سنگر شهدا
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۴
در وصف پيامبر و عالمان
پيامبرشناسي
گواهي مي دهم كه خدا عدل است و دادگر، و دادرسي جداكننده حق و باطل، و گواهي مي دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده او سرور مخلوقات است، هرگاه آفريدگان را به دو دسته كرد او را بهترين آنها قرار داد، در خاندان او نه زناكار است و نه مردم بدكار. آگاه باشيد! خداوند براي خوبيها مردمي، و براي حق ستونهاي استواري، و براي اطاعت نگهدارنده اي قرار داد، و در هر گامي كه در اطاعت برمي داريد ياوري از طرف خداي سبحان وجود دارد كه زبانها به نيروي آنها سخن مي گويند، و دلها با كمك آنها استوارند، براي ياري طلبان ياور، و براي شفاخواهان شفادهنده اند.
ارزش دانشمندان الهي بدانيد! بندگاني كه نگاهدار علم خداوندند، و آن را حفظ مي كنند، و چشمه هاي علم الهي را جوشان مي سازند، با دوستي او با يكديگر پيوند دارند، و با دوستي يكديگر را ديدار مي كنند، جام محبت او را به همديگر مي نوشانند، و از آبشخور علم او سيراب مي گردند، شك و ترديد در آنها راه نمي يابد، و از يكديگر بدگويي نمي كنند، سرشت و اخلاقشان با اين ويژگيها شكل گرفته است، و بر اين اساس تمام دوستيها و پيوندهايشان استوار است. آنان، چونان بذرهاي پاكيزه اي هستند كه در ميان مردم گزينش شده، آنها را براي كاشتن انتخاب و ديگران را رها مي كنند، با آزمايشهاي مكرر امتياز يافتند، و با پاك كردنهاي پي در پي وارسته شدند. پندهاي جاودانه پس آدمي بايد اندرزها را بپذيرد، و بيش از رسيدن رستاخيز پرهيزكار باشد، و به كوتاهي روزگارش انديشه كند، و به ماندن كوتاه در دنيا نظر دوزد تا آن را به منزلگاهي بهتر مبدل سازد، پس براي جايي كه او را مي برند، و براي شناسايي سراي ديگر تلاش كند، خوشا بحال كسي كه قلبي سالم دارد، خداي هدايتگر را اطاعت مي كند، از شيطان گمراه كننده دوري مي گزيند، با راهنمايي مردان الهي با آگاهي به راه سلامت رسيده، و به اطاعت هدايتگرش بپردازد، و به راه رستگاري پيش از آنكه درها بسته شود، و وسائلش قطع گردد بشتابد، در توبه را بگشايد، و گناهان را از بين ببرد. پس به راه راست ايستاده، و به راه حق هدايت شده است.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۵
نيايش
ستايش و نيايش
ستايش خداوندي را سزاست كه شبم را به صبح آورد بي آنكه مرده يا بيمار باشم، نه دردي بر رگهاي تنم باقي، و نه به كيفر بدترين كردارم گرفتار كرد، نه بي فرزند و خاندان، و نه از دين رويگردان، و نه منكر پروردگارم، نه ايمانم دگرگون، و نه عقلم آشفته، و نه به عذاب امتهاي گذشته گرفتارم. در حالي صبح كردم كه بنده اي بي اختيار و بر نفس خود ستمكارم. خدايا تو راست كه مرا محكوم فرمايي در حالي كه عذري ندارم، و توان فراهم آوردن چيزي جز آنچه كه تو مي بخشايي ندارم، و قدرت حفظ خويش ندارم جز آن كه تو مرا حفظ فرمايي. خدايا به تو پناه مي برم از آنكه در سايه بي نيازي تو، تهيدست باشم، يا در پرتو روشنايي هدايت تو گمراه گردم، يا در پناه قدرت تو بر من ستم روا دارند، يا خوار و ذليل باشم در حالي كه كار در دست تو باشد. خدايا ما به تو پناه مي بريم از آنكه از فرموده تو بيرون شويم، يا از دين تو خارج گرديم، يا هواهاي نفساني پياپي بر ما فرود آيد، كه از هدايت ارزاني شده از جانب تو سر باز زنيم.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۶_۱
خطبه اي در صفين
حقوق اجتماعي
(پس از ستايش پروردگار!)
