eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
86.1هزار عکس
6هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
#خطبه ۲۱۶_۲ كوچكتر از آن نيست كه كسي را در انجام حق ياري كند يا ديگري به ياري او برخيزد. (پس يكي از ياران بپا خواست و با سخني طولاني امام را ستود، حرف شنوايي و اطاعت از امام را اعلام داشت آنگاه امام فرمود:) كسي كه عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست، سزاوار است كه هر چه جز خدا را كوچك شمارد، و از او سزاوارتر كسي كه نعمتهاي خدا را فراوان در اختيار دارد، و بر خان احسان خدا نشسته است، زيرا نعمت خدا بر كسي بسيار نگردد جز آنكه حقوق الهي بر او فراوان باشد. روابط سالم و متقابل رهبر و مردم مردم! از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش باشند، و كشورداري آنان بر كبر و خودپسندي استوار باشد،و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مي باشم، سپاس خدا را كه چنين نبودم،و اگر ستايش را دوست مي داشتم،آن را رها مي كردم به خاطر فروتني در پيشگاه خداي سبحان، و بزرگي و بزرگواري كه تنها خدا سزاوار آن است. گاهي مردم،ستودن افرادي را براي كار و تلاش روا مي دانند.اما من از شما مي خواهم كه مرا با سخنان زيباي خود مستاييد، تا نفس خود را به وظائفي كه نسبت به خدا و شما دارم خارج سازم، و حقوقي كه مانده است بپردازم،و واجباتي كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم،پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مي گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدمهاي خشمگين كناره مي گيرند دوري نجوييد،و با ظاهرسازي با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقي به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پي بزرگ نشان دادن خويشم.زيرا كسي كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس،از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خودداري نكنيد، زيرا خود را برتر از آنكه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمي دانم،مگر آنكه خداوند مرا حفظ فرمايد،پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جزاو پروردگاري نيست، او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختياري نيست، ما را در آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جاي گمراهي هدايت، و بجاي كوري بينايي به ما عطا فرمود. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۱۷ گله از قريش شكوه از قريش خدايا من بر ضد قريش، و يارانشان از تو كمك مي خواهم، كه پيوند خويشاوندي مرا بريدند، و كار مرا دگرگون كردند، و همگي براي مبارزه با من در حقي كه از همه آنان سزاوارترم، متحد گرديدند. و گفتند: (حق را اگر تواني بگير، و يا تو را از حق محروم دارند، پس يا با غم و اندوه صبر كن، يا با حسرت بمير.) به اطرافم نگريستم ديدم كه نه ياوري دارم، و نه كسي از من دفاع و حمايت مي كند، جز خانواده ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد، پس خار در چشم فرو رفته، ديده برهم نهادم، و با گلوي استخوان در آن گير كرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم، و در فرو خوردن خشم در امري كه تلخ تر از گياه حنظل، و دردناك تر از فرو رفتن تيزي شمشير در دل بود شكيبايي كردم. @sangareshohadababol
🌺 : 💬 هرچه شنیدی بازگو مکن، که نشانه دروغگویی است، و هر خبری را دروغ مپندار، که نشانه نادانی است. 📚 ، نامه ۶۹ 🆔 @sangareshohadababol
