#خاکریز_خاطرات
#سردارشهیدحاجقاسمسلیمانی
-رفته بود کرمان درسش را ادامه بدهد، اما جوانی نبود که بخواهد عاطل و باطل بگردد. کنار درس ومشق، گشت دنبال کاری تا لقمه حلال دربیاورد.
-هتل کسری نیرو می خواست. هنوز یکی دوهفته نگدشته، به چشم همه آمد. رئیس هتل نَه به اندازه یک گارسون، که بیشتر از چشمهایش به او اعتماد داشت.
-بعد انقلاب خیلیها اهل احتیاط شدند، اما قاسم از قبلش هم رعایت میکرد. از همکارانش در هتل کسی به یاد ندارد که حتی یکبار غذایی را مزه کرده باشد.
🔰|سنگر رسانه|
🆔 @koolebar_esf