🌹#خلبان #ایرانی که به تنهایی با ۶ فروند #هواپیمای #عراقی جنگيد ...
.
🔹۱۲ فروند از هواپیماهای عراقی صبح ۲ اسفند ماه ۱۳۵۹ برای جبران عملیاتهای خلبانان ایران به پایگاه هوایی تبریز حمله کردند که ۶ فروند در آسمان به مانور پرداخته و ۶ فروند دیگر به پایگاه تبریز حمله کردند.در حین عملیات و هدفگیری آنان به پایگاه، هواپیمای خلبان ذبیحی در هنگام پرواز بر روی باند فرودگاه بود که مورد اصابت ترکش راکت یک فروند هواپیمای میگ عراقی قرار گرفت و کابین هواپیمای شکاری اش شکست و او از ناحیه سر زخمی شد.
.
🔹ذبیحی با مشاهده چنین وضعی به هواپیمای بعدی که میبایست با او هم پرواز باشد اطلاع داد که متوقف شود ولی خود به تنهایی به پرواز ادامه داد و با انجام عملیات تاکتیکی هر ۶ فروند هواپیمای دشمن را به آسمان دریاچه ارومیه هدایت و با آنها که به بمبهای ناپال مجهز بودند، نبرد کرد و خلبانان آنها را وادار به تخلیه بمبها بر روی دریاچه و سپس با هدفگیری آنها دو فروند را در دریاچه ساقط کرد و چهار فروند دیگر به ناچار فرار کردند.
.
🔹خودش هم به دلیل کم شدن بنزین در فرودگاه ارومیه به زمین نشست و پس از ارتباط تلفنی با پایگاه تبریز و اطمینان از وضع پایگاه با بنزین گیری مجدد به پایگاه تبریز برگشت.به خاطر رشادتهایی که انجام داد مورد تشویق قرار گرفت و به ۲ درجه افتخاری ارتقاء یافت ولی از گرفتن آن امتناع کرد.
.
#شادی #روح #خلبان #شهید پرویز ذبیحی اترگله #صلوات...🇮🇷
#خاطره
#هفت_تپه_ی_گمنام
✅ @sangareshohadababol
#خاطره
▪️هفت تپه بودیم قبل از عملیات کربلای 4 یک روز من و شهید بلباسی با هم داشتیم صحبت می کردیم که چه کار کنیم و نیروها را حرکت دهیم یا نه شهید سیف الله حمام بود و یک دفعه دیدم شهید بلباسی وسط صحبت هایش صلوات می فرستند من چون پشتم به شهید بود سرم را برگرداندم دیدم شهید است که از حمام امده است و صورتش گل انداخته است و خیلی زیبا شده است . شهید بلباسی آمد سمتم و گفت:« برو به خانواده ات زنگ بزن و بگو آماده باشند که دومین شهید هم در راه است» که همین هم شد .
.
💢 #شهید سیف اله بابکی دومین #شهید #خانواده بابکی بود که در #سال ۱۳۶۵ در #بمباران_هوایی #هفت_تپه بشهادت رسید.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
#خاطره
💢 اعزام به جبهه بود...
دیدن یکی ، با یک لباس تر و تمیز و چمدان بدست اومد و گفت : من میخوام برم جبهه !!!
مسئول اعزام خنده ش گرفت
گفت با این کیف و سر وضع میخای بری جبهه چیکار !!! اونجا جنگه ...گرد و خاکی میشیا....
کیفش و گذاشت رو میز و باز کرد و گفت :
اینا وسایل کار منه...
✂️ قیچی و شونه و کلی از وسایل مربوط به آرایشگری....شاید جنگیدن بلد نباشم ولی موی سر رزمنده ها رو که میتونم اصلاح کنم...
.
📷 #عکس : #هفت_تپه_مقر #آسمانی #رزمندگان #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا_۱۳۶۵✂️ آرایشگر : شهید محمدرضا خانلری
.
