eitaa logo
سنگر شهدا
2.2هزار دنبال‌کننده
85.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
74 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 🌸🍃🌸🍃 @sangareshohadababol
این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه #گردان مسلم، در #عملیات کربلای 10 شرکت کرد. @sangareshohadababol
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها به نام خدا ، صبحتون زیبا یاد کنیم از شهدا🌹 ردیف پایین از راست : 1- مجیدپورتقی 2- مهدی کردانی 3- سعیدخانپور 4-🌷شهید سیدعلی اکبرشجاعیان 5- محمدقانعی 6- حسن شکیبا 7-نفرجلو حسن مهدی خواه ردیف بالا از راست : 8-؟ 9- حیدری 11-🌷زنده یاد جانباز محمدتهرانی 11- جواد ظهیری 12-حجت الاسلام محمد فلاح 13- محمد پاکزاد 14- حمید پورتقی این عکس در هفت تپه و گردان ویژه شهدا گرفته شده قرار بود چند روز دیگر #گردان ویژه شهدا برای عملیات به شلمچه بره و بنده و #شهیدشجاعیان از گردان یارسول ص برای خداحافظی به خدمت دوستان گردان ویژه اومدیم .(توضیح درمورداین عکس از حاج حمیدپورتقی) #شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر صلوات🌺 🆔 @sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 🌸🍃🌸🍃 @sangareshohadababol
این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در کربلای 10 شرکت کرد. @sangareshohadababol
✅فرزند ، در خط مقدم 💯حجت الاسلام ذوالنور: 💠 سردار فضلی نقل می‌کرد که ما می‌خواستیم به یک بهانه‌ای در نباشد. چون آقا آن زمان بودند و چون عملیات برون مرزی بود ، احتمال اسارت زیاد بود و تبلیغات علیه نظام می شد ، که پسر رئیس جمهور را کردیم. یکی از برادران گفت : من می‌دانم اگر ایشان نداشته باشد ، نمی‌تواند در عملیات شرکت کند. این موضوع را به یکی از بسیجیان هم سنگرش در میان گذاشتیم و به او چنین کاری را دادیم که هر طور شده عینک ایشان را بشکن . این هم دو دسته عینک ایشان را کاملاً . ولی هنگام به خط شدن ، دیدیم پسر آقا هم در صف حضور دارد ، دیدیم با ، دو سر عینک را به پشت سرش بسته و آماده حضور در عملیات شده است. 📚 شمیم خاطره ها ، ص ۱۹۹ 📚 خاطرات سبز ، ص ۱۳۸ 📷 در تصویر ، شخص عینکی ( چهارمین نفر از سمت چپ ) ، حجت الاسلام سید مجتبی خامنه‌ای می باشد . @sangareshohadababol
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 ردیف پایین از راست : 1- مجیدپورتقی 2- مهدی کردانی 3- سعیدخانپور 4-🌷شهید سیدعلی اکبرشجاعیان 5- محمدقانعی 6- حسن شکیبا 7-نفرجلو حسن مهدی خواه ردیف بالا از راست : 8-؟ 9- حیدری 11-🌷زنده یاد جانباز محمدتهرانی 11- جواد ظهیری 12-حجت الاسلام محمد فلاح 13- محمد پاکزاد 14- حمید پورتقی این عکس در هفت تپه و گردان ویژه شهدا گرفته شده قرار بود چند روز دیگر ویژه شهدا برای عملیات به شلمچه بره و بنده و از گردان یارسول ص برای خداحافظی به خدمت دوستان گردان ویژه اومدیم .(توضیح درمورداین عکس از حاج حمیدپورتقی) چهارشنبه 15 بهمن 1399 . عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات🌺 🆔 @sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 🌸🍃🌸🍃 @sangareshohadababol
این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در کربلای 10 شرکت کرد. @sangareshohadababol
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 ردیف پایین از راست : 1- مجیدپورتقی 2- مهدی کردانی 3- سعیدخانپور 4-🌷شهید سیدعلی اکبرشجاعیان 5- محمدقانعی 6- حسن شکیبا 7-نفرجلو حسن مهدی خواه ردیف بالا از راست : 8-؟ 9- حیدری 11-🌷زنده یاد جانباز محمدتهرانی 11- جواد ظهیری 12-حجت الاسلام محمد فلاح 13- محمد پاکزاد 14- حمید پورتقی این عکس در هفت تپه و گردان ویژه شهدا گرفته شده قرار بود چند روز دیگر ویژه شهدا برای عملیات به شلمچه بره و بنده و از گردان یارسول ص برای خداحافظی به خدمت دوستان گردان ویژه اومدیم .(توضیح درمورداین عکس از حاج حمیدپورتقی) جمعه 15 بهمن 1400 . عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات🌺 🆔 @sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 🌸🍃🌸🍃 @sangareshohadababol
این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در کربلای 10 شرکت کرد. @sangareshohadababol
