eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
86هزار عکس
6هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج عباس رفتار و کردارش با پذیرفتن فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) تغییر نکرد و او کسی نبود که این القاب را افتخاری برای خود بداند، به همین خاطر هیچ وقت نخواست عنوان کند که فرمانده لشگر است. حاج عباس، بسیجیان را فرماندهان واقعی جنگ می‌دانست... اموالی را که در اختیار داشت متعلق به خداوند و تمامی‌ مردم می‌دانست و معتقد بود که او وظیفه نگهبانی از آنها را بر عهده دارد و اجازه نمی‌داد بیت‌المال حتی یک سر سوزن جابجا شود. تواضع و فروتنی عباس باورنکردنی بود... 🌷 @sangareshohadababol
در جبهه دلم می‌خواست فرمانده لشگرم، حاج عباس کریمی را از نزدیک ببینم. روزی در سنگر نشسته بودم، سفره کوچکی جلویم باز بود و نان و پنیر می‌خوردم. برادری را دیدم که از کنار سنگر می‌گذشت. گفتم؛ بسم‌الله، بفرمایید، او هم آمد کنار من نشست و نان خورد. گفتم؛ برادر، فرمانده لشگر را می‌شناسی؟ گفت؛ چه کارش داری؟ گفتم؛ می‌خواهم او راببینم. گفت؛ اگر کاری داری بگو، من او را می‌شناسم. گفتم؛ نه،می‌خواهم از نزدیک ببینمش. گفت؛باشد. هر وقت او را دیدم، نشانت می‌دهم. این برادر بلند شد و رفت و چند لحظه بعد دیدم یکی ازبچه‌های لشگربه سوی من می‌دود و می‌گوید؛ آن برادر که سر سفره بود، فامیلت بود؟ گفتم؛ نه، چطور؟ گفت: مگر او را نمی‌شناختی؟  گفتم : نه! گفت: او فرمانده لشگر، حاج عباس کریمی است!  📎چهارمین فرماندهٔ لشگر ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) 🌷 @sangareshohadababol
حاج عباس رفتار و کردارش با پذیرفتن فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) تغییر نکرد و او کسی نبود که این القاب را افتخاری برای خود بداند، به همین خاطر هیچ وقت نخواست عنوان کند که فرمانده لشگر است. حاج عباس، بسیجیان را فرماندهان واقعی جنگ می‌دانست... اموالی را که در اختیار داشت متعلق به خداوند و تمامی‌ مردم می‌دانست و معتقد بود که او وظیفه نگهبانی از آنها را بر عهده دارد و اجازه نمی‌داد بیت‌المال حتی یک سر سوزن جابجا شود. تواضع و فروتنی عباس باورنکردنی بود... 🌷 @sangareshohadababol
در جبهه دلم می‌خواست فرمانده لشگرم، حاج عباس کریمی را از نزدیک ببینم. روزی در سنگر نشسته بودم، سفره کوچکی جلویم باز بود و نان و پنیر می‌خوردم. برادری را دیدم که از کنار سنگر می‌گذشت. گفتم؛ بسم‌الله، بفرمایید، او هم آمد کنار من نشست و نان خورد. گفتم؛ برادر، فرمانده لشگر را می‌شناسی؟ گفت؛ چه کارش داری؟ گفتم؛ می‌خواهم او راببینم. گفت؛ اگر کاری داری بگو، من او را می‌شناسم. گفتم؛ نه،می‌خواهم از نزدیک ببینمش. گفت؛باشد. هر وقت او را دیدم، نشانت می‌دهم. این برادر بلند شد و رفت و چند لحظه بعد دیدم یکی ازبچه‌های لشگربه سوی من می‌دود و می‌گوید؛ آن برادر که سر سفره بود، فامیلت بود؟ گفتم؛ نه، چطور؟ گفت: مگر او را نمی‌شناختی؟  گفتم : نه! گفت: او فرمانده لشگر، حاج عباس کریمی است!  📎چهارمین فرماندهٔ لشگر ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) 🌷 @sangareshohadababol