#خطبه ۲۱۸ كساني براي جنگ با حضرت به بصره رفتند افشاي خيانت ناكثان بر كار گذاران و خزانه داران بيت المال مسلمانان كه در فرمان من بودند، و بر مردم شهري كه تمامي آنها بر اطاعت من، و وفاداري در بيعت با من وحدت داشتند، هجوم آوردند، آنان را از هم پراكندند، و به زبان من در ميانشان اختلاف افكندند، و بر شيعيان من تاختند، گروهي را با نيرنگ كشتند، و گروهي دست بر شمشير فشرده با دشمن جنگيدند تا صادقانه خدا را ملاقات كردند. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۱۹ عبور از كشته شدگان جمل (در ميدان نبرد جمل در سال ۳۶ هجري وقتي به جنازه طلحه و عبد الرحمن بن عتاب رسيد فرمود) تاسف بر كشتگان جمل ابومحمد (طلحه) در اين مكان، غريب مانده است، بخدا سوگند خوش نداشتم قريش را زير تابش ستارگان كشته و افتاده بينم، به خونخواهي بر فرزندان (عبدمناف) دست يافتم، ولي سركردگان (بني جمح) از دستم گريختند، آنان براي كاري كه در شان آنها نبود سر برافراشتند، و پيش از رسيدن به آن سركوب شدند. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۰ در وصف سالكان پوينده راه خدا عقلش را زنده، و نفس خويش را كشته است، تا آنكه جسمش لاغر، و خشونت اخلاقش به نرمي گراييد، برقي پرنور براي او درخشيد، و راه را براي او درخشيد، و راه را براي او روشن كرد، و در راه راست او را كشاند، و از دري به در ديگر برد تا به در سلامت، و سراي جاودانه رساند، كه دو پاي او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار شد، پاداش آن بود كه دل را درست بكار گرفت، و پروردگار خويش را راضي كرد. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۱_۱ تلاوت الهيكم التكاثر (پس از خواندن آيه ۱ سوره تكاثر: افزون طلبي شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد. فرمود) هشدار از غفلتزدگي ها شگفتا چه مقصد بسيار دوري، و چه زيارت كنندگان بيخبري! و چه كار دشوار و مرگباري! پنداشتند كه جاي مردگان خالي است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از دور با ياد گذشتگان، فخر مي فروشند، آيا به گورهاي پدران خويش مي نازند؟ و يا به تعداد فراواني كه در كام مرگ فرو رفته اند؟ آيا خواهان بازگشت اجسادي هستند كه پوسيده شد؟ و حركاتشان به سكون تبديل گشت؟ آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتني روي آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسيله فخرفروشي قرار دهند. اما بدنها با ديده هاي كم سو نگريستند، و با كوته بيني در امواج ناداني فرو رفته اند، اگر حال آنان را از وراي خانه هاي ويران، و سرزمينهاي خالي از زندگان مي پرسيدند، هرآينه مي گفتند: (آنان با گمراهي در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روي آنان شديد.) بر روي كاسه هاي سر آنها راه مي رويد. و بر روي جسدهايشان زراعت مي كنيد؟ و آنچه بجا گذاشته اند مي خوريد، و در خانه هاي ويران آنها مسكن گرفتيد، و روزگاري كه ميان آنها و شماست بر شما زاري مي كند، آنها پيش از شما بكام مرگ فرو رفتند، و زودتر از شما به آبشخورتان رسيدند. شرح حالات رفتگان آنها داراي عزت پايدار، و درجات والاي افتخار، پادشاهان حاكم، يا رعيت سرفراز بودند كه سرانجام راه به ژرفاي برزخ پيمودند، و زمين آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهاي آنان خورد، و از خون آنان نوشيد. پس در شكاف گورها بي جان و بدون رشد پنهان مانده اند. نه از دگرگونيها اندوهناك، و نه از زلزله ها ترسناك، و نه از فريادهاي سخت هراسناكند، غائب شدگاني كه كسي انتظار آنان را نمي كشد، و حاضراني كه حضور نمي يابند، اجتماعي داشتند و پراكنده شدند، با يكديگر الفتي داشتند و جدا گرديدند. اگر يادشان فراموش شد، يا ديارشان ساكت شد، براي درازي زمان و دوري مكان نيست، بلكه كاسه مرگ نوشيدند، گويا بودند و گنگ شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبديل شد، چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته اند. همسايگاني كه با يكديگر انس نمي گيرند، دوستاني كه به ديدار يكديگر نمي روند، پيوندهاي شناسايي در ميانشان