خداوند سبحان، براي من، بر شما به جهت سرپرستي حكومت، حقي قرار داده، و براي شما همانند حق من، حقي تعيين فرموده است، پس حق گسترده تر از آن است كه توصيفش كنند، ولي به هنگام عمل تنگنايي بي مانند دارد. حق اگر به سود كسي اجراء شود، ناگزير به زيان او نيز روزي به كار رود، و چون به زيان كسي اجراء شود روزي به سود او جريان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود كسي اجراء شود و زياني نداشته باشد، اين مخصوص خداي سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهي بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتي كه فرمانش بر آنها جاري است، لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده، و پاداش آن را دوچندان كرده است، از روي بخشندگي، و گشايشي كه خواسته به بندگان عطا فرمايد. حقوق متقابل رهبري و مردم پس خداي سبحان! برخي از حقوق خود را براي بعضي از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، كه برخي از حقوق برخي ديگر را واجب گرداند، و حقي بر كسي واجب نمي شود مگر همانند آن را انجام دهد. و در ميان حقوق الهي بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم، و حق مردم بر رهبر است، حق واجبي كه خداي سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پايداري پيوند ملت و رهبر، و عزت دين قرار داد. پس رعيت اصلاح نمي شود جز آنكه زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمي شوند جز با درستكاري رعيت. و آنگاه كه مردم حق رهبري را ادا كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت يابد، و راههاي دين پايدار، و نشانه هاي عدالت برقرار، و سنت پيامبر (ص) پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حكومت اميدوار، و دشمن در آرزوهايش مايوس مي شود. اما اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا زمامدار بر رعيت ستم كند، وحدت كلمه از بين مي رود، نشانه هاي ستم آشكار، و نيرنگبازي در دين فراوان مي گردد. و راه گسترده سنت پيامبر (ص) متروك، هواپرستي فراوان، احكام دين تعطيل، و بيماريهاي دل فراوان گردد، مردم از اينكه حق بزرگي فراموش مي شود، يا باطل خطرناكي در جامعه رواج مي يابد، احساس نگراني نمي كنند، پس در آن زمان نيكان خوار، و بدان قدرتمند مي شوند، و كيفر الهي بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود. پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد، و نيكو همكاري نماييد. درست است كه هيچ كس نمي تواند حق اطاعت خداوندي را چنانكه بايد بگذارد، هر چند در به دست آوردن رضاي خدا حريص باشد، و در كار بندگي تلاش فراوان نمايد، لكن بايد به مقدار توان، حقوق الهي را رعايت كند كه يكي از واجبات الهي، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن، و برپا داشتن حق، و ياري دادن به يكديگر است. هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دين بيشتر باشد، بي نياز نيست كه او را در انجام حق ياري رسانند، و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديده ها بي ارزش باشد،
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۶_۲
كوچكتر از آن نيست كه كسي را در انجام حق ياري كند يا ديگري به ياري او برخيزد. (پس يكي از ياران بپا خواست و با سخني طولاني امام را ستود، حرف شنوايي و اطاعت از امام را اعلام داشت آنگاه امام فرمود:) كسي كه عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست، سزاوار است كه هر چه جز خدا را كوچك شمارد، و از او سزاوارتر كسي كه نعمتهاي خدا را فراوان در اختيار دارد، و بر خان احسان خدا نشسته است، زيرا نعمت خدا بر كسي بسيار نگردد جز آنكه حقوق الهي بر او فراوان باشد. روابط سالم و متقابل رهبر و مردم مردم! از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش باشند، و كشورداري آنان بر كبر و خودپسندي استوار باشد،و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مي باشم، سپاس خدا را كه چنين نبودم،و اگر ستايش را دوست مي داشتم،آن را رها مي كردم به خاطر فروتني در پيشگاه خداي سبحان، و بزرگي و بزرگواري كه تنها خدا سزاوار آن است. گاهي مردم،ستودن افرادي را براي كار و تلاش روا مي دانند.اما من از شما مي خواهم كه مرا با سخنان زيباي خود مستاييد، تا نفس خود را به وظائفي كه نسبت به خدا و شما دارم خارج سازم، و حقوقي كه مانده است بپردازم،و واجباتي كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم،پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مي گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدمهاي خشمگين كناره مي گيرند دوري نجوييد،و با ظاهرسازي با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقي به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پي بزرگ نشان دادن خويشم.زيرا كسي كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس،از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خودداري نكنيد، زيرا خود را برتر از آنكه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمي دانم،مگر آنكه خداوند مرا حفظ فرمايد،پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جزاو پروردگاري نيست، او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختياري نيست، ما را در آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جاي گمراهي هدايت، و بجاي كوري بينايي به ما عطا فرمود.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۷
گله از قريش
شكوه از قريش
خدايا من بر ضد قريش، و يارانشان از تو كمك مي خواهم، كه پيوند خويشاوندي مرا بريدند، و كار مرا دگرگون كردند، و همگي براي مبارزه با من در حقي كه از همه آنان سزاوارترم، متحد گرديدند. و گفتند: (حق را اگر تواني بگير، و يا تو را از حق محروم دارند، پس يا با غم و اندوه صبر كن، يا با حسرت بمير.) به اطرافم نگريستم ديدم كه نه ياوري دارم، و نه كسي از من دفاع و حمايت مي كند، جز خانواده ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد، پس خار در چشم فرو رفته، ديده برهم نهادم، و با گلوي استخوان در آن گير كرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم، و در فرو خوردن خشم در امري كه تلخ تر از گياه حنظل، و دردناك تر از فرو رفتن تيزي شمشير در دل بود شكيبايي كردم.
