eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
85.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🕊🌹 چشم هایش را چسبانده بود به دوربین زل زده بود توی آتش. از پشت شعله ها بود که جلو می آمد، با کلی پی ام پی و تانک و آرپی جی رفت بالای سر بچه ها و یکی یکی بیدارشان کرد. چند ساعت بیشتر طول نکشید. با کلی و غنیمت برگشتند. بار اول بود که از نزدیک عراقی می دیدند. شب که شد، به سنگر سراغ بچه ها رفت. یه وقت غرور نگیردتون. فکر نکنید جنگ همینه عراقی ها باز هم میان از این به بعد با حواس جمع تر و بیشتر. @sangareshohadababol
🌹🕊🕊🌹 چشم هایش را چسبانده بود به دوربین زل زده بود توی آتش. از پشت شعله ها بود که جلو می آمد، با کلی پی ام پی و تانک و آرپی جی رفت بالای سر بچه ها و یکی یکی بیدارشان کرد. چند ساعت بیشتر طول نکشید. با کلی و غنیمت برگشتند. بار اول بود که از نزدیک عراقی می دیدند. شب که شد، به سنگر سراغ بچه ها رفت. یه وقت غرور نگیردتون. فکر نکنید جنگ همینه عراقی ها باز هم میان از این به بعد با حواس جمع تر و بیشتر. @sangareshohadababol
🌷آسمان را ابر گرفته بود. نم نم باران روی رمل‌ها نشسته بود. رمل‌ها آن‌قدر سفت شده بود که بشود رویش راه رفت. توی هوای ابری دم غروب، عراقی‌ها دیدشان کم بود. اصلاً گمان نمی‌بردند توی آن هوا عملیاتی بشود. افتاده بود به سجده؛ صورتش را گذاشته بود روی رمل‌ها و گریه می‌کرد و شکر می‌گفت. نیم ساعت تمام سرش را از روی زمین بلند نکرد، بلند که شد بچه‌ها را بغل کرد و گفت: دیدید بهتون گفتم که خدا ملکش را می‌فرستد برای کمک؟ این بارون به اندازه یک لشکر کمک شماست. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید حجت الاسلام @sangareshohadababol