#آرایشگر
#دفاع_مقدس
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
💠 بیاد جانشین گردان مسلم لشکر ویژه ۲۵ کربلا سردار شهید خلیل زالپولی ( شهرستان نور) ....🇮🇷
.
#خاطره در عملیات والفجر 8، در درگیری تن به تن، به دلیل اصابت سرنیزه دشمن به دست و شکمش، سخت مجروح شد و از حال رفت. همه فکر میکردند که خلیل شهید شده است. برای همین، او را همراه اجساد به سردخانه بردند. اما در بین راه، از گرمای بدنش متوجه شدند که هنوز زنده است. بعد سریع وی را به بیمارستان منتقل کردند. پس از عملهای سنگین، هیچکس امیدی به زنده ماندنش نداشت. وقتی به ملاقاتش رفتند میگفت: دعا کنید من در بیمارستان شهید نشوم. دوست دارم در جبهه بمیرم. شهید شدن در خط مقدم برایم از عسل شیرینتر است. پس از طی دوره درمان، علیرغم عدم اجازه پزشکان در رفتن به جبهه، او که دیگر تاب ماندن در شهر را نداشت بعد از اندکی بهبودی راهی جبهه شد.میگفت «اگر من بتوانم فقط دو انگشتم را تکان بدهم و ماشه را بچکانم، باز هم باید به جبهه بروم.»بالاخره در عملیات کربلای چهار بشهادت رسید و همچون جدش حسین بی سر ؛ پیکرش بعد سالها به خانه بازگشت.
.
📩 قسمتی از وصیت نامه ی شهید :
بدانید ملت عزیز! اگر دنیا ما را در تنگنای محاصره اقتصادی قرار دهد فرزند رمضانیم و پیشوایان حضرت علی (ع) می باشیم و هیچ ضعفی به خود راه نخواهیم داد و اگر دنیا ما را در محاصره نظامی قرار دهد ما فرزند محرمیم و پیشوایان امام حسین (ع) .
.
#سردار_گمنام
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
💠 @hafttapeh
@sangareshohadababol
💢 #بسیجی #شهید اسداله حقیقت اعزامی از #آمل( سن ۱۵ سال) #شهادت :۷ آذر ۱۳۶۲ #مریوان :
.
پدر شهید : ایشان تابستان ها پیش آقای خطیبی در چاکسر کاشی کاری می کردند. به خاطر صداقت و رفتار خوب او آقای خطیی هر روز با موتور می آمد دنبالش می گفت نمی خواهد کاری بکنی فقط بیا پیش من باش . بعضی وقت ها با شهید علی محمدی تابستان ها یخ می فروختند . هیچ وقت بیکار نمی نشست کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد .
زمانی که می خواست به جبهه برود و رضایت نامه آورد که امضا بزنم این کار را نکردم و قبول هم نکردم همان شب خواب دیدم در بیابانی هستم و سگ ها به من حمله کردند و من می خواستم فرار کنم ولی نمی توانستم وقتی که پسرم اسدالله آمد سگ ها همه فرار کردند . وقتی صبح بیدار شدم رفتم به انجمن و گفتم من رضایت می دهم که پسرم به جبهه برود .
.
#خاطره
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
💢 #شهید حسین شعبان زاده ( #آمل) #سن ۱۵ #سال_#شهادت ۷ #آذر ۱۳۶۵ اسلام آباد غرب :
.
#خاطره خواهر شهید : هر وقت به خانه ی ما می آمد می گفت برایم ماکارونی درست کن خیلی ماکارونی دوست داشت بعد از شهادت او من تا یکسال ماکارونی درست نکردم و بعد از یکسال که درست کردم به نیت او خیرات کردم .
آخرین باری که می خواست به جبهه برود با مادرم خداحافظی کرد و به خانه ما آمد و از من هم خداحافظی کرد و گفت دعا کنید این بار شهید شوم گفتم حسین جان اگر مصلحت باشد شهید می شوی گفت به هر حال شما دعا کنید من دوست دارم شهید شوم وقتی از درب خانه رفت بیرون رویش را برگرداند و برایم دست تکان داد و خداحافظی کرد و گفت:« این آخرین خداحافظی من با شماست . »
.