@sangareshohadababol
🌺 #امیرالمومنین_علیه_السلام:
💬 هرچه شنیدی بازگو مکن، که نشانه دروغگویی است، و هر خبری را دروغ مپندار، که نشانه نادانی است.
📚 #نهج_البلاغه ، نامه ۶۹
🆔 @sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۸
كساني براي جنگ با حضرت به بصره رفتند
افشاي خيانت ناكثان
بر كار گذاران و خزانه داران بيت المال مسلمانان كه در فرمان من بودند، و بر مردم شهري كه تمامي آنها بر اطاعت من، و وفاداري در بيعت با من وحدت داشتند، هجوم آوردند، آنان را از هم پراكندند، و به زبان من در ميانشان اختلاف افكندند، و بر شيعيان من تاختند، گروهي را با نيرنگ كشتند، و گروهي دست بر شمشير فشرده با دشمن جنگيدند تا صادقانه خدا را ملاقات كردند.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۱۹
عبور از كشته شدگان جمل
(در ميدان نبرد جمل در سال ۳۶ هجري وقتي به جنازه طلحه و عبد الرحمن بن عتاب رسيد فرمود)
تاسف بر كشتگان جمل
ابومحمد (طلحه) در اين مكان، غريب مانده است، بخدا سوگند خوش نداشتم قريش را زير تابش ستارگان كشته و افتاده بينم، به خونخواهي بر فرزندان (عبدمناف) دست يافتم، ولي سركردگان (بني جمح) از دستم گريختند، آنان براي كاري كه در شان آنها نبود سر برافراشتند، و پيش از رسيدن به آن سركوب شدند.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۲۰
در وصف سالكان
پوينده راه خدا
عقلش را زنده، و نفس خويش را كشته است، تا آنكه جسمش لاغر، و خشونت اخلاقش به نرمي گراييد، برقي پرنور براي او درخشيد، و راه را براي او درخشيد، و راه را براي او روشن كرد، و در راه راست او را كشاند، و از دري به در ديگر برد تا به در سلامت، و سراي جاودانه رساند، كه دو پاي او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار شد، پاداش آن بود كه دل را درست بكار گرفت، و پروردگار خويش را راضي كرد.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۲۱_۱
تلاوت الهيكم التكاثر
(پس از خواندن آيه ۱ سوره تكاثر: افزون طلبي شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد. فرمود)
هشدار از غفلتزدگي ها
شگفتا چه مقصد بسيار دوري، و چه زيارت كنندگان بيخبري! و چه كار دشوار و مرگباري! پنداشتند كه جاي مردگان خالي است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از دور با ياد گذشتگان، فخر مي فروشند، آيا به گورهاي پدران خويش مي نازند؟ و يا به تعداد فراواني كه در كام مرگ فرو رفته اند؟ آيا خواهان بازگشت اجسادي هستند كه پوسيده شد؟ و حركاتشان به سكون تبديل گشت؟ آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتني روي آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسيله فخرفروشي قرار دهند. اما بدنها با ديده هاي كم سو نگريستند، و با كوته بيني در امواج ناداني فرو رفته اند، اگر حال آنان را از وراي خانه هاي ويران، و سرزمينهاي خالي از زندگان مي پرسيدند، هرآينه مي گفتند: (آنان با گمراهي در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روي آنان شديد.) بر روي كاسه هاي سر آنها راه مي رويد. و بر روي جسدهايشان زراعت مي كنيد؟ و آنچه بجا گذاشته اند مي خوريد، و در خانه هاي ويران آنها مسكن گرفتيد، و روزگاري كه ميان آنها و شماست بر شما زاري مي كند، آنها پيش از شما بكام مرگ فرو رفتند، و زودتر از شما به آبشخورتان رسيدند. شرح حالات رفتگان آنها داراي عزت پايدار، و درجات والاي افتخار، پادشاهان حاكم، يا رعيت سرفراز بودند كه سرانجام راه به ژرفاي برزخ پيمودند، و زمين آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهاي آنان خورد، و از خون آنان نوشيد. پس در شكاف گورها بي جان و بدون رشد پنهان مانده اند. نه از دگرگونيها اندوهناك، و نه از زلزله ها ترسناك، و نه از فريادهاي سخت هراسناكند، غائب شدگاني كه كسي انتظار آنان را نمي كشد، و حاضراني كه حضور نمي يابند، اجتماعي داشتند و پراكنده شدند، با يكديگر الفتي داشتند و جدا گرديدند. اگر يادشان فراموش شد، يا ديارشان ساكت شد، براي درازي زمان و دوري مكان نيست، بلكه كاسه مرگ نوشيدند، گويا بودند و گنگ شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبديل شد، چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته اند.