پوسيده، و اسباب برادري قطع گرديده است، با اينكه در يك جا گرد آمدند تنهايند، رفيقان يكديگرند و از هم دورند، نه براي شب صبحگاهي مي شناسند، و نه براي روز شامگاهي، شب، يا روزي كه به سفر مرگ رفته اند براي آنها جاويدان است. خطرات آن جهان را وحشتناك تر از آنچه مي ترسيدند يافتند، و نشانه هاي آن را بزرگ تر از آن چه مي پنداشتند مشاهده كردند، و براي رسيدن به بهشت يا جهنم تا قرارگاه اصلي شان مهلت داده شدند، و جهاني از بيم و اميد برايشان فراهم آمد، اگر مي خواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند، زبانشان عاجز مي شد. حال اگر آثارشان نابود شد، و اخبارشان فراموش، اما چشمهاي عبرت بين، آنها را مي نگرد، و گوش جان اخبارشان را مي شنود، كه با زبان ديگري با ما حرف مي زنند و مي گويند: پيام مردگان! چهره هاي زيبا پژمرده، بدنهاي نازپرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگي پوشانده ايم، و تنگي قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث مي بريم. خانه هاي خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيباييهاي اندام ما را نابود، و نشانه هاي چهره هاي ما را دگرگون كرده است، اقامت ما در اين خانه هاي وحشتزا طولاني شده، نه از مشكلات رهايي يافته، و نه از تنگي قبر گشايشي فراهم شد. مردم! اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتي مي نگريد كه حشرات گوشهايشان را خورده، چشمهايشان به جاي سرمه پر از خاك گرديده، و زبانهايي كه با سرعت و فصاحت سخن مي گفتند پاره پاره شده، قلبها در سينه ها پس از بيداري به خاموشي گراييد، و در تمام اعضاي بدن پوسيدگي تازه اي آشكار شد، و آنها را زشت گردانيد، و راه آفت زدگي بر اجسادشان گشوده شد، همه تسليم شده، نه دستي براي دفاع، و نه قلبي براي زاري دارند. و آنان را مي بيني كه دلهاي خسته از اندوه، و چشمهاي پرشده از خاشاك دارند، در حالات اندوهناك آنها دگرگوني ايجاد نمي شود و سختي هاي آنان برطرف نمي گردد. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۱_۲ عبرت از گذشتگان آه! زمين چقدر اجساد عزيزان خوش سيما را كه با غذاهاي لذيذ و رنگين زندگي كردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند بكام خويش فرو برد، آنان كه مي خواستند با شادي غمها را از دل برون كنند، و به هنگام مصيبت با سرگرميها، صفاي عيش خود را بر هم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مي خنديدند، و در سايه خوشگذراني غفلت زا، بي خبر بودند كه روزگار با خارهاي مصيبت زا آنها را درهم كوبيد و گذشت روزگار توانايي شان را گرفت، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهي كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصه هاي پنهاني كه خيال آن را نمي كردند در جانشان راه يافت، در حالي كه با سلامتي انس داشتند انواع بيماريها در پيكرشان، پديد آمد، و هراسناك به اطبا، كه آموزش دادند گرمي را با سردي، و سردي را با گرمي درمان كنند روي آوردند كه بي نتيجه بود زيرا، داروي سردي، گرمي را علاج نكرد، و آنچه براي گرمي بكار بردند، سردي را بيشتر ساخت، و تركيبات و اخلاط مزاج را به اعتدال نياورد، جز آنكه آن بيماري را فزوني داد، تا آنجا كه درمان كنند، خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيماريها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند، و درباره همان خبر حزن آوري كه از او پنهان مي داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند. سختي هاي لحظه مرگ يكي مي گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگري در آرزوي شفا يافتن بود، و سومي خاندانش را به شكيبايي در مرگش دعوت مي كرد، و گذشتگان رابه ياد مي آورد، در آنحال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايي با دوستان بود كه ناگهان اندوهي سخت به او روي آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به خشكي گراييد، چه مطالب مهمي را مي بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكي را مي شنيد و خود را به كري مي زد، از شخص بزرگي كه احترامش را نگه ميداشت، يا فرد كوچكي كه به او ترحم مي كرد، همانا مرگ سختي هايي دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدني است، و برتر از آن است كه عقلهاي اهل دنيا آن را درك كند. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۲ تلاوت رجال لا تلهيهم... ارزش ياد خدا همانا خداي سبحان و بزرگ، ياد خود را روشني بخش دلها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايي بشنود، و چشم پس از كم نوري بنگرد، و انسان پس از دشمني رام گردد، خداوند كه نعمتهاي او گرانقدر است، در دورانهاي مختلف روزگار، و در دوران فترت (تا آمدن پيامبري پس از پيامبر ديگر) بندگاني داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مي كرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مي گفت. كه چراغ هدايت را با نور بيداري در گوشها و ديده ها و دلها برافروختند، روزهاي خدايي را به ياد مي آوردند و مردم را از جلال و بزرگي خدا مي ترساندند، آنان نشانه هاي روشن خدا در بيابانهايند، آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مي ستودند، و به رستگاري بشارت مي دادند، و آن را كه به جانب چپ يا راست كشانده مي شد، روش او را زشت مي شمردند، و از نابودي هشدار مي دادند، همچنان چراغ تاريكيها، و راهنماي پرتگاهها بودند. همانا! ياد خدا را مردمي است كه آن را بجاي دنيا برگزيدند، كه هيچ تجارتي يا خريد و فروش، آنها را از ياد خدا باز نمي دارد، با ياد خدا روزگار مي گذرانند، و غافلان را با هشدارهاي خود، از كيفرهاي الهي مي ترسانند. به عدالت فرمان مي دهند، و خود عدالت گسترند، از بديها نهي مي كنند و خود از آنها پرهيز دارند. با اينكه در دنيا زندگي مي كنند گويا آن را رها كرده به آخرت پيوسته اند، سراي ديگر را مشاهده كرده، گويا از مسائل پنهان برزخيان و مدت طولاني اقامتشان آگاهي دارند، و گويا قيامت وعده هاي خود را براي آنان تحقق بخشيده است، آنان پرده ها را براي مردم دنيا برداشته اند، مي بينند آنچه را كه مردم نمي نگرند، و مي شنوند آنچه را كه مردم نمي شنوند، اگر اهل ذكر را در انديشه خود آوري، و مقامات ستوده آنان، و مجالس آشكارشان را بنگري، مي بيني كه آنان نامه هاي اعمال خود را گشوده، و براي حسابرسي آماده اند كه همه را جبران كردند. اعمال كوچك و بزرگي كه به آنان فرمان داده شدند و كوتاهي كردند، يا اعمالي كه از آن نهي شده و مرتكب گرديدند، بار سنگين گناهان خويش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گريه در گلويشان شكسته، و با ناله و فرياد مي گريند و با يكديگر گفتگو دارند، در پيشگاه پروردگار خويش به پشيماني اعتراف دارند. آنها نشانه هاي هدايت، و چراغهاي روشنگر تاريكيها مي باشند، فرشتگان آنان را در ميان گرفته، و آرامش بر آنها مي بارند، درهاي آسمان برويشان گشوده، و مقام ارزشمندي براي آنان آماده كرده اند، مقامي كه خداوند با نظر رحمت به آن مي نگرد، و از تلاش آنها راضي، و منزلت آنهارا مي ستايد، دست به دعا برمي دارند، و آمرزش الهي مي طلبند، در گرو نيازمندي فضل خدا، و اسيران بزرگي اويند، غم و اندوه طولاني دلهايشان را مجروح، و گريه هاي پياپي چشمهايشان را آزرده است، دست آنان به طرف تمام درهاي اميدواري خدا دراز است، از كسي درخواست مي كنند كه بخشش او را كاستي، و درخواست كنندگان او را نوميدي نيست. پس اكنون به خاطر خودت، حساب خويش را بررسي كن زيرا ديگران حسابرسي غير از تو دارند. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۳ تلاوت يا ايها الانسان... هشدار از غرور زدگيها برهان گناهكار، نادرست ترين برهان ها است، و عذرش از توجيه هر فريب خورده اي بي اساس تر، و خوشحالي او از عدم آگاهي است. اي انسان! چه چيز تو را بر گناه جرات داده؟ و در برابر پروردگار مغرور ساخته؟ و بر نابودي خود علاقمند كرده است؟ آيا بيماري تو را درمان نيست؟ و خوابزدگي تو بيداري ندارد؟ چرا آنگونه كه به ديگران رحم مي كني، به خود رحم نمي كني؟ چه بسا كسي را در آفتاب سوزان مي بيني بر او سايه مي افكني يا بيماري را بنگري كه سخت ناتوان است، از روي دلسوزي بر او اشك مي ريزي، چه چيز تو را بر بيماري خود بي تفاوت كرده؟ و بر مصيبتهاي خود شكيبا و از گريه بر حال خويشتن باز داشته است؟ در حالي كه هيچ چيز براي تو عزيزتر از جانت نيست! چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بيدار نكرده است؟ كه در گناه غوطه ور، و در پنجه قهر الهي مبتلا شده اي؟ چگونه بودن پس سستي دل را با استقامت درمان كن، و خوابزدگي چشمانت را با بيداري برطرف كن، و اطاعت خدا را بپذير، و با ياد خدا انس گير، و ياد آر كه تو از خدا روي گرداني و در همان لحظه او روي به تو دارد، و تو را به عفو خويش مي خواند، و با كرم خويش مي پوشاند! در حالي كه تو از خدا بريده و به غير خدا توجه داري! پس چه نيرومند و بزرگوار است خدا! و چه ناتوان و بي مقداري تو، كه بر عصيان او جرات داري، در حالي كه تو را در پرتو نعمت خود قرار داده، و در گستره رحمت او آرميده اي، نه بخشش خود را از تو گرفته، و نه پرده اسرار تو را دريده است. بلكه چشم بر هم زدني، بي احساس خدا زنده نبودي، يا در نعمت هاي او غرق بودي، يا گناهان تو پرده پوشي شد، و يا بلا و مصيبتي را از تو دور ساخته است، پس چه فكر مي كني! اگر او را اطاعت كني؟ بخدا سوگند! اگر اين رفتار ميان دو نفر كه در توانايي و قدرت برابر بودند وجود داشت تو نخستين كسي بودي كه خود را محكوم مي كردي، بر زشتي اخلاق و نادرستي كردار. دنياشناسي به حق مي گويم كه دنيا تو را فريفته است، كه تو خود فريفته دنيايي، دنيا عبرت ها را براي تو آشكار كرده، و تو را به تساوي دعوت كرد، دنيا با دردهايي كه در جسم تو مي گذارد، و با كاهشي كه در توانايي تو ايجاد مي كند، راستگوتر از آن است كه به تو دروغ بگويد، و يا مغرورت سازد. چه بسا نصيحت كننده اي از سوي دنيا را متهم نمودي، و راستگويي را دروغگو پنداشتي، اگر دنيا را از روي شهرهاي ويران شده، و خانه هاي درهم فرو ريخته بشناسي، آن را يادآوري دلسوز، و اندرزدهنده اي گويا مي يابي كه چونان دوستي مهربان از تباهي و نابودي تو نگران است. دنيا چه خوب خانه اي است براي آن كس كه آنرا جاودانه نپندارد، و خوب محلي است براي آن كس كه آن را وطن خويش انتخاب نكند، سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت كساني هستند كه امروز از آن مي گريزند. انسان و رستاخيز آنگاه كه زمين سخت بلرزد، و نشانه هاي هولناك قيامت تحقق پذيرد، و پيروان هر ديني به آن ملحق شوند، و هر پرستش كننده به معبود خود، و هر اطاعت كننده اي به فرمانده خود رسد، نه چشمي بر خلاف عدالت و برابري در هوا گشوده، و نه قدمي برخلاف حق، آهسته در زمين نهاده مي شود، در آن روز چه دليلهايي كه باطل مي گردد، و عذرهايي كه پذيرفته نمي شود! پس در جستجوي عذري باشيد كه پذيرفته شود، و دليلي بجوييد كه استوار باشد، و از دنياي فاني براي آخرت جاويدان توشه بردار، و براي سفر آخرت وسائل لازم را آماده كن، و چشم به برق نجات بدوز، و بار سفر بربند. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۴ پارسائي علي پرهيز از ستمكاري سوگند بخدا! اگر بر روي خارهاي سعدان به سر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالي ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان ستم، و چيزي از اموال را غصب كرده باشم، چگونه بر كسي ستم كنم براي نفس خويش، كه به سوي كهنگي و پوسيده شدن پيش مي رود، و در خاك، زمان طولاني اقامت مي كند. پرهيز از امتيازخواهي بخدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاي بيت المال را به او به خشم (ببخشم)، كودكانش را ديدم كه از گرسنگي داراي موهاي ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند. پي در پي مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مي كرد، چون گفته هاي او را گوش فرادادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مي كنم، به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمي دارم، روزي آهني را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد ونزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم، اي عقيل: گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهني مي نالي كه انساني به بازيچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخي مي خواني كه خداي جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچيز مي نالي و من از حرارت آتش الهي ننالم؟ و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه شب هنگام كسي به ديدار ما آمد و ظرفي سرپوشيده پر از حلوا داشت، معجوني در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمي، يا قي كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است؟ يا زكات يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر (ص) حرام است. گفت: نه، زكات است نه صدقه، بلكه هديه است. گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدي كه مرا بفريبي؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدي؟ يا هذيان مي گويي؟ بخدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرماني كنم كه پوست جواي را از مورچه اي ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياي آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پست تر است علي را با نعمتهاي فناپذير، و لذتهاي ناپايدار چه كار؟!! بخدا پناه مي بريم از خفتن عقل، و زشتي لغزشها، و از او ياري مي جوييم. @sangareshohadababol
#خطبه ۲۲۵ نيايش به خدا ياري خواستن از خدا در مشكلات اقتصادي خدايا آبرويم را با بي نيازي نگهدار، و با تنگدستي شخصيت مرا لكه دار مفرما، كه از روزي خواران تو روزي خواهم، و از آدمهاي بدكردار عفو و بخشش طلبم، مرا در ستودن آن كس كه به من عطايي فرمود موفق فرما، و در نكوهش آن كس كه از من دريغ داشت آزمايش گردم، در صورتيكه در پشت پرده، اختيار هر بخشش و دريغي در دست تو است و تو بر همه چيز توانايي. @sangareshohadababol
#نامه۷۰ به سهل بن حنيف روش برخورد با پديده فرار پس از ياد خدا و درود! به من خبر رسيده كه گروهي از مردم مدينه به سوي معاويه گريختند، مبادا براي از دست دادن آنان، و قطع شدن كمك و ياريشان افسوس بخوري! كه اين فرار براي گمراهيشان، و نجات تو از رنج آنان كافي است، آنان از حق و هدايت گريختند، و به سوي كوردلي و جهالت شتافتند. آنان دنياپرستاني هستند كه به آن روي آوردند، و شتابان در پي آن گرفتند، عدالت را شناختند و ديدند و شنيدند و به خاطر سپردند، و دانستند كه همه مردم در نزد ما، در حق يكسانند، پس به سوي انحصارطلبي گريختند دور باشند از رحمت حق، و لعنت بر آنان باد. سوگند به خدا! آنان از ستم نگريختند، و به عدالت نپيوستند، همانا آرزومنديم تا در اين جريان، خدا سختي ها را بر ما آسان، و مشكلات را هموار فرمايد. ان شاء الله، با درود. @sangareshohadababol
🔟⬅️🔟 از کسانی نباش که... از كسانى نباش كه با گناه‌های زیاد مرگ رو دوست ندارن، اما روی چیزهایی كه مرگ رو ناخوشايند میکنه پافشارى دارن. (لاَ تَكُنْ مِمَّنْ) يَكْرَهُ اَلْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ اَلْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ. 📚برگرفته از حکمت ۱۵۰ 🍃🌼🍃دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید.🍃🌼🍃 ✅ 🆔 @sangareshohadababol
