هفتــــــــــــ تپه،روایتِ ناخوانده
🌺 شهید " علی رضا کوهستانی " (جانشین فرمانده بهداری لشکرویژهٔ۲۵کربلا،درعملیات کربلای ۵ به شهادت رسید )
قبل ازعملیات کربلای ۴ خواب میبینه و بچه ها رو دورخودش جمع میکنه. میگه : بچه ها! دارین میرین عملیاتی که خیلی عالیه ! من "حاج علی احمدی" (فرمانده بهداری لشکر،که درادامهٔ عملیات والفجر۸درنخلستان های اروندکناربه فیض شهادت نایل آمد. مقتل این شهید عزیز،بوسیلهٔ سنگ یادبودی درآن منطقه مشخص است) رو خواب دیدم. حاج علی یه برگه ای دست من داد. توی برگه اسامی بچه های گردان که قراره به شهادت برسن نوشته شده ! بچه ها اون شب توی تلاطم افتادن. همه نگاه میکردن. یکی گفت : آقا علیرضا ! اسم منم بود ؟! گفت : نه،تو نبودی . دونه دونهٔ بچه ها پرسیدن . بعدخودش شروع کرد گفت : تو،کریم! (شهیدکریم جهاندار که درعملیات کربلای ۵بشهادت رسید) توبه شهادت میرسی.
🌺 #بهروزاحمدزاده (درعقب نشینی ازشهرفاو درسال۶۷به فیض شهادت رسید) از دوستانمون بود،به اون گفت : تو به شهادت میرسی، اسم تو توی برگه بود. آقای آخوندی ( ازشهدای گرانقدر عملیات کربلای۵) از بچه های علی آباد بود،بهش گفت: اسم تو هم بود.اسم ده-دوازده نفراز بچه ها رو گفت. بچه ها گفتن : علیرضا !توچی؟ گفت : من ازاین ناحیه ( پاشو نشون داد) توی این عملیات مجروح میشم،ولی منم هستم، اسم منم بود. رفتیم کربلای۴. بعد که برگشتیم هفت تپه، یکی دو تا ازبچه ها به شهادت رسیده بودن.کریم جهاندار گریه میکرد.چسبیده بود یقهٔ کوهستانی رو.بهش گفت : توکه گفتی من میرم،پس چرا نرفتم؟! علیرضا هم توی همون عملیات همون قسمت پاش رو که نشون داده بود ترکش خورده بود.کریم که گریه میکرد و میگفت تو که گفتی من میرم،توکه اهل دروغ نبودی،چرا این جوری کردی با من،شهید کوهستانی گفت : به خدا میریم، به من گفتن،نشونم دادن اسم شما رو ، میریم! رفتیم عملیات کربلای ۵. همهٔ اونهایی که علیرضا گفته بود به شهادت رسیدن و همهٔ اونهایی که بهشون گفته بود شما حتی مجروح هم نمیشین مونده بودن! فقط یه نفر ( #شهیداحمدزاده ) میون اینها مونده بود که آخرجنگ توی فاو به شهادت رسید.
✍️به روایت بسیجی جامانده از قافله
#شهیدبهروزاحمدزاده
#شالگردشهادت
@sangareshohadababol
هفتــــــــــــ تپه،روایتِ ناخوانده
🌺 شهید " علی رضا کوهستانی " (جانشین فرمانده بهداری لشکرویژهٔ۲۵کربلا،درعملیات کربلای ۵ به شهادت رسید )
قبل ازعملیات کربلای ۴ خواب میبینه و بچه ها رو دورخودش جمع میکنه. میگه : بچه ها! دارین میرین عملیاتی که خیلی عالیه ! من "حاج علی احمدی" (فرمانده بهداری لشکر،که درادامهٔ عملیات والفجر۸درنخلستان های اروندکناربه فیض شهادت نایل آمد. مقتل این شهید عزیز،بوسیلهٔ سنگ یادبودی درآن منطقه مشخص است) رو خواب دیدم. حاج علی یه برگه ای دست من داد. توی برگه اسامی بچه های گردان که قراره به شهادت برسن نوشته شده ! بچه ها اون شب توی تلاطم افتادن. همه نگاه میکردن. یکی گفت : آقا علیرضا ! اسم منم بود ؟! گفت : نه،تو نبودی . دونه دونهٔ بچه ها پرسیدن . بعدخودش شروع کرد گفت : تو،کریم! (شهیدکریم جهاندار که درعملیات کربلای ۵بشهادت رسید) توبه شهادت میرسی.
