❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#زندگینامہ_شهید
✍شهید علی اکبر عمرانی،تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۲/۱۰ یگان خدمتی لشگر ۲۱ خمزه سیدالشهدا عملیات بیت المقدس محل شهادت خرمشهر نحوه شهادت اصابت ترکش به سر،
✍شهید علی اکبر عمرانی از شهرستان تنکابن روستای مازبن سفلی درسال ۱۳۴۱ در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود وتا آخر حیاتشان در همان روستا زندگی نمود اونیز هم چون همه فرزندان این ملت ومکتب باعشق به خاندان مظلوم پیامبر (ص)واعمه معصومین(ع)در دامان مادر بزرگوارشان پرورش یافت،شهید بزرگوار قبل از اینکه اسمش برای سربازی دربیاید به عنوان بسیجی در حوزه کریم آباد مشغول به انجام وظیفه شد تا اینکه اعزام به خدمت شد،به مدت ۱۹ ماه در پادگان مشغول خدمت بود ودر طی این مدت فقط یکبار به مرخصی برای دیدن پدر ومادر آمد وبعد از چند روزی به پادگان محل خدمتش برگشت،چندین ماه خانواده چشم انتظارش بودندولی خبری از او نبود ماهها گذشت تا خبر شهادتش را در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۰ به خانواده اش رسید،
✍کلام شهید من برای دین ودفاع از وطنم وناموسم جانم را در راه خداوند میدهم،شهید علی اکبر عمرانی روحش شاد ویادش گرامی🌷
#شهید_علی_اکبر_عمرانی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🍁در هر جامعہای کہ قرآن بہ عنوان دستور زندگی و مقررات بین مردم قرار نگیرد، در آنجا قرآن بہ معنای واقعی مهجور است.
🕊کانـــــال ســـــنگرشـهدا🕊
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
✏️ #کمی_عار_کنید
♦️همانطور کہ پیش بینی می شد، دولت مردان و بانیان برجام بعد از سخنان «مایک پمپئو» از هر انقلابی دوآتشہ ای سبقت گرفتہ اند!
🔺روحانی آمریکا را در مسیر بازگشت بہ قهقرای 2003می بیند و نیش و طعنہ به آمریکا می زند!
🔺نوبخت هم مبارز و انقلابی شده برای پمپئو خط و نشان می کشد!
🔺ظریف توئیت آتشین می نویسد و حتی جهانگیری هم عملیات توئیتری را کلید می زند!
فصل مشترک حرف های آنها، محکوم کردن آمریکا و بی اثر بودن تهدید ها و تحریم های تازه آنهاست.
اما این حضرات حاضر نیستند بہ عهده بگیرند کہ وضع امروز ایران، حاصل اقدام دیروز آنهاست.
♦️آنها از پلہ دوم شروع می کنند تا مردم بہ یاد نیاوردند کہ به اقرار اوباما«ساختار تحریم ها در حال فروریختن بود» و این وادادگی دولتمردان ما بود کہ دشمنانمان را دوباره در یک جبهہ متحد و واحد قرار داد.
حالا روحانی کہ روزی آمریکا را کدخدا می دانست، انقلابی شده و مدعی است آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند!
🔷به قول استاد کاظمی
ای جماعت نہ اگر بیش، کمی عار کنید
کی شما روزه گرفتید کہ افطار کنید!؟
شادمان چہ نمازند؟ وضو باطل بود
آب این جوی همان از ده بالا گل بود!
آسیا بود، ولی راه عمل را گم کرد
آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرد!
از درختی کہ چنین است، نچیدن بهتر
از چنین راه، بہ منزل نرسیدن بهتر...
با چنین بینفسان حرف و سخن بیهوده است....
#حسین_شمسیان
🕊کانـــــال ســـــنگرشـهدا🕊
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :7⃣8⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 88
تا آن روز حبیب پاشایی را ندیده بودم. از اولین کسی که داشت می آمد سراغ او را گرفتیم. جوان با ابهتی بود. گفت: «خودم حبیب پاشایی هستم!»
بیشتر نگاهش کردم. از همان نگاه اول آدم متفاوتی به نظر میرسید ؛ جوانی ورزیده با محاسن انبوه که به چهره زیبایش ابهت خاصی میداد. فرماندهی واقعاً به او می آمد. گفتیم که از تبریز لودر آورده ایم و در راه آهن اهواز هستند، سویچها را هم تحویل دادیم. برادر پاشایی حسابی تحویلمان گرفت: «شما خودتون اومدید به کنار، تازه لودر هم آوردین!...» خیلی حال خوشی داشتیم. هم تجربۀ اولین سفر به جنوب تجربۀ متفاوتی بود و هم دیدن خوشحالی زائدالوصف فرماندهان و نیروها از تحویل چند دستگاه لودر و گریدر در منطقه واقعاً ارزشمند بود. برادر پاشایی ما را سوار ماشینش کرد و از یک مسیر میانبر سریع به راه آهن رسید. پنج شش نفر راننده هم آمده بودند که دستگاه ها را تحویل گرفتند. حبیب آقا به ما گفت: «شما دو روز مهمون مایید».
