، مهندس حاج حسن بهاور برادر شهید والامقام محسن بهاور را گرامى ميداريم 🌺به روح مطهرش صلواتی هديه كنيد🌺 @sangareshohadababol
🌹بر روی قبرم این مطلب نوشته شود: ♦️ای برادر، به کجا میروی کمی درنگ کن آیا با کمی گریه و یک فاتحه خواندن بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد! ما نظاره میکنیم که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد. و اما مسئولیت ادامه دادن راه ماست و... پیکر مرا در گلزار شهدای شاهرود در کنار دوستم علی کلباسی دفن کنید. اگر جنازه ام برنگشت مزار هر یک از شهدا مزار من است. در نهایت از تمامی دوستانم حلالیت میطلبم و امیدوارم که هر بدی از طرف من به شما رسیده است را به بزرگی خود ببخشید. والسلام رضا نادری 🕊شادی روح بلندش صلوات @sangareshohadababol
🌷 شهید رضا نادری ▫️رزمنده آر.پی.جی زنی که به تنهایی در تاریک روشنای امروز صبح، یکی دو ساعت ستون چند کیلومتری منافقین را در دهانه تنگه چهارزبر معطل نگه داشت تا خاکریز تنگه تکمیل شود رزمندگانی که سراسیمه خود را به تنگه چهارزیر رسانده بودند، روی ارتفاعاتِ دو سمت جاده و نیز پشت خاکریزی که روی جاده در حال احداث بود، جای گرفتند. هیچکس نمی دانست که چه خواهد شد. هر چه رزمندگان در اشتیاق رویارویی با منافقین و سرکوب آنها آرام و قرار نداشتند، فرماندهان مستقر در منطقه نگران بودند و فقط یک چیز به آنها آرامش می داد، و آن یاری خداوند و امدادهای غیبی او بود. اولین کسانی که با منافقین در تنگه چهارزبر درگیر شدند، بچه های اطلاعات عملیات تیپ 12 قائم (عج) و تیم های آر.پی.جی زن بودند که خود را به تنگه چهارزبر و اطراف راهدارخانه (تلمبه خانه) که جلوتر از خاکریز قرار داشت رسانده بودند تا حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کنند. از بچه های آر.پی.جی زن خواسته شده بود طوری ماشین ها و خودروهای دشمن را بزنند که جاده آسفالته اسلام آباد به کرمانشاه بسته شود و منافقین از ماشین پیاده و متوقف شوند، تا اینکه صبح هوا روشن شده و معلوم شود اینها کی هستند؟ چند نفرند و باید چه کار کرد؟ حسین آقایی فر، یکی از کمک های رضا نادری (آر.پی.جی زن) درگیری تیمشان را این طور تعریف می کند:👇 نزدیکی های صبح روز چهارم مرداد داشتیم سمت راهدارخانه حرکت می کردیم که چند زن را با لباس سیاه و پای برهنه دیدیم که از اسلام آباد می آمدند. پرسیدیم چه شده؟ گفتند: منافقین ریختند تو شهر، مردم را کشتند، همه جا را آتش 🔥🔥زدند، ما هم فرار کردیم. هوا گرگ و میش بود. در ضلع غربی دیوار راهدارخانه پناه گرفتیم. نیروهای گردان قمربنی هاشم (ع) هم به ما ملحق و داخل یک آبراهه در کنار راهدارخانه مستقر شدند. ستون خودرویی منافقین از میان دشت حسن آباد حرکت می کرد و هر لحظه به تنگه نزدیکتر می شد. رضا نادری موشک داخل آر.پی.جی گذاشت و سرِ ستون را نشانه گرفت. درگیری شدیدی شد. همزمان با شلیک نادری، بچه های گردان قمربنی هاشم (ع) هم به ستون نظامیشان تیراندازی می کردند. دو قبضه آر.