همسايگاني كه با يكديگر انس نمي گيرند، دوستاني كه به ديدار يكديگر نمي روند، پيوندهاي شناسايي در ميانشان پوسيده، و اسباب برادري قطع گرديده است، با اينكه در يك جا گرد آمدند تنهايند، رفيقان يكديگرند و از هم دورند، نه براي شب صبحگاهي مي شناسند، و نه براي روز شامگاهي، شب، يا روزي كه به سفر مرگ رفته اند براي آنها جاويدان است. خطرات آن جهان را وحشتناك تر از آنچه مي ترسيدند يافتند، و نشانه هاي آن را بزرگ تر از آن چه مي پنداشتند مشاهده كردند، و براي رسيدن به بهشت يا جهنم تا قرارگاه اصلي شان مهلت داده شدند، و جهاني از بيم و اميد برايشان فراهم آمد، اگر مي خواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند، زبانشان عاجز مي شد. حال اگر آثارشان نابود شد، و اخبارشان فراموش، اما چشمهاي عبرت بين، آنها را مي نگرد، و گوش جان اخبارشان را مي شنود، كه با زبان ديگري با ما حرف مي زنند و مي گويند: پيام مردگان! چهره هاي زيبا پژمرده، بدنهاي نازپرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگي پوشانده ايم، و تنگي قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث مي بريم. خانه هاي خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيباييهاي اندام ما را نابود، و نشانه هاي چهره هاي ما را دگرگون كرده است، اقامت ما در اين خانه هاي وحشتزا طولاني شده، نه از مشكلات رهايي يافته، و نه از تنگي قبر گشايشي فراهم شد. مردم! اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتي مي نگريد كه حشرات گوشهايشان را خورده، چشمهايشان به جاي سرمه پر از خاك گرديده، و زبانهايي كه با سرعت و فصاحت سخن مي گفتند پاره پاره شده، قلبها در سينه ها پس از بيداري به خاموشي گراييد، و در تمام اعضاي بدن پوسيدگي تازه اي آشكار شد، و آنها را زشت گردانيد، و راه آفت زدگي بر اجسادشان گشوده شد، همه تسليم شده، نه دستي براي دفاع، و نه قلبي براي زاري دارند. و آنان را مي بيني كه دلهاي خسته از اندوه، و چشمهاي پرشده از خاشاك دارند، در حالات اندوهناك آنها دگرگوني ايجاد نمي شود و سختي هاي آنان برطرف نمي گردد.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۲۱_۲
عبرت از گذشتگان آه! زمين چقدر اجساد عزيزان خوش سيما را كه با غذاهاي لذيذ و رنگين زندگي كردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند بكام خويش فرو برد، آنان كه مي خواستند با شادي غمها را از دل برون كنند، و به هنگام مصيبت با سرگرميها، صفاي عيش خود را بر هم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مي خنديدند، و در سايه خوشگذراني غفلت زا، بي خبر بودند كه روزگار با خارهاي مصيبت زا آنها را درهم كوبيد و گذشت روزگار توانايي شان را گرفت، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهي كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصه هاي پنهاني كه خيال آن را نمي كردند در جانشان راه يافت، در حالي كه با سلامتي انس داشتند انواع بيماريها در پيكرشان، پديد آمد، و هراسناك به اطبا، كه آموزش دادند گرمي را با سردي، و سردي را با گرمي درمان كنند روي آوردند كه بي نتيجه بود زيرا، داروي سردي، گرمي را علاج نكرد، و آنچه براي گرمي بكار بردند، سردي را بيشتر ساخت، و تركيبات و اخلاط مزاج را به اعتدال نياورد، جز آنكه آن بيماري را فزوني داد، تا آنجا كه درمان كنند، خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيماريها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند، و درباره همان خبر حزن آوري كه از او پنهان مي داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند. سختي هاي لحظه مرگ يكي مي گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگري در آرزوي شفا يافتن بود، و سومي خاندانش را به شكيبايي در مرگش دعوت مي كرد، و گذشتگان رابه ياد مي آورد، در آنحال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايي با دوستان بود كه ناگهان اندوهي سخت به او روي آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به خشكي گراييد، چه مطالب مهمي را مي بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكي را مي شنيد و خود را به كري مي زد، از شخص بزرگي كه احترامش را نگه ميداشت، يا فرد كوچكي كه به او ترحم مي كرد، همانا مرگ سختي هايي دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدني است، و برتر از آن است كه عقلهاي اهل دنيا آن را درك كند.