دو روز پیش آنها ماندیم. در آن مدت شاهد بودم که ابهت حبیب پاشایی در نیروهایش خیلی اثر میکرد. در اولین روز، کریم که قبلاً یک بار به اهواز آمده بود مرا به شهر برد تا قسمتهای مهم را نشانم بدهد. البته قبل از هر کاری در حمام عمومی که در مدرسه شهید براتی برای رزمندگان مهیا شده بود، استحمام کردیم. بعد برای اولین بار به سمت پل معروف اهواز رفتیم. دیدن رود کارون مرا به وجد آورده بود، تا آن روز رودی به آن بزرگی در عمرم ندیده بودم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
پشت چشمان تو شهریس
پراز ویرانے
هر ڪسے #چشم تو را دید
دلش ویران شد
ڪافر آمدڪہ ڪمے
ڪفربگوید ازتو
یڪ نظرڪرد بہ چشمان تو
با ایمان شد!!!
#شهید_امیر_سیاوشی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از این نیز بگذرد......
1_6728578.mp3
3.93M
✾طرح تلــاوٺ قرآטּ روزانہ✾
#تحدیر (تندخوانے) جزء هفتم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
زمان : 33دقیقہ
✨ڪلام حق امروز هدیه به روح✨
✾شهید،⇦ #
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍دیروز از هرچہ بود گذشتیم، امروز از هرچہ بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاڪریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامے بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
✍جبهہ بوے ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو مےدهد. آنجا بر درب اتاقمان مے نوشتیم یا حسین فرماندهے از آن توست؛ الآن مے نویسیم بدون هماهنگے وارد نشوید.
✍ الهے نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان ڪن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان ڪن تا اسیر نگردیم.
#شهید_نورعلی_شوشتری
#مسیح_بلوچستان
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#یا_علے_اصغرِ_رباب
«هفتمین روزِ روزه» را هر سال
«روضـہء قـحـط آب» می خوانیم
هـر کجـا «شیرخواره اے» دیدیم
شعر «بس کن رباب» می خوانیم
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :8⃣8⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 89
در پارکی مجاور کارون قدم میزدیم و کریم از حضور ستون پنجم که آنجا خیلی فعالیت میکرد و درگیریهای شدیدی هم با آنها در شهر رخ داده بود، میگفت. در بازگشت به سمت مدرسه چشمم به یک ساندویچی افتاد. کریم اصرار میکرد که الان ناهار آماده است و به همۀ نیروها در مدرسه شهید براتی ناهار میدهند اما من فکر میکردم مزه ساندویچ با غذای پادگان فرق دارد! نتوانستم از ساندویچ صرفنظر کنم، خوردیم و به مدرسه که رسیدیم دیدیم نیروها به طرف غذاخوری میروند. غذاخوری عبارت از چادرهای به هم چسبیده ای بود که وقتی از یک طرف وارد میشدی منظره جالبی میدیدی؛ سفره درازی پهن شده بود که لیوانهای پلاستیکی قرمز رنگ سر سفره، اول از همه به چشم میزد. دور سفره را رزمنده هایی که تازه به اهواز رسیده بودند پر میکردند. این رزمنده ها پس از سازماندهی به گردانها اعزام میشدند. در واقع مدرسه شهید براتی حکم تدارکات را داشت. انبار بزرگی هم داخل مدرسه درست شده بود که به نیاز نیروها و گردانها پاسخ میداد. زمانی که آنجا بودیم گردان شهید مدنی در مرخصی بود و نیروهایش در حال بازگشت بودند. بعضی گردانها هم برای عملیات آتی به منطقه منتقل شده بودند. بعد از دو روز ما هم سازماندهی شدیم.
عده ای از نیروهای تیپ عاشورا در «گلستان» و «بوستان» بودند؛ دو مدرسه ای که بعد از جنگ محل استقرار رزمنده ها بود. ما اول آنجا و بعد به دانشگاه جندیشاپور رفتیم. آنجا پسردایی ام ابراهیم نمکی را دیدم. دیدار یک آشنا در آنجا برای من که برای اولین بار از کردستان به جنوب آمده بودم، خیلی میچسبید.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از این نیز بگذرد......
