eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
3هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌊🌊🌊🌊. . ❣امشب ساعت ۲۲، اروند مهمان دارد... بهمن ماه بود ...آب سرد، هوا تاریک و آسمان هم شروع به باریدن کرد و اروند خروشان شده بود..‌اما فرزندان خمینی دل به دریا زدند..... در هیاهوی این دنیا کسی چه میداند سی و اندی سال پیش در چنین شبی یعنی شب عملیات والفجر ۸ چه اتفاقی افتاده است...فدای مظلومیت بچه هایی که با رمز یا فاطمه الزهرا امشب به آب زدند !!!! ‌ 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 بالاتر از عمار ۱ همچنان که در قسمت ۱۷۴ قول آن داده شد قصد دارم قصه مقاومت بی‌نظیر آزاده دلاور آقای علی ناصح‌فر معروف به علی قزوینی را روایت کنم. بعد از رحلت حضرت امام ره و درگیری در آسایشگاه سه بین بچه‌ها و تعدادی از هواداران نفاق و به تبع آن درگیری در بند ۳و ۴ بعثی ها اقدام به تبعید همراه با ضرب و شتم شدید تعداد ۷۲ نفر بقول خودشان از مخالفین، طی دو مرحله به زندانی کنار اردوگاه ۱۱ می‌کنند که به ملحق معروف است و برادر علی ناصح فر نیز جزء همین افراد است. پس از مدتی به علت تراکم جمعیتِ اردوگاه ۱۱ حدود ۱۰۰ نفری را مجددا از میان همین دوستانِ ملحق ، انتخاب و به اتفاق تعداد دیگری از اسرای اردوگاههای دیگر مفقودین به اردوگاه ۱۸ بعقوبه که شامل سه بخش سوله ـ ملحق و قلعه است منتقل می‌کنند . پس از مدتی باز دوستان مورد نظر از سوله به ملحق(ملحق۱۸) منتقل می‌شوند. و اما ادامه ماجرا از قلم شیرین جناب آقای دکتر احمد چلداوی که به عنوان مترجم ، تنها شاهد و راوی ماجراست. آنچه در پی می‌آید گلچینی از خاطرات ایشان است که حداقل دو بار شخصا از زبان ایشان شنیده و البته از خاطرات مکتوب ایشان نیز هست. ✏️یک روز طبق معمول مشغول قدم زدن در محوطه قلعه بودیم ، بعثی‌ها من را صدا زدند و گفتند با ع. ک(جاسوس) و چند نفر نگهبان عراقی همراه شوم. آنها ما را داخل آسایشگاه بردند و به من و ع.ک دستور دادند که وسایل بچه‌ها را روی زمین بریزیم تا آنها وسایل را تفتیش کنند در حین پهن کردن وسایل بچه‌ها ، تکه کاغذی بیرون افتاد . چون عراقی ها نگاه می‌کردند ، نتوانستم آن را قایم کنم ، نگهبان بلافاصه گفت ؛ این چیه؟ نمی‌دانستم داخل آن کاغذ چه چیزی نوشته شده است ، مانده بودم چه کار کنم . نگهبان کاغذ را برداشت و تحویل گروهبان ماضی داد او هم دستور داد همه بچه‌های آسایشگاه را به خط کنند . همه که جمع شدیم دستور داد که محتوای آن برگه را بخوانم. آن متن درد دلی بود که به صورت شعر روی یک تکه کاغذ نقش بسته بود . مطلع آن شعر این گونه بود: بسم رب المستعان دل را منور می‌کنیم صبر در رنج و الم را این چنین سر می‌کنیم گر نصیب ما نشد ..... ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 29 📿 30 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 264 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
گفته بودی هر وقت که شعر می نویسی دوستم بدار ؛ نمی دانم از این همه شعر نوشتن است که دیوانه وار دوستت دارم ، یا از این همه دوست داشتن که دیوانه وار شعر می نویسم... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
●هنگامی که خبر شهادتم را شنیدید، به یاد سنگر خالی من و اسلحه بر زمین افتاده‌ام باشید و برای پر کردن سنگر و برداشتن سلاحم کمر همت بندید و روانه جبهه‌ها گردید و تنور جنگ را گرم نگه دارید، زیرا که به قول امام عزیز جنگ برایمان یک نعمت است. ●سپاه را خانه خویش می‌دانم و افتخار می‌کنم که در این لباس درآمده ام و با جان و دل در آن برای رضای خدا مشغول انجام وظیفه‌ هستم و شهادت در این لباس مقدس را افتخاری برای خویش می‌دانم، زیرا به قول امام علی (ع) لباس سربازی جامه فاخر است که در دنیا لباس عافیت و در آخرت خرید بهشت خواهد بود انشا الله. ●اصغر در روز عروسی‌اش حتی یک دست لباس نو هم نخرید. کاپشنی هم که پوشیده بود، برای رفیقش بود. کفشش هم اصلاً معلوم نبود برای کی بود. به هیچ وجه لباس نو نمی‌پوشید. ●اگر یک پیراهن نو می‌خرید، می‌داد به خواهرش بپوشه و یکبار بشوره تا لباس دست دوم بشه و بپوشه. اصغر همیشه بچه‌ها و برادر کوچکش را روی پای خودش می‌گذاشت و این دعا را می‌خوند: «یا دائم الفضل الی البر...» ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ○ادای احترام رئیس قوه قضائیه ایران حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی به مقام و ابومهدی المهندس در محل ترور آنها ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