پی.جی داشتیم. آنها را پر می کردیم و به رضا نادری می دادیم. او یکی دو متری از دیوار راهدارخانه فاصله می گرفت، شلیک می کرد و برمی گشت. دلِ شیری داشت. در شرایطی که کسی جرأت نمی کرد سرش را بلند کند، امانِ منافقین را بریده بود. آنها هم مسیر حرکت رضا و محل استقرار نیروهای گردان قمر را به شدت زیر رگبار آتش دوشکا گرفته بودند. رضا چهار تا از تویوتاهای دوشکادار و خودروهای منافقین، که عکس مسعود و مریم رجوی رویشان نصب بود، منهدم کرد. جاده کاملاً مسدود شده بود. بلند شدیم تا جلوتر برویم. هوا داشت روشن می شد، اما هنوز آفتاب طلوع نکرده بود. تیراندازی خیلی شدید بود. من مقداری می رفتم جلو، بعد نیم خیز می شدم، تیراندازی که قطع می شد، دوباره حرکت می کردم. گاهی هم در چاله های اطراف راهدارخانه پنهان می شدم و اطراف را نگاه می کردم. متوجه شدم رضا نادری داخل چاله ای افتاده. خودم را به او رساندم. با صورت به زمین خورده و دستهایش را بغلش گذاشته بود. پاهایش خونی بود. قفسه سینه اش تیر خورده و سوراخ شده بود. گوش خودم را به بینی اش نزدیک کردم، حس کردم نفس نمی کشد. فاصله ما تا دوشکاها چند متر بیشتر نبود؛ آتش دهنه آنها را می دیدیم. جیب بلوز رضا نادری را بالا زدم و اسمش را روی آن نوشتم تا بعداً بتوانند او را شناسایی کنند. این بار نیم خیز بلند شدم و رویشان رگبار بستم حس کردم برق سه فاز مرا گرفت. با صورت خوردم زمین و بالای سر رضا افتادم. کم کم پاهایم سنگین می شد. هنوز درد شروع نشده بود که با خودم گفتم: باید برگردم عقب. سینه خیز خودم را می کشیدم، گاهی هم سر اسلحه را برمی گرداندم و سمت منافقین شلیک می کردم که کسی دنبالم نیاید. به سختی خودم را به دیوار راهدارخانه و پیش بچه ها رساندم و بیهوش شدم رضا نادری همان کاری را کرد که از او خواسته بودند. منافقین در بیسیم ها یشان می گفتند: اینها کی هستند که جلوی ما ایستادند؟! چه خبر است؟! آنها نمی دانستند که فقط یک آر.پی.جی زن در لحظه هایی سرنوشت ساز کاری کرد که راهشان سد نمود. چنانچه منافقین موفق به عبور از تنگه شده بودند، احتمال سقوط کرمانشاه زیاد بود!!! ستون منافقین یکی دو ساعت آنجا متوقف شدند تا راه باز شود. این زمان، فرصت خوبی بود تا نیروها در تنگه چهارزبر ساماندهی شوند. در این زمان، بیشتر نیروهایی که در چهارزبر می جنگیدند، نیروهای تیپ قائم بودند. @sangareshohadababol
با دیدن آب یادی از سقا کن ... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ وَ لَعَنَ‌اللَّهُ مَنْ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَاءِالْفُرَاتِ دوکوهه ؛ مهرماه ۱۳۶۲ سقایی شهید سردار جواد صراف در میان عزاداران حسینی @sangareshohadababol
💢 . ▪️ / معمولا خانواده‌های پاسدار بعد از گرفتن دارو، یک رسید درمانی می‌گرفتند و سپس، هزینه آن را از سپاه دریافت می‌کردند. خدایار وقتی از جبهه بر می‌گشت، آن برگه‌ها را از مالی می‌گرفت و در گوشه‌ای از باغ پنهان می‌کرد. ما چند روز بعد، متوجه این کار او می‌شدیم. وقتی می‌پرسیدیم: چرا این کار را می‌کنی، می‌گفت: کشورمان در حال جنگ است و شرایط اقتصادی طوری نیست که من بروم و از سپاه هزینه بگیرم. . @sangareshohadababol