1_6728650.mp3
4.07M
مسعود:
✾طرح تلــاوٺ قرآטּ روزانہ✾
#تحدیر (تندخوانے) جزء هشتم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
زمان : 33دقیقہ
✨ڪلام حق امروز هدیه به روح✨
✾شهید،⇦ #
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنوندگان
عزیزتوجہ فرمایید 📢
شنوندگان
عزیز توجہ فرمایید📢
#خرمشهر_شهر_خون_آزاد_شد
#صدای_ماندگار
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
به یاد #مردان_و_زنان بی ادعایے ڪہ براے هميشه در نگاه
خرمشهر خاطره شدند.
سالروز
#آزادسازی_خرمشهر_گرامی_باد 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#سیاست_یعنی_بهترین_
#واکنش_برای_هر_کنش!
🔷پمپئو برای ایران شرط گذاشت! تهدید کرد! ایران را متهم بہ نقض حقوق_بشر کرد! با دیپلماسی عمومی محاسبات مردم را نشانہ گرفت! حمایت ایران از متحدان آزادیبخش خود را بہ چالش کشید.
#درست_در_نقطہ_مقابل
♦️رهبر انقلاب شرط گذاشت، تهدید کرد! رفتار جنایت بار آمریکا با مردم خود (سیاهپوستها، اقلیتها، زندانیان) و نقض حقوق بشر در داخل و خارج آمریکا را نشانہ گرفت. و حمایت آمریکا از متحدان جنایتکار یعنی اسرائیل، عربستان و بحرین را بہ چالش کشید..
🔷این ترجمہ ای است از آیہ شریفه #قرآن کریم کہ میفرماید: فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ ۚ : در هر سطحی بہ شما تعرض کنند، در همان سطح پاسخ دهید.
🔷تاریخ خواهد نوشت وقتی مدعیان ملی گرایی در رویای آمریکا می زیستند، فقیهی شیعہ با همہ توان پای عزت ملی و قدرت ایران ایستاد..
#محمد_عبدالهی
🕊کانـــــال ســـــنگرشـهدا🕊
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#درس_های_جنگی_خرمشهر 🌹
آمدن توپخانه قوچان تقریبا به یک رویای بسیار زیبا تبدیل شده بود و هنوز هم در خاطره تلخ بسیاری از رزمندگان خرمشهری هست . همه شرایطی که در جنگ در خرمشهر داشتیم حاکی از این بود که اگر پشتیبانی توپخانه ای می داشتیم, به هیچ وجه نیروهای نظامی عراق نمی توانستند پیشروی و پیشرفتی در شهر داشته باشند . اذهان همه ما درگیر علت یابی این نکته بود که چرا ما سلاح سنگین نداریم و یا چرا توپخانه ها نمی آیند .
در پاسخ به این سوال می گفتند : که تز جنگی بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا تز جنگی اشکانیان است . نکته ای که ما متوجه نمی شدیم این بود که چرا نگاهی به تز های جنگی معاصر نمی شود .
و تز جنگی اشکانیان آن هم مربوط به قرن های پیش را باید در دستور کار داشته باشیم . خوب حالا این تز جنگی چه بود و چیست ؟ بنی صدر می گفت : اشکانیان خاک را می دادند و در جنگ عقب نشینی می کردند . و زمان را می خریدند . و بعد سر حوصله به دشمن حمله می کردند !!!!؟؟؟؟ شب سه آبان پشت بیسیم صدایی شنیده می شد که می گفت از پروانه به کلیه واحدها ... از پروانه به کلیه واحدها .... یحیی غضبان زاده گفت : فریدون بیا با تو کار داره ، گفتم ما پروانه نداشتیم . پروانه کیه دیگه ... نکنه عراقی ها کانال ما رو پیدا کردند .
یحیی خندید و گفت نه بابا میگه فرمانده اتاق جنگه !!!!! گفتم خوب حالا چی میگه ....گفت : حرفهای بدون کد و رمز هم میزنه .... گفتم دیگه بدتر ... حالا حرفش چیه ... گفت میگه از خرمشهر بیایید بیرون .. ما می خواهیم شهر رو بمبارون کنیم ...
گفتم : خوب بمبارون کنند به ما چکار دارند .. .. ما که در آخرین کوچه ، یعنی عشایر و کنار پل هستیم ... آنها می توانند همه جا رو بزنند ....
گفت ول کن نیست و مدام میگه شهر رو باید ترک کنید ... قانع نشدم و با فرماندهی خودمون تماس گرفتم ... که گفت : متاسفانه و بدبختانه تصمیم اینه که هیچ کس در شهر نباشه . چاره ای نیست ... بچه ها رو از شهر بیار بیرون ... البته این حرفها بین ما به صورت کد و رمز رد و بدل شد ....
