eitaa logo
سنگَرِرِسآنه🪖
753 دنبال‌کننده
949 عکس
965 ویدیو
15 فایل
• آرشیو محتوای تولیدی خادم الشهدا • #استان_اصفهان 🔸️🔹️ ¦↫سنگــــر رسانه •• از عَناوینِ جَهان خادِمِتان ما را بَس ...
مشاهده در ایتا
دانلود
جلوے مادر با ادب می‌نشست و می گفت من رو بیشتر دوست دارے یا خدا‌؟! مادر : خب معلومہ خدا -امام حسین رو بیشتر دوست دارے یا خدا رو؟! مادر : امام حسین رو هم براے خدا می‌خوام -پس راضی هستی من شهید بشم فداے امام حسین بشم؟! اینجورے مادرش رو راضی کرد♥:) 🌿 🆔 @koolebar_esf
بهش گفتم بابک! من به خاطر خانوادم نمی‌تونم بیام دفاع از حرم!👀 گفت: توی کربلا هم دقیقا همین بحث بود! یکی گفت خانوادم یکی گفت کارم یکی گفت زندگیم؛ اینطور شد که امام حسیـــݩ(؏) تنها موند💔...! :) 🆔 @koolebar_esf
استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و بخاطر اخلاق حسنه‌اش افراد زیادی را جذب خود کرده بود♥️(: از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود، بسیار متواضع و تا زمان شهادتش، نزدیکانش هم نمی‌دانستند که فرمانده بود... آخرسر، مثل حضرت عباس سر و دستش را فدا کرد و پیکرش بعد از دو سال برگشت!🌱 🆔 @koolebar_esf
🔸وقت درجه اش رسیده بود، آن روزها داشت آماده می‌شد دوباره برگردد ، هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای ترفیع و بیشتر آنها درجه شان روی دوش‌شان نشسته بود، یک بار یکی از دوستان صمیمی‌اش پاپی اش شد که چرا نمیروی‌سراغ‌کارهای‌درجه ات؟ گفت: عجله نکن عبدالله! درجه دادن و درجه گرفتن؛ بازی دنیاست، اصلش آن است که درجه را به آدم بدهد، خدا بخواهد، می‌بینی که درجه‌ام را توی سوریه از دست خود خدا می‌گیرم.🍃 🆔 @koolebar_esf
همیشه میگفت از در انداختنت بیرون ‌از پنجره ‌بیا تو! بجنگ‌واسه‌خواسته‌هات!‌ناامیدنشو...!✨ خدا ببینه‌ سفت ‌و سخت ‌چسبیدی ‌به خواسته‌ات... بهت‌میده‌خواستت‌رو!🖐🏻🌿♥️ 🆔 @koolebar_esf
میگفت:آدمی که بدهکار باشه هیچ موقع بدهی هاشو یادش نمیره.شما اگه به یه مغازه بدهکار باشی ،کل شب و روز فکر میکنی که چطوری بدهیت  رو پرداخت کنی.چه رسد به اینکه خودت رو بدهکار خدای متعال بدونی که این همه نعمت بهت داده :) 🆔 @koolebar_esf
🌿🕊 همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود.👀 حسین آمد، نشست روبه رویش. گفت: " آزادت می کنم بری." به من گفت: " بهش بگو." ترجمه کردم. باز هم معلوم بود باورش نشده. حسین گفت: "بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیست، تسلیم بشن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم ." خودش بلند شد دست های او را باز کرد.♥️ افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می داند.🌱 🆔 @koolebar_esf
کاغذی توی دستش بود. به نوشتۀ روی کاغذ که نگاه می‌کرد،⁣ گاهی غمگین می‌شد و گاهی خوشحال. ⁣ نتوانستم طاقت بیاورم.⁣ پرسیدم: آقا رشید! چه توی آن کاغذ هست که ⁣اینقدر حالت را دگرگون می‌کند؟⁣ گفت: حساب کارم است.⁣ هر کاری از صبح انجام می‌دهم، می‌نویسم.⁣ گفتم: عجب حوصله‌ای داری!⁣ مگر سن تو چقدر است که باید حساب کار خوب و بدت را داشته باشی؟!⁣ جواب داد: اگر بدانیم داریم چه کار می‌کنیم، کمتر گناه می‌کنیم.⁣ ⁣⁣ 📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋خاطره ای از 🆔 @koolebar_esf
دائم درحال انجام ڪار بـود حسیـن خستگے رو هم خستہ ڪرده بود❗️ وقتے بھش می‌گفتیم نڪن خستہ میشے می‌گفت: من فقط از یہ چیز خستـھ میشم 👇 اونم اینہ ڪہ یا ببینم ڪہ حرف میزنہ امـا در عمل توخالی باشه... مومـن باید حرف و عملش یڪے باشہ :)♥️ 🆔 @koolebar_esf
همه دور هم نشسته بوديم. اصغر برگشت گفت«احمد،تو که کاري بلد نيستي. فکر کنم تو جبهه جاروکشي مي‌کني،ها؟😁» احمد سرش رو پايين انداخت،لب خند زد و گفت: «اي… تو همين مايه ها.» از مکه که برگشته بود،يک دسته گل بزرگ فرستاده بودند در خانه👀. يک کارت هم بود که رويش نوشته شده بود: «تقديم به فرمانده رشيد تيپ بيست و هفت محمد رسول الله،حاج احمد متوسليان.» 🆔 @koolebar_esf
16.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از مدافعان حرم از حاج قاسم پرسید: جنگ سوریہ تموم شد ولی ما نشدیم💔 گفت... 🆔 @koolebar_esf
یک بار کنار سفره غذا با بچه ها نشسته بودیم که سید با خنده گفت: "من از اون آدمایی هستم که هر کی رو بیشتر دوست داشته باشم، میفرستمش جلوی گلوله تا شهید بشه مثلا همین ابوعلی! چون دوستش دارم میفرستمش جلوی گلوله این را که گفت ، یکی از بچه ها گفت: "ابوعلی خواب دیدم با هم از کربلا برگشتیم، توی فرودگاهیم و تو کت و شلوار پوشیدی که بری مشهد... منم برم قم!" سید یه دفعه زد زیر خنده و گفت: "من خواب دیدم دارم با ابوعلی میرم کربلا ، احتمالا من رو توی کربلا جا گذاشته! بچه ها همه گفتند به به و تعبیر به شهادت کردند... 🕊 بعد سید با افسوس گفت: "خیالتون راحت! من اونقدر آنتی شهادت زدم که حالا حالا ها هستم! :) " بعد با خنده اضافه کرد : "ولی ابوعلی تو حتما پیکرت میره مشهد!" دستی به ریش هاش کشید و گفت: "اصلا نگران مراسما نباش! برای مداحی محمود کریمے رو میاریم ، سخنران آقای پناهیان خوبه؟ بنر ها رو هم میدم داداشم محمد حسین بزنه🖐🏻 تو شهید شو ما حسابی برات سنگ تموم میزاریم! من هم با خنده گفتم: "شهادت همه رو دیدم بعدا میرم!" غذا که تمام شد با شوخی گفتم : "آقایون اگه سیر نشدید به ما چه غذا همین بود!" همه خندیدند و سفره را جمع کردیم ... راوی: 🆔@koolebar_esf