⚽️ . 🏆بچه ی ساری بود.متولد ۱۳۳۸. اسمش بود عسگری واثقی. فوتبالیست بود و دروازه بان. این ورزسکار محبوب و بااخلاق علی‌رغم دعوتش به تیم ملی، با لبّیک به ندای پیر جماران، سال 1362 عازم جبهه شد و در 2 مرداد همین سال در منطقه عملیاتی «حاج عمران» ترکش به سرش اصابت کرد و به ضیافت حق شنافت. پیکر پاکش نیز چند روز بعد با همراهی اهالی شهر تا گلستان شهدای «ملامجدالدین» زادگاهش بدرقه شد. 📩 توصیه نامه: «وحدت رمز پیروزی در خیال مسلمان و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی. این نکته‌ی مهم را فراموش نکنید.» @sangareshohadababol
💠 کهنه_سرباز ... 🌷 ▫️ پیرترین رزمنده در دوران جنگ تحمیلی، از استان گلستان ... او در سوم مرداد ۱۳۰۱ متولد شد. در دوران حمله دشمن به خاک میهن، به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید. ... سرانجام این پیر روشن ضمیر در ۸ فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین بر اثر اصابت ترکش، در دشت عباس خوزستان به فیض شهادت نائل آمد. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ➕👆 تندیس شهید در میدان بسیج شهرستان گنبدکاووس @sangareshohadababol
🌹سالروز شهادت سردار شهید عملیات مرصاد محمدحسن طاطیان از بهشهر که بخاطر سخت گیری هایش در آموزش نیروهای تحت امر به عزرائیل پادگان معروف بود هر جا که ماموریت می رفت جایی را برای قرآن خواندن و عبادت انتخاب می کرد... @sangareshohadababol
🌹سالروز شهادت سردار شهید سید حسین الهی نیاکی نام پدر : سید علی‌اکبر نام مادر: بمانی تاریخ تولد: 1339/4/10 پاسدار لشکر ویژه 25 کربلا تاریخ شهادت : 1367/5/7 محل شهادت: شلمچه نحوه شهادت:براثراصابت ترکش از شهدای آمل ، سن 28 سال از شکل گیری کمیته انقلاب آمل گرفته تا سپاه پاسداران حضور داشت در آمل مسئول ستاد ناحیه کربلا 8 بود از صدای دلنشین و مداحی اهل بیت نیز بهره ای داشت سال 66 برای چندمین بار به جبهه رفت و مسئول اردویی ستاد لشکر 25 کربلا ایفای نقش نمود و در شلمچه به خیل یاران شهیدش پیوست . @sangareshohadababol
🔴۵ مرداد ۱۳۶۷؛ سال‌روز عملیات مرصاد ♦️منافقان به قصد تهران حرکت کردند اما در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه با شکستی مفتضحانه میدان را خالی کردند آن روز کسی از جنگ خسته نبود @sangareshohadababol