#سالروز_شهادت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
💢 #شهید مهدی فرجی کله بستی(بابلسر)_#شهادت ۱۱ آذر ۱۳۶۲_#مریوان _ #سن ۱۹ سال :
.
▪️ #خاطره گلتاج فرجی- خواهر شهید : وقتی برادرم برای آخرین بار داشت اعزام می شد، به من گفت: این 36 تا عکس را بگیر، من شهید می شوم ولی سر ندارم تو به مادر چیزی نگو، خودت برای شناسایی من بیا و از زخمی که روی بازویم است مرا شناسایی کن و بعد به خانواده بگو که من شهید شدم. انگار به او الهام شده بود که این بار به شهادت می رسد.( شادی روحش صلوات)
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
🔟سالروز عروج آسمانی
شهید کاظم سرخ پر
نام پدر : علی حسین
نام مادر: زلیخا براری
تاریخ تولد :1338/04/11
تاریخ شهادت: 1360/09/20
محل شهادت :گیلان غرب
گلزار :حیدرکلا بابل
2️⃣1️⃣مطلع الفجر
شهیدکاظم سرخپر جانشین گردان میثم ، آبان 1360 محوطه سپاه بابل زمان اعزام به گیلانغرب
#شهیدکاظم_سرخپر :
انقلاب آزمایشی است که چقدر ازخود برای اسلام سرمایه گذاری میکنیم در تشییع #شهدا شرکت فعال کنیدکه این خود روحیه #شهادت_طلبی شماست ...
پدر و مادرم مهربانم درسوگ #شهادت من گریه ای که دشمنان را خوشحال کند نکنید ، بلکه گریه ای که ثواب میآفریند و نمونه و الگوی برای دیگر مادران و دیگر پدران در اطاقهای خود و خلوت بگریید و درمیان مردم خوشحال از #شهادت من باشید.
🌹مادر و پدر عزیزم نکند خدای ناکرده از #وصیتم سرپیچی کنید خیلی از شما انتظار دارم شاید #شهادت من آزمایش برای شما است .سعی کنیدکه از این آزمایش رو سفید بیرون بیایید، خوشحال باشید که توانستید..در راه به تحقق رساندن #اسلام عزیز هدیه خدا کردید زندگی و مرگ ما برای اسلام است. هر وقت توانستی بر سر قبرم با من صحبت کنید که #خاطره من از یاد نرود.
@sangareshohadababol
🌹#خاطره
🔸مهدی گاهی میگفت : «مامان دعا کن من شهید بشم»، میگفتم آخه مادر اگر همه شهید بشن پس کی این انقلاب را نگه داره. میگفت «نه، اگر من شهید نشمم، چون فرمانده هستم، مرا میبرند پشت این میزها و از آن بالا پرت میکنند توی جهنم، ممکن است خدایی ناکرده نادانسته کار اشتباهی انجام دهم که دیگر ندانم جواب خدا را چه بدهم»...بهمن ۱۳۶۴ ترکش خمپاره مهدی رو تو فاو شهید کرد.
.
🌷 #شادی روح #سردار #شهید مهدی ملکی #فرمانده #توپخانه #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا #صلوات.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
✅ @sangareshohadababol
💠 #خاطره سردار مرتضی قربانی :
.
▪️ شب عملیات والفجر هشت بود، هر چی سیدحسن اصرار کرد، مخالفت کردم تا این که گفت: «آقای قربانی! اطاعت از فرماندهی واجب، اما فردای قیامت پیش مادرم، فاطمه زهرا(س) از شما شکایت می کنم که اجازه ندادید به خط مقدم بروم.»
با این حرفش منقلب شدم. با آن که دوست نداشتم او را از دست بدهم، ولی قبول کردم.سیدحسن، سرنیزه ای به دست گرفته بود و گفت:
«با این سر نیزه می خواهم انتقام مادرم، زهرا(س) را از این بعثی های نامرد بگیرم.»