اینجا بود که مقاومت 45 روزه ما به پایان رسید .... و تز جنگی اشکانیان را با اشک و درد متوجه شدیم ...
دو بار دیگر هم تز های جنگی دیگری مطرح شد ... که غیر نظامی ها یعنی مردم و سپاه از جنگ خارج شوند و بگذارند ارتش جنگ نظامی خودش را بکند ...
و اصولا جنگ مال نظامی هاست ... مردم و غیر نظامی ها که بلد نیستند بجنگند به خانه هایشان برگردند .... البته خانه ما دست عراقی ها بود و نمی دانستیم با این تز کجا باید برویم !!!!؟؟؟؟
که نتیجه چنین تفکری شکست مفتضحانه و از دست دادن تعداد زیادی تانک و خودرو زرهی و غرق شدن نیروها در رودخانه کرخه کور بود . ....که بعدها به کرخه نور تبدیل شد .....
تا اینکه تز جنگی عوض شد . و مردم ایران وارد جنگ و مدیریت آن شدند ... در گروهان ها جایی فرمانده نیروی ارتشی بود و معاون سپاهی یا بسیجی و در جای دیگر فرمانده سپاهی یا بسیجی و معاونش ارتشی بود . ترکیبی از نیروهای ارتش و بسیج شکل گرفت و اولین نتیجه های آن آزاد سازی بستان و شکستن حصر آبادان بود ....و تز جنگی هم این بود ..... که خون بر شمشیر پیروز است ......
یادمان نرود درسی که از جنگ خرمشهر فرا گرفتیم این است ....که این اراده و حضور و نقش پر رنگ مردم و خون شهدا در کل تاریخ است که پیروز است و نه موشک و تانک و ابزار های نظامی ....
#فریدون_دشتی
#سالروز_ازادسازی_خرمشهر_گرامیباد
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از خـادم الشـღـدا
4_532577611151344670.mp3
7.89M
🎧| #بشنوید
بمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر
سرود ماندگار «ممد نبودی»
با نوای: کویتیپور
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر_مبارک🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
باید عاشق شد ...
درست مثل حاج احمد
مرزِ اسلام را
عشق تعیین می ڪند
از مسجد جامع خرمشهر
الی بیت المقدس ...
#خرمشهرها_در_پیش_است
#حاج_احمد_متوسلیان🌷
#فاتح_خرمشهر
@sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :9⃣8⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 90
بچه ها اغلب از من میپرسیدند: «قبلاً کجا بودی؟» و وقتی اسم کردستان را میشنیدند مشتاق میشدند که از درگیریهای آنجا برایشان بگویم. برای آنها تصور اینکه بین دوست و دشمن فاصلهای نباشد و امکان داشته باشد هر مرد، زن و کودکی نارنجکی بیندازد، عجیب بود. آنها حضور نیروهای ما در درگیریهای کردستان را خیلی قوی میدانستند. حتی یکی میگفت هر کس در کردستان دو سه ماه بماند مثل این است که در جنوب دو سه سال مانده! واقعیت هم این بود که درگیریهای سخت و پی در پی کردستان، آدم را آبدیده میکرد.
بعد از دو سه روز که پیش پسردایی ام بودم به مدرسه شهید براتی اهواز رفتم. آنجا برادر زارعی مسئول سازماندهی نیروها بود که از قبل مرا میشناخت. بعد از سلام و احوالپرسی و سازماندهی نیروها متوجه شدم تنها کسی که مسئولیتش مشخص نشده من هستم.
ـ پس چرا بنده رو سازماندهی نکردید؟
ـ شما فعلاً ماندنی هستید! سه چهار روز هم بیا پیش ما بمان!
او گفت و من هم ماندم. آن روزها برادر کوچکترم سید صادق هم در گردان شهید مدنی بود. بعد از اعزام من به جبهه کردستان، سید صادق خودش را به آب و آتش زده بود که به جبهه اعزام شود. بالاخره به هر ترفندی به جبهه جنوب اعزام شده بود. از قضا در همان اولین حضورش در جبهه با درگیریهای تپه الله اکبر مواجه شده بود.
در آن آتش سخت و با دیدن انبوه جنازه های متلاشی شده، از ترس اسلحه اش را همانجا گذاشته و به شهر برگشته بود! از همانجا اسمش در لیست فراریها نوشته شده بود بنابراین، برای اعزام مجدد به هر جا سر زده بود با در بسته روبه رو شده بود، تا اینکه مرا واسطه قرار داد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