خاطره 🌴 🌴صبح جمعه 31/4/67 هنوز آسمان گرگ و میش بود که خبر رسید عراق آتش شدیدی را روی خطوط مقدم نیروهای ایرانی آغاز کرده است. دشمن خط را شکسته و به سمت ما حمله کرده بود و باید هر چه سریعتر منطقه را تخلیه می کردیم. تعجب کردیم. نمی دانستیم چه خبر شده. فاصله ما با عراقی ها زیاد بود. آن جایی که بودیم عراقی ها خیلی هنر داشتند می توانستند با توپ، ما را هدف قرار دهند. حالا آنها کی توانسته بودند این همه راه را جلو بیایند خدا می دانست. 🔸رفتیم عقب و خودمان را به جاده اهواز خرمشهر رساندیم. سر جاده خاکریزی قرار داشت. پشت آن موضع گرفتیم. از طرفی نگران بودیم که سمت راست و چپ ما خالی است. پشت سر ما هم که به فاصله بسیاری زیادی فقط بیابان بود شهر شادگان قرار داشت. نگران بودیم به خاطر حجم کم تجهیزات اگر دشمن از راه برسد پشتوانه مناسبی برای مقاومت نداشته باشیم. 🔹شروع کردیم به کندن سنگر انفرادی تا اگر عراقی ها سرریز شدند جان پناهی برای مقاومت و دفاع داشته باشیم. به مرور نیروهای دیگر از راه رسیدند و در دو طرفمان موضع گرفتند. خبرهایی هم از حمله منافقین به مرز غرب و حرکت به سمت کرمانشاه به گوش می رسید. ظهر شده بود. گرمای هوا بیداد می کرد. ناگهان سروکله تانک های عراقی پیدا شد. فقط تانک بود که به چشم می خورد. آنها در فاصله ای دور، در کنار بیمارستان امام سجاد علیه السلام که تخلیه شده بود مستقر شدند. این بیمارستان، همنام همان بیمارستانی بود که نزدیکی شلمچه، مدتی در آن مستقر بودیم. 🔹گویا تکلیفشان مشخص نبود. خودشان هم فکر نمی کردند که به این سادگی به جاده اهواز خرمشهر برسند. احتمالاً قصدشان محاصره خرمشهر و حمله به اهواز بود. هیچ وقت فکرش را نمی کردم روزی در این نقطه، یعنی جاده اهواز خرمشهر باید بایستیم و از کشور خود دفاع کنیم. نمی دانستم چرا اوضاع این طور شد. تانک ها جلو نمی آمدند. گویا منتظر سایر نیروهایشان بودند که به آنها ملحق شوند. شنیدیم بچه های گردان عاشورا در مقرّشان مانده و در محاصره قرار داشتند. چشمم به سید احمد هاشمی افتاد. هنوز پابرهنه بود. تعجب کردم روی این آسفالت داغ، چگونه با پای برهنه راه می رود؟! قبلاً یک بار پایم را بدون کفش روی آسفالت داغ گذاشته بودم و می دانستم تحمل چنین وضعیتی تقریباً محال است. بیابان هم پر از خار و خاشاک بود. احمد کلاه هم نداشت. حوله ای را روی سرش انداخته بود تا آفتاب کمتر اذیتش کند. با همان وضعیت به کار بچه ها می رسید و وضعیتشان را سر و سامان می داد. 🔸بچه های خمپاره انداز آمدند. کنار سنگر ما با دوربین، گرای تانک را می گرفتند. یکی دوبار شلیک کردند، نخورد. دلم افتاد که اگر دشمن بخواهد واکنش نشان دهد، اولین نقطه، همین جا را می زند و پدر ما را درمی آورد! بعد از چند شلیک، یک گلوله خمپاره به شنی تانک خورد و آتش گرفت. گویا دست خمپاره انداز تازه گرم شده بود. چون یک گلوله اش هم به تانک خورد و آن را هم به آتش کشید. فریاد الله اکبر بچه ها بلند شد. 🔹بعد از ظهر حدود ساعت چهار مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا به بچه های ما ملحق شد. قرار شده بود دسته یک و دو از گروهان یک به فرماندهی سید احمد، ضرب شصتی به دشمن نشان داده و پس از ضربه زدن به دشمن، به عقب برگردند. ما بچه های دسته سه منتظر ماندیم. حمید رجب نسب هم که فرماندهی دسته ما را بر عهده داشت بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، با