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها رفتن از ساحل به بام موجها به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 ردیف پایین از راست : 1- مجیدپورتقی 2- مهدی کردانی 3- سعیدخانپور 4-🌷شهید سیدعلی اکبرشجاعیان 5- محمدقانعی 6- حسن شکیبا 7-نفرجلو حسن مهدی خواه ردیف بالا از راست : 8-؟ 9- حیدری 11-🌷زنده یاد جانباز محمدتهرانی 11- جواد ظهیری 12-حجت الاسلام محمد فلاح 13- محمد پاکزاد 14- حمید پورتقی این عکس در هفت تپه و گردان ویژه شهدا گرفته شده قرار بود چند روز دیگر ویژه شهدا برای عملیات به شلمچه بره و بنده و از گردان یارسول ص برای خداحافظی به خدمت دوستان گردان ویژه اومدیم .(توضیح درمورداین عکس از حاج حمیدپورتقی) شنبه 15 بهمن 1401 . عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات🌺 🆔 @sangareshohadababol
💢 صدام کجاست که ببیند سربازان روح الله و فرماندهان سپاهش چگونه با عزت و احترام در خاک عراق به زیارت اباعبدالله می‌روند... . 💢 حضور حاج جابر جعفری صاحب الزمان ویژه ۲۵ در امام ( ۱۴۰۲ _) . کانال شهدایی 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌹کوهستانی ( آزادشهر) ۲۵ : . ✍️مگر اسلام نوز غریب نیست؟ مظلومیت امروز اسلام در دنیا بی نظیر است. اگر آن روز حسین در زیر سم ستوران جنازه اش خرد شد، امروز پیکراسلام در زیر زنجیر های تانک اسرائیل له می شود و اگر آن روز زینب به اسارت رفت ، امروز اسرائیل هزاران زن حامله ی مسلمان را شکم می درد؛ کدامین درد بزرگتر از این و کدامین اندوه سنگین تر از این است؟ . ▪️ای امّت شریف بگسلید زنجیرهای علایق دنیا را! بکشید این بار سنگین مسئولیت را، تا به صاحب اصلیش تحویل نمایید. ای شهیدان گوارا باد بر شما بهشت جاویدان که گسستید این زنجیر ها را و بر دوش کشیدید این بار سنگین مسئولیت را و سوختید و چراغ راه ما گمشدگان شدید. ▪️راستی چه زیباست با روئی سرخ به دیدار خدا رفتن و چه زیباست زنجیر های اسارت را با اسلحه ی زیبای شهادت گسستن.پروردگارا برای رسیدن به لقائت به کجا بنگرم؟ به کوه ها و دریاها یا به مزار شهدا و یا به شهدای خونین رنگ جبهه ها و جنازه های مفقودین؟ .سردار «علیرضا کوهستانی» در چهارم فروردین سال 1341 در روستای کوه میان از توابع شهرستان آزادشهر به دنیا آمد و در 22 دی 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید @sangareshohadababol
💢 حسن رسولی آسیابی ( در واحد لشکر ۲۵ کربلا ) : ۱۴ ۱۳۶۵ : . 📩 پروردگار من، به نظرم می‌آید در درگاه تو در روز محشر ایستاده‌ام.  آخرش چه دارم که بگویم. به من می‌گویی بنده‌ی من، ای غرق در گناه، در دنیا چه کردی. و من فقط می‌لرزم و در انتظار رسیدن علی هستم تا مرا شفاعت کند. خداوندا می‌گویند که شهدا حق شفاعت دارند. ای خدای من، واقعاً تو چطور بر این بنده گنهکارت حق شفاعت می‌دهی آخر چقدر تو رحیمی. . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
♦️گذر زمان چهره هایشان را عوض کرد ، اما دل های عاشقشان را نه ... ( غیور ویژه ۲۵ ) . ▪️جانباز جمشید کارگر ▪️جانباز حسین عنایتی ▪️جانباز محمد موسوی ▪️جانباز اکبر خنکدار . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
🌹مکانیکی که فرمانده شد ... . 🔸اگر بگویم آچار فرانسه‌ ی گردان بود اغراق نکرده‌ام. اگر یک نفر او را نمی‌شناخت و برای اولین بار او را می‌دید، خیال می‌کرد، نیروی خدماتی گردان است. چون از آرایش‌گری گرفته تا مکانیکی خودروها و ... همه را او انجام می‌داد.یک روز که داشت پلاتین انگشت‌های دستش را با انبر دست در می‌آورد، گفتم: - «خلیل! چرا دستات این طوری شدند؟» خندید و گفت:- «عملیات والفجر 8 با یک عراقی گلاویز شدم و او 16 تیر به شکم و دستانم زد.»گفتم:«خودش چی شد؟» گفت: «با این که منو سخت مجروح کرده بود با هزار بدبختی با سرنیزه او را از پای در آوردم.»گفتم:- «چرا خودت پلاتین‌ها را در می‌آوری؟!»گفت: «خوشم نمی‌آد وقتم را در بیمارستان هدر بدهم.» . ▪️شب عملیات کربلای 4 مثل یک شیر غران به دشمن هجوم برد. با این که دشمن از شروع عملیات با خبر بود، ولی او تا خاکریز سوم جزیره پیش رفت. وقتی او را دیدم دستانش باند پیچی شده بود. گفتم: «خلیل چی شد؟» گفت: «دوباره ترکش خوردند.». 🌹 خلیل زالپولی از ویژه ۲۵ (به نقل از سید حشمت الله شهرزاد) _ شادی روحش صلوات. ✅ @sangareshohadababol
♦️علی اکبر رفت ؛ علی اصغر برگشت ؛ یعنی همین عکس .... . ▪️وقتی رسیدی همه جا ، نسیم کربلا پیچید ، تو مگه کجا بود ...!!!⚜ (( ۲۵ )) . @sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. 🌸 🌺🍃 🌼🍃🌼 🌸🍃🌸🍃 @sangareshohadababol