1️⃣⬅️4️⃣ برگرفته از نامه۶۹ از قرآن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمار... وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ سْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ 🍃🌼🍃دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید.🍃🌼🍃 ✅ 🆔 @sangareshohadababol
🌸 امام‌علی فرمود : 🍃 ایمان بنده‌ ای صادق و راست نمی‌گردد مگر آنکه اعتماد او بدانچه در دست خداست بيش از اعتماد وى بدانچه در دست خود اوست باشد. 📚 🆔 @sangareshohadababol
⏳صبر در کار حضرت علی علیه السلام فرمود: انسان شکیبا سرانجام به مقصود برسد هر چند زمانی دراز بگذرد. لاَ يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَإِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ 📚حکمت ۱۵۳ 🆔 @sangareshohadababol
1️⃣🔣5️⃣برگرفته از خطبه ۷۶ وَ قَالَ (علیه السلام): رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَی... خدا رحمت کند، کسی که چون سخنان حکیمانه‌ای را بشنود خوب فراگیرد... ✓شرح بیشتر در تصویر 👍دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید. ✅ @sangareshohadababol
🤔 برگرفته از حکمت ۹۱ راه زدودن کسالت وَ قَالَ علی علیه السلام: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ. همان گونه که بدن‌ها خسته می‌شوند، دل‌ها نیز ملول می‌گردند، در این هنگام لطائف حکمت را برای (آسایش) آنها بجویید. @sangareshohadababol
🤔برگرفته از حکمت ۹۵ ارزش کار انسان پارسا 🌸حضرت علی علیه السلام فرمود: 🍃کاری که با تقوا همراه است اندک (و بی‌مقدار) نیست، چگونه کاری که خدا می‌پذیرد، کم باشد. 🍃لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ؟ ✅ @sangareshohadababol
🦋برگرفته از حکمت ۹۲ فروترین و فراترین مرتبه‌ی دانش حضرت علی علیه السلام فرمود: فروترین مرتبه‌ی دانش آن است که بر سرِ زبان مانده (و از آن نگذشته) باشد و برترین مرتبه‌ی دانش آن است که در رفتار انسان نمود یافته باشد. أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ، وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ. 🌐 دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید. ✅ @sangareshohadababol
🍀 برگرفته از خطبه ۸۶ وَلا تَحاسَدوا، فَاِنَّ الحَسَدَ يَأكـُلُ الايمانَ كَما تَأكـُلُ النّارُ الحَطَبَ حسد نورزید كه حسد ایمان را چونان آتشی كه هیزم را خاكستر كند، نابود می‌سازد. 💌دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید. ✅ @sangareshohadababol
🍀 برگرفته از خطبه ۲۵۷ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ السُّرُورِ لُطْفاً، فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي انْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ هركس سرور و خوشحالى در قلبى ايجاد كند خدا از آن سرور برايش لطفى مى‌آفريند كه هرگاه مصيبتى بر او وارد شود اين لطف همچون آب آن مصيبت را از وی دور سازد... 💌دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید. 🟢 @sangareshohadababol
🍀 برگرفته از حکمت ۱۵۳ لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ‏. انسان شكيبا، پيروزى را از دست نمی‌دهد، هر چند زمان آن طولانى شود. 💌دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید. ✅ @sangareshohadababol
🍀 برگرفته از حکمت ۱۴۳ الهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ. غصه خوردن نیمی از پیری است. 💌دوستانتان را به دیدن این پست دعوت کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید. ✅ @sangareshohadababol