آن ها رفت. در حالی که یک تانک جلوی آن ها حرکت می کرد دو دسته به همراه چندین آرپی چی زن به سمت دشمن پیشروی کردند. امید چندانی به موفقیت این حمله وجود نداشت. سید احمد به وسیله بی سیم با فرمانده لشگر، مرتضی قربانی تماس گرفته و از احتمال محاصره شدن بچه ها خبر داد؛ اما مرتضی قربانی همچنان به حرکت به سمت دشمن تأکید داشت. ناگهان با آغاز درگیری و شکار شدن چند تانک، دشمن که از عقبه مطمئنی برخوردار نبود، تانک ها را به سمت عقب برگردانده و از منطقه گریخت. 🔹بچه ها این صحنه را که دیدند شیر شدند، از جا برخاسته و با فریاد الله اکبر دنبال تانک ها دویدند، عده ای با موتور، عده ای سوار بر تویوتا، برخی پیاده و ... از خاطرات حجت الاسلام ایزدهی Ashkeatash.blog.ir @sangareshohadababol
🔴امام خمینی:«آنقدر که اسلام تکیه کرده است براینکه منافقین رااز بین ببرد یا اصلاحشان کند،برای کفار اینطور نیست» ♦️۵ مرداد،سالروز عملیات مرصاد گرامی باد. @sangareshohadababol
خلاصه و فشرده آنچه که به عملیات مشهور شد. کوتاه و مختصر و مفید 👇 اندکی پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران ِ ستون يگان‌هاي ارتش تروریست منافقین متشكل از ۲۵ تيپ رزمی رأس ساعت ۶ صبح روز دوشنبه ۱۳۶۷/۰۵/۰۳ پس از اجرای مراسم صبحگاهی از قرارگاه خود در عمق خاك عراق به حركت درآمدند و در ساعت ۱۶ از مرز خسروی عبور كردند. به اين ترتيب عمليات غروب جاويدان با ورود نيروهای منافقین با پشتبانی ارتش بعث عراق به داخل خاک ايران‌ آغاز شد. ارتش عراق كه تا سر پل ذهاب پيش ر‌روی كرده بود، با اجرای آتش سنگين توپخانه مسير را براي نيروهای سازمان هموار ‌كرد. با آتش توپخانه ارتش عراق، تعدادی از زنان و كودكان روستاهای منطقه به شهادت رسيدند و تعداد ديگری نيز با آتش سلاح‌های ارتش منافقین نقش بر زمين شدند. نيروهای سازمان كه موفق به عبور غافل گيرانه از مرز شده بودند با حداقل درگيری و تلفات به شهر كرند رسيدند. با ورود نيروهای سازمان به شهر، مردم حيرت‌زده به اين‌سو و آن‌سو مي‌دويدند و نيروهاي نظامی و امنيتی مستقر در شهر به مقاومت در مقابل اين هجوم مشغول بودند رفتار خشن و بی‌رحمانه نيروهای سازمان، مردم بي‌سلاح و وحشت‌زده را مجبور به فرار می‌كرد. مردان براي نجات فرزندان و زنان خود در پی جان‌پناهی بودند. اندك نيروهای نظامی باقي‌مانده در شهر كوشيدند از پيش ر‌َوی مهاجمان جلوگيری كنند، اما سرعت‌ عمل نيروهاي سازمان و استفاده آنان از خودروهای سبك باعث پيشر‌َوي سريع آنان مي‌شد. در اين هنگام نيروهای سازمان از عدم حضور نيروهای ايران سود جُستند و با پشتيبانی هوايی عراق به كُشتار مردمی پرداختند كه در حال حركت به سمت اسلام‌آباد بودند. با نزديك شدن نيروهاي سازمان به شهر اسلام‌آباد، مردم با تصور اين كه ارتش عراق مجدداً به شهرهاي مرزي ايران تجاوز كرده است پا به فرار گذاشتند و خود را به ارتفاعات اطراف شهر رساندند. عده ديگری از مردم نيز با استفاده از خودرو به سمت کرمانشاه در