عملیات شروع شد، با شور و شعف خاصی همراه با خط شکن های لشکر ویژه 25 کربلا به خط زد.خط که شکسته شد، چشمم به سیدحسن افتاد، با همان سرنیزه ای که به همراه داشت، گوشه ای آرام به خواب ابدی فرو رفته بود.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#شهید_سید_حسن_علی_امامی
.
💠 @hafttapeh
@sangareshohadababol
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی
🔹همسر شهید برونسی می گوید:
▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔺بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
—📚منبع: کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
@sangareshohadababol
✍️من از قنوت نمازهای روحالله حاجت میگرفتم، روحالله خیلی خاص قنوت میگرفت، حالت معنوی و نورانی در قنوت نمازش به اوج خود میرسید، گاهی که قنوت میگرفت او را نگاه میکردم و تند تند خدا را به ذکر قنوتهای او قسم میدادم تا حاجتم را بدهد، همیشه هم حاجت میگرفتم.
#شهید_روحالله_قربانی
#خاطره
#راوی: همسر شهید
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
#خاطره
💠«شیرعلی مجریان» از نحوه شهادت همرزمش میگوید: «قبل از شروع عملیات کربلای 10، در نزدیکیهای دزلی، آماده حرکت به سمت منطقه بودیم. منصور در آن روز، نسبت به عملیاتهای قبل، حال دیگری داشت. نیروها را به ستون کرد و از ابتدا تا انتهای ستون، یکی یکی با همه روبوسی کرد و حلالیت گرفت. گویا میدانست این آخرین دیدار است. بعد، با دستور حرکت، نیروها رهسپار منطقه شدند. او از جلو حرکت میکرد. دشمن منطقه را شیمیائی زده بود و خیلی از بچهها آلوده شده بودند. ما از پشت سر حرکت میکردیم. وقتی به منصور رسیدیم، برای ادامه عملیات، از او کسب تکلیف کردیم. وی کاملا شیمیائی شده بود. بچهها دورش بودند. منصور دیگر نمیتوانست حرف بزند. گفتم پیشش بمانم؛ امّا او با اشاره دستش، فهماند که ادامه بدهیم. ما به سمت جلو حرکت کردیم. چند لحظه بعد، حال منصور بد شد و او را با سختی، به عقب منتقل کردند؛ در حالی که او به شهادت رسیده بود.»
#هفت_تپه_ی_گمنام
@sangareshohadababol
🔴#خاطره | شدیدترین حمله به #آمریکا
♦️در قضیه #کاپیتولاسیون یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. امام اجازه ملاقات به او نداده بود؛ لذا او هم به حضور آقا #مصطفی_خمینی رفته و گفته بود اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف میزند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزد و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه #شاه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند: ((رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است امروز تمام گرفتاریهاي ما از آمریکا است)) و شدیدترین حمله را به آمریکا کردند.
📚به نقل از: حجۀالاسلام و المسلمین سید حمید #روحانی
🇮🇷 @sangareshohadababol
💢 ۲۲ #اردیبهشت #سالروز #شهادت فاتح قله های #کردستان و #مریوان ؛ شیر بیشه ی بهشهر #مازندران #سردار #شهید زین العابدین کیان مهر #گرامیباد.
.
🔖 #خاطره
«یک بار پدرش گفت، تا حالا جبهه بودی، زحمت خود را کشیدی و از مملکت دفاع کردی؛ الان دیگر من پیر و شکسته هستم؛ مادرت هم همینطور. دیگر نرو! گفت: آیا وقتی گندم را از زمین کشاورزی به منزل میآوردید، خمس آن را میدهید؟ گفتیم: بله! گفت: پس چطور هفت پسر دارید و میترسید یک نفر را در راه خدا بدهید؟! روز قیامت چگونه میتوانید در روی حضرت علی و حضرت زهرا نگاه کنید؟ میگویید که اینهمه بچه داشتم و نگذاشتم جبهه بروند؟!»
.