@sangareshohadababol
#نهج_البلاغه
#خطبه ۲۲۲
تلاوت رجال لا تلهيهم...
ارزش ياد خدا
همانا خداي سبحان و بزرگ، ياد خود را روشني بخش دلها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايي بشنود، و چشم پس از كم نوري بنگرد، و انسان پس از دشمني رام گردد، خداوند كه نعمتهاي او گرانقدر است، در دورانهاي مختلف روزگار، و در دوران فترت (تا آمدن پيامبري پس از پيامبر ديگر) بندگاني داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مي كرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مي گفت. كه چراغ هدايت را با نور بيداري در گوشها و ديده ها و دلها برافروختند، روزهاي خدايي را به ياد مي آوردند و مردم را از جلال و بزرگي خدا مي ترساندند، آنان نشانه هاي روشن خدا در بيابانهايند، آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مي ستودند، و به رستگاري بشارت مي دادند، و آن را كه به جانب چپ يا راست كشانده مي شد، روش او را زشت مي شمردند، و از نابودي هشدار مي دادند، همچنان چراغ تاريكيها، و راهنماي پرتگاهها بودند. همانا! ياد خدا را مردمي است كه آن را بجاي دنيا برگزيدند، كه هيچ تجارتي يا خريد و فروش، آنها را از ياد خدا باز نمي دارد، با ياد خدا روزگار مي گذرانند، و غافلان را با هشدارهاي خود، از كيفرهاي الهي مي ترسانند. به عدالت فرمان مي دهند، و خود عدالت گسترند، از بديها نهي مي كنند و خود از آنها پرهيز دارند. با اينكه در دنيا زندگي مي كنند گويا آن را رها كرده به آخرت پيوسته اند، سراي ديگر را مشاهده كرده، گويا از مسائل پنهان برزخيان و مدت طولاني اقامتشان آگاهي دارند، و گويا قيامت وعده هاي خود را براي آنان تحقق بخشيده است، آنان پرده ها را براي مردم دنيا برداشته اند، مي بينند آنچه را كه مردم نمي نگرند، و مي شنوند آنچه را كه مردم نمي شنوند، اگر اهل ذكر را در انديشه خود آوري، و مقامات ستوده آنان، و مجالس آشكارشان را بنگري، مي بيني كه آنان نامه هاي اعمال خود را گشوده، و براي حسابرسي آماده اند كه همه را جبران كردند. اعمال كوچك و بزرگي كه به آنان فرمان داده شدند و كوتاهي كردند، يا اعمالي كه از آن نهي شده و مرتكب گرديدند، بار سنگين گناهان خويش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گريه در گلويشان شكسته، و با ناله و فرياد مي گريند و با يكديگر گفتگو دارند، در پيشگاه پروردگار خويش به پشيماني اعتراف دارند. آنها نشانه هاي هدايت، و چراغهاي روشنگر تاريكيها مي باشند، فرشتگان آنان را در ميان گرفته، و آرامش بر آنها مي بارند، درهاي آسمان برويشان گشوده، و مقام ارزشمندي براي آنان آماده كرده اند، مقامي كه خداوند با نظر رحمت به آن مي نگرد، و از تلاش آنها راضي، و منزلت آنهارا مي ستايد، دست به دعا برمي دارند، و آمرزش الهي مي طلبند، در گرو نيازمندي فضل خدا، و اسيران بزرگي اويند، غم و اندوه طولاني دلهايشان را مجروح، و گريه هاي پياپي چشمهايشان را آزرده است، دست آنان به طرف تمام درهاي اميدواري خدا دراز است، از كسي درخواست مي كنند كه بخشش او را كاستي، و درخواست كنندگان او را نوميدي نيست. پس اكنون به خاطر خودت، حساب خويش را بررسي كن زيرا ديگران حسابرسي غير از تو دارند.
@sangareshohadababol