حال حركت بودند. نيروهاي (منافقین) با اتكا به جاده‌های منطقه و بدون هيچ‌گونه تأمين از جناحين، خود را به اسلام‌آباد رساندند و اين شهر در ساعت ۲۱:۳۰ روز ۱۳۶۷/۰۵/۰۳ به تصرف سازمان درآمد. در اين زمان كليه نيروهای سپاه و بسيج كه در کرمانشاه مستقر بودند به سمت اسلام‌آباد به حركت درآمدند نيروهای منافقین حركت ستونی خود را به سمت کرمانشاه ادامه دادند، اما چون مردم به ‌شدت از رفتار نيروهاي سازمان وحشت‌زده شده بودند و به سمت کرمانشاه حركت می‌كردند، ترافيك سنگينی در جاده ايجاد شد. با ايجاد ترافيك در جاده، حركت ستونی منافقین كند شد توقف منافقین در پشت ترافيك چند كيلومتری مردم، ابتكار عمل را از آنان گرفت و فرماندهان آنها كه جز حركت در جاده، تاكتيك ديگری را نياموخته بودند، به‌ناچار به درگيری با مردم پرداختند. و منافقین کوردل با رسيدن سپاه و هوانیروز کرمانشاه به فرماندهی شهید صیاد و ارتش و نیرو های بسیج و مقاومت مردمی به گردنه چارزبر، در همين نقطه متوقف شدند و اولین مرحله از اقدامات سازماندهی شده در برابر منافقین که«سد پیشروی» آن ها بود در این تنگه(چارزبر) انجام شد که بعد از عملیات ظفرمندانه مرصاد این تنگه ملقب به تنگه_مرصاد شد . پی نوشت : مرصاد به معنی کمینگاه است @sangareshohadababol
🔴گفتگوهای خواندنی با ۱۵ رزمنده کرمانشاهی عملیات مرصاد؛ ♦️روایت امدادهای غیبی در جنگ احزاب قرن/ رشادت رزمندگان اهل سنت در کمینگاه خدا 👇👇 dana.ir/1158468 🔴تشریح عملیات «مرصاد» به روایت«شعبانی» عضو گروهک منافقین:مسعود(رجوی) گفت تا ۴۸ ساعت هرکه را خواستید بکشید. ♦️ سازمان بعد از ترور صیاد جشن مفصلی گرفت. ♦️گفتگو با «شعبانی» که حدود ۲۰ سال از عمر خود را در این گروهک سپری کرد تا اینکه در سال ۱۳۸۳ توانست از مقر منافقین گریخته و به ایران بازگردد را در لینک زیر بخوانید: 👇👇 hamandishi.ir/news/403020 🆔 @sangareshohadababol
✅ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوْمِ ٱلْجُمُعَةِ فَٱسْعَوْاْ إِلَىٰ ذِكْرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ 🔺ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هر گاه (شما را) برای نماز روز جمعه بخوانند فورا به ذکر خدا (به سمت مصلا) بشتابید و کسب و تجارت رها کنید که این اگر بدانید برای شما بهتر خواهد بود (سوره مبارکه جمعه آیه ۹) 🌺5 مرداد ماه سالروز اقامه اولین نماز جمعه کشور توسط آیت الله طالقانی گرامی باد. @sangareshohadababol
📖حدیث امروز: 💚 امام  سجّاد عليه السلام: انسان بزرگوار به بخشش خود مى بالد، و انسان پست به دارايى خويش مى نازد. 📗ميزان الحكمه ج ۱۰ ص۹۴ 🪧تقویم امروز: 📌 جمعه ☀️ ۵ مرداد ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۰ محرم ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 26 جولای 2024 میلادی 🔖مناسب امروز: ⚔سالروز عملیات مرصاد 🇮🇷 @sangareshohadababol
واکنش آقای پزشکیان به تشویق نتانیاهو در کنگره آمریکا @sangareshohadababol