#مسئولیت_ها :
▪️مسئول عملیات محور، در غائله گنبد و بندرترکمن ▪️سال ۱۳۶۰ جانشین واحد طرح و عملیات کردستان▪️سال ۱۳۶۲ فرمانده گردان چناره...
.
📩 قسمتی از #وصیت نامه :
خدایا! رضام رضای توست صبر می کنم در مقابل بلاهایی که برمن فرستادی. تسلیم و مطیع امر تو هستم. ای معبود بی همتا! و ای فریادرس بیچارگان.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💠 @hafttapeh
@sangareshohadababol
💢 #سالروز_شهادت
#شهید رحیم رنجبر ( بابلسر) #شهادت ۴ #خرداد ۱۳۶۷ #شلمچه ...
.
#خاطره ای از پسرخاله #شهید :
ماه #رمضان بود و موقع افطاری ما رفتیم نانوایی و 3-2 قرص #نان برای #افطار خریداری کردیم در راه که می آمدیم خانمی را دیدیم که به ما گفت من #یتیم دارم و نان نگرفته ام رحیم همه نان را به او داد. بنده به او گفتم: ما برای #افطار خودمان چیزی نداریم.
جواب داد اشکال ندارد #خدا می رساند وقتی به منزل رسیدیم دیدیم #همسایۀ ما برای ما #نان آورد اینجا بود که به این جمله رسیدم از این دست بدهی از آن #دست می گیری.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
💢 #شهید جواد #دهقان ( آمل)_۱۶ ساله_#شهادت ۴ #خرداد ۱۳۶۷ #شلمچه:
.
#خاطره :
▪️نبی الله مریجی ـ دوست شهید : ایشان در #جبهه هر کجا بود من هم بودم. اگر نیروی داوطلب می خواستند #شهید بلند می شد من هم به تبع او بلند می شدم تا در کنار هم باشیم . در لحظه های آخر که داشتیم اسیر می شدیم گرمای سوزان #شلمچه و لب های #خونی و #تشنه دوستان مان باعث شد کلمن یخ را برداشتیم و آن راشکستیم به بچه ها آب دادیم تا ثانیه های آخر که ما از شهید جدا شدیم و دیگر ایشان را ندیدم تا الان ....
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
🌊 #فرمانده_ی_متواضع
.
🚤 #خاطره : بحبوحهی عملیات والفجر ۸
کنار نهر بوفلفل دیدم حاجی منتظر قایق
تا بره اونطرف اروند . این در حالی بود
که حاج علی فرماندهی بهداری لشکر
ویژه ۲۵ کربلا بود و میتونست دستور بده به یه قایقران که ببرتش اونطرف اروند.گفتم حاج علی من درخدمتم سوار قایق بشین بریم.گفت : نه وایسا چنتا رزمنده هم بیان که قصد رفتن به فاو و دارن باهم بریم ، نمیخام یه قایق تنها فقط منو ببره و زمان و سوخت مصرف بشه .
تواضع و فروتنی فرمانده حاج علی احمدی رو آن روز به چشم دیدم.چند ساعت بعد هم بشهادت رسید.( 🎙راوی جانباز حسین احمدی)
.
#والفجر_هشت
#یگان_دریایی
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@sangareshohadababol
#هنوز_لیاقت_پوشیدن_این_لباس_را_ندارم
#بیاد_سردار_شهید_موسی_علیزاده 🇮🇷
.
▪️موسی علیزاده ؛ اهل روستای زین العابدین جویبار، عضو گردان صاحب الزمان لشکر ویژه ۲۵ کربلا و معروف بود به شکارچی تانک.مرحله آخر جبهه به عنوان پاسدار نام نویسی کرد ولی بعد از یک هفته مجدداً به گزینش لشکر مراجعه کرد وقتی علتش را پرسیدم گفت:« هنوز لیاقت پوشیدن لباس سبز سپاه را پیدا نکردم و خود را در آن حد و اندازه نمی بینم.( راوی : برادر جعفر یزدانی)
.
#خاطره
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@sangareshohadababol
💢 بعضی وقت ها با یک تیر ۲ نفر شهید میشدند! آری ؛ همسر #شهید خود #شهید است !!!
