تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹
❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو #گردان_ویژه_شهدا بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا #شهید شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال #عقب_نشینی بودیم، #فرمانده_قلبها ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و #شهید علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر #رزمندگان سپرد
و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در #محافلی گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به #شهادت میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر #آسمانی کرد. #روحت_شادفرمانده با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان #شهیدمان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما....
✍️ دکتر حسین عباس زاده
#_یادمانه_کربلای_پنج
@sangareshohadababol
تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹
❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو #گردان_ویژه_شهدا بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا #شهید شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال #عقب_نشینی بودیم، #فرمانده_قلبها ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و #شهید علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر #رزمندگان سپرد
و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در #محافلی گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به #شهادت میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر #آسمانی کرد. #روحت_شادفرمانده با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان #شهیدمان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما....
✍️ دکتر حسین عباس زاده
#_یادمانه_کربلای_پنج
@sangareshohadababol
تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹
❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو #گردان_ویژه_شهدا بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا #شهید شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال #عقب_نشینی بودیم، #فرمانده_قلبها ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و #شهید علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر #رزمندگان سپرد
و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در #محافلی گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به #شهادت میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر #آسمانی کرد. #روحت_شادفرمانده با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان #شهیدمان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما....
✍️ دکتر حسین عباس زاده
#_یادمانه_کربلای_پنج
@sangareshohadababol
تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹
❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو #گردان_ویژه_شهدا بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا #شهید شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال #عقب_نشینی بودیم، #فرمانده_قلبها ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و #شهید علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر #رزمندگان سپرد
و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در #محافلی گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به #شهادت میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر #آسمانی کرد. #روحت_شادفرمانده با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان #شهیدمان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما....
✍️ دکتر حسین عباس زاده
#آرشیو
#_یادمانه_کربلای_پنج
@sangareshohadababol
تقدیم به فرمانده عزیز و نازنینم داش غلام🌹
❤️تو ادامه عملیات کربلای پنج من تو #گردان_ویژه_شهدا بودم و فرمانده ما داش غلام نازنین(روحش شاد) بود. در اون عملیات همانطور که مطلع هستید خیلی از بچه های گردان ویژه شهدا ، یا #شهید شدند و یا به سختی مجروح شدند. سی پنچ ترکش به نقاط مختلف بدن من اصابت کرده بود و خون زیادی از من میرفت، در حال #عقب_نشینی بودیم، #فرمانده_قلبها ، داش غلام اوصیا، این سید بی ادعا، این فرمانده و برادر مهربان در حالیکه برادرش (شهید سید علی) پایش قطع شده بود ، و #شهید علی اوصیا هم خونریزی شدیدی داشت، برادرش را به دیگر #رزمندگان سپرد
و مرا روی پشت خود گذاشت و کیلومترها مرا دلداری میداد تا تحمل درد ناشی از جراحت برایم قابل تحمل شود و شاه غلام مرا تحویل ماشین حمل شهدا و مجروحان داد و در لحظه آخر مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: حلالم کن. بعدها شنیدم در #محافلی گفت: من حسین را با آن جراحت شدید دیدم، برادرم را فراموش کردم و یقین داشتم حسین به #شهادت میرسد. اما دست تقدیر فرمانده با صفا را زودتر #آسمانی کرد. #روحت_شادفرمانده با صفا و بی ادعا، لوطی، با مرام. یقین دارم که همه دوستان #شهیدمان از دیدار تو خوشحالی مضاعف دارند و ما....
✍️ دکتر حسین عباس زاده
#آرشیو
#_یادمانه_کربلای_پنج
@sangareshohadababol