🌺 #بهروزاحمدزاده (درعقب نشینی ازشهرفاو درسال۶۷به فیض شهادت رسید) از دوستانمون بود،به اون گفت : تو به شهادت میرسی، اسم تو توی برگه بود. آقای آخوندی ( ازشهدای گرانقدر عملیات کربلای۵) از بچه های علی آباد بود،بهش گفت: اسم تو هم بود.اسم ده-دوازده نفراز بچه ها رو گفت. بچه ها گفتن : علیرضا !توچی؟ گفت : من ازاین ناحیه ( پاشو نشون داد) توی این عملیات مجروح میشم،ولی منم هستم، اسم منم بود. رفتیم کربلای۴. بعد که برگشتیم هفت تپه، یکی دو تا ازبچه ها به شهادت رسیده بودن.کریم جهاندار گریه میکرد.چسبیده بود یقهٔ کوهستانی رو.بهش گفت : توکه گفتی من میرم،پس چرا نرفتم؟! علیرضا هم توی همون عملیات همون قسمت پاش رو که نشون داده بود ترکش خورده بود.کریم که گریه میکرد و میگفت تو که گفتی من میرم،توکه اهل دروغ نبودی،چرا این جوری کردی با من،شهید کوهستانی گفت : به خدا میریم، به من گفتن،نشونم دادن اسم شما رو ، میریم! رفتیم عملیات کربلای ۵. همهٔ اونهایی که علیرضا گفته بود به شهادت رسیدن و همهٔ اونهایی که بهشون گفته بود شما حتی مجروح هم نمیشین مونده بودن! فقط یه نفر ( #شهیداحمدزاده ) میون اینها مونده بود که آخرجنگ توی فاو به شهادت رسید.
✍️به روایت بسیجی جامانده از قافله
#شهیدبهروزاحمدزاده
#شالگردشهادت
@sangareshohadababol
هفتــــــــــــ تپه،روایتِ ناخوانده
🌺 شهید " علی رضا کوهستانی " (جانشین فرمانده بهداری لشکرویژهٔ۲۵کربلا،درعملیات کربلای ۵ به شهادت رسید )
قبل ازعملیات کربلای ۴ خواب میبینه و بچه ها رو دورخودش جمع میکنه. میگه : بچه ها! دارین میرین عملیاتی که خیلی عالیه ! من "حاج علی احمدی" (فرمانده بهداری لشکر،که درادامهٔ عملیات والفجر۸درنخلستان های اروندکناربه فیض شهادت نایل آمد. مقتل این شهید عزیز،بوسیلهٔ سنگ یادبودی درآن منطقه مشخص است) رو خواب دیدم. حاج علی یه برگه ای دست من داد. توی برگه اسامی بچه های گردان که قراره به شهادت برسن نوشته شده ! بچه ها اون شب توی تلاطم افتادن. همه نگاه میکردن. یکی گفت : آقا علیرضا ! اسم منم بود ؟! گفت : نه،تو نبودی . دونه دونهٔ بچه ها پرسیدن . بعدخودش شروع کرد گفت : تو،کریم! (شهیدکریم جهاندار که درعملیات کربلای ۵بشهادت رسید) توبه شهادت میرسی.
🌺 #بهروزاحمدزاده (درعقب نشینی ازشهرفاو درسال۶۷به فیض شهادت رسید) از دوستانمون بود،به اون گفت : تو به شهادت میرسی، اسم تو توی برگه بود. آقای آخوندی ( ازشهدای گرانقدر عملیات کربلای۵) از بچه های علی آباد بود،بهش گفت: اسم تو هم بود.اسم ده-دوازده نفراز بچه ها رو گفت. بچه ها گفتن : علیرضا !توچی؟ گفت : من ازاین ناحیه ( پاشو نشون داد) توی این عملیات مجروح میشم،ولی منم هستم، اسم منم بود. رفتیم کربلای۴. بعد که برگشتیم هفت تپه، یکی دو تا ازبچه ها به شهادت رسیده بودن.کریم جهاندار گریه میکرد.چسبیده بود یقهٔ کوهستانی رو.بهش گفت : توکه گفتی من میرم،پس چرا نرفتم؟! علیرضا هم توی همون عملیات همون قسمت پاش رو که نشون داده بود ترکش خورده بود.کریم که گریه میکرد و میگفت تو که گفتی من میرم،توکه اهل دروغ نبودی،چرا این جوری کردی با من،شهید کوهستانی گفت : به خدا میریم، به من گفتن،نشونم دادن اسم شما رو ، میریم! رفتیم عملیات کربلای ۵. همهٔ اونهایی که علیرضا گفته بود به شهادت رسیدن و همهٔ اونهایی که بهشون گفته بود شما حتی مجروح هم نمیشین مونده بودن! فقط یه نفر ( #شهیداحمدزاده ) میون اینها مونده بود که آخرجنگ توی فاو به شهادت رسید.
✍️به روایت بسیجی جامانده از قافله
#شهیدبهروزاحمدزاده
#شالگردشهادت
@sangareshohadababol