.
.
▫️ #خاطره یک روز بهش گفتم :
رحیم تو مثلا فرمانده ای ، چقدر دیر به دیر
بهمون سر میزنی و میای خونه ...!
ناراحت شد و رو بهم کرد و گفت:
خانم دیگه به من نگو فرمانده ...
من ته مانده ممممممم .
دیگه بهم فرمانده نگو !!!!
.
#همسرانه
#عاشقانه
#وفاداری
#صبر_و_استقامت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#سردار_شهید_بردبار
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💠 @hafttapeh
@sangareshohadababol
💢 #سالروز_شهادت
#دلاور_مرد_سوادکوهی
#سردار_شهید_خدایار_داودی
.
▪️ #خاطره / معمولا خانوادههای پاسدار بعد از گرفتن دارو، یک رسید درمانی میگرفتند و سپس، هزینه آن را از سپاه دریافت میکردند. خدایار وقتی از جبهه بر میگشت، آن برگهها را از مالی میگرفت و در گوشهای از باغ پنهان میکرد. ما چند روز بعد، متوجه این کار او میشدیم. وقتی میپرسیدیم: چرا این کار را میکنی، میگفت: کشورمان در حال جنگ است و شرایط اقتصادی طوری نیست که من بروم و از سپاه هزینه بگیرم.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@sangareshohadababol
🌷 #سالروز_شهادت
#شهید_یعقوب_پورعلی ( تنکابن)
#شهادت : ۷ #مرداد ۱۳۶۷ #مریوان
.
#خاطره // #همسر_شهید :
▪️ دختر بزرگش 3 ساله و نیم بود. شب قبل رفتن آمد سمت پدرش گفت : بابا نرو ، جبهه نرو ، صدام تو رو میکشه، یعقوب دیگه سخنی نگفت ، چند لحظه به دخترمون نگاه کرد و گفت : « نه دخترم خدا با من است و من با خدا، به امید خدا من صدام را می کشم .» در همین حین شهید دخترش را بغل می کند و از اتاق بیرون می رود من هم به دنبال ایشان بیرون می روم می بینم شهید بزرگوار هر دو دخترانش را بغل کرده و گریه می کند و می گوید :«اگر شهید شدم شما امام را دارید و دیگر نگران نباشید .
.
📩 قسمتی از #وصیتنامه ی #شهید:
▫️خدایا ...کاش هزار جای داشتم و در راه اسلام فدای میکردم . ای تاریخ و دنیای کفر! بدانید که منطق ما منطق قران است.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📩 آخرین سفری که با هم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. داخل اتوبوس هم موقع رفت و هم موقع برگشت کنار هم نشسته بودیم. روضهای از حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو کلیپ کرده بودند که دختر بچهها این شعر: حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی رو میخوندند... آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود و میگفت: خیلی گریه کردم، خیلی قشنگ بود...
آرمان عاشق حضرت رقیه(س) بود.❤️
#خاطره
#آرمانعزیز🕊
#شهیدآرمانعلیوردے🌹
https://eitaa.com/Arman_Aliverdi21
🖌 #خاطره
نوروزی با اشاره به #ویژگی های #شهید_نوری، بیان کرد: |بابک بسیار شوخ طبع و در حین آموزش بسیار جدی بود، در زمان آنتراکبسیار شوخ و خنده رو بود و نسبت به سنی که داشت و شیطنت های مقتضی این سن بسیار
رفتار مناسب و سنجیده ای داشت.
مسئول آموزش شهید نوری با اشاره به #خاطره ای از این شهید،گفت:
یک روز برای آموزش حضور نداشتم، و جانشین خودم را برای برگزاری کلاس فرستادم، روز بعد جانشین آموزش گفت "بابکنوری دیروز در کلاس من را به چالش کشید و
یکسوالی پرسید که من نتوانستم جواب بدهم"، دوست ما با وجود سابقه بالایی که داشت نتوانسته بود جواب بدهد.
#شهید #بابک_نوری
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@sangareshohadababol