چه لبخندی زدی وقتِ گذشتن عجب آسوده‌ای هنگام رفتن . . . 📎پ ن : شهادت : 21 بهمن 64 فاو ؛ عملیات والفجر هشت 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
▫️هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت رفتن ندارند آن ها بروند دانشگاه ما می‌رویم... با شروع جنگ تحمیلی از همان روزهای‌ اول جنگ لباس رزم برتن‌ ڪرد ‌وقتی گفت ‌می‌خواهـد به جبهه ‌برود همه گفتند تو استعداد زیادی داری حیف است بروی در این بیابان‌‌ها خرج شوی‌... در جوابشان ‌گفته ‌بود: "کسی ڪہ این استعداد را به من داده، خیـلی راحت و در یڪ چشم برهـم زدن می توانـد آن را از من بگیرد جوری ڪہ دیگر حتی اسم خـودم هم یادم برود؛ هستند کسانی که استعداد دارند اما‌ جرأت جبهه رفتن ندارند، آنها بروند دانشگاه، ما می رویـم جبـهه..." همیشه می گفت: جنـگ در رأس همه امور مـا است... 📎پ ن : این شهید عزیز پس از چند روز نگهداری در سردخانہ بہ اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر بہ خاڪ سپرده شود، نڪتہ عجیبی ڪہ درباره این شهید زبانزد است لبخند زیبایے است ڪہ چند روز پس از شهادت و بہ هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست. 🌷 شهادت: عملیات والفجر ۸ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔺 گلبانگ تکبیر 🌴به شکرانه ۴۲ سال عزت و افتخار جمهوری اسلامی ایران ⏰ ۲۱ بهمن ۹۹ ساعت ۲۱:۰۰ 🌀 همزمان در سراسر کشور @sangarshohada🕊🕊
: ▫️تنها سلاح ما در برابر توطئہ های آمریڪا اتحاد، اتفاق، شڪیبایی و از دست ندادن چراغ هدایت یعنی امام خمینی(ره) است؛ بہ مجرد اینڪه امام امت را گم ڪنیم، بہ بیراهہ خواهیم رفت. چون پرچم هدایت است . یعنی باید درست پا بہ پای امام پیش برویم و در آن وقت است ڪه پیروز خواهیم شد ... 📎پ ن: «امیر سرلشگر خلبان شهید جواد فکوری وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران» 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️🇮🇷 ⏯ 🍃ما پای انتخابمون انقلابمون میمونیم 🍃ما پای اعتقادمون اتحادمون میمونیم 🎤 ✌️ j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
ما مسلح ، به اللہ اکبریم . . . 📎 فریاد الله اکبـر ، به نیابت از شهــ🌷ــدا @sangarshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه زیباست طنین الله اکبر بر گلبانگ پیروزی ... الله‌اکبر ، الله‌اکبر ، الله‌اکبر @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 بالاتر از عمار۲ .... گر نصیب ما نشد آن مرگ سرخ با شرف . در اسارت اینچنین غوغا و محشر می‌کنیم. گر به زیر چکمه‌ی دشمن شویم آزرده جان یادی از آن درد دندان پیامبر می‌کنیم. گر دل ما را برنجانند به درد روزگار سر به چاه صبر چون سلطان خیبر می‌کنیم. گر شود از ضربت سیلی کبود رخسار ما یاد سیلی خوردن زهرای اطهر می‌کنیم. گر شود مهر خموشی مونس لبهای ما نهضتی چون مجتبی فرزند حیدر می‌کنیم . گر زند دست نوازش خیزران بر پشت ما یاد لعل تشنه سبط پیامبر می‌کنیم. نیمه شب گر بشنویم ما ناله و فریاد و آه یاد یارب یارب موسی ابن جعفر می‌کنیم* ... ما ده پانزده نفر را نگه داشتند و بقیه اسرا را داخل آسایشگاهها فرستادند نگهبان ‌های بعثی که تعدادشان کمی کمتر از ما بود ، کابل به دست اماده‌ی شکنجه ما شدند. گروهبان ماضی جلو آمد و گفت ؛ اگه نویسنده‌ی این شعر جلو بیاد ما کاری به بقیه نداریم و الّا همه شما را شکنجه می‌کنیم . حتی اجازه داریم. چند نفرتون رو بکشیم. نادر از او وقت خواست تا کمی فکر کنیم . او هم رفت و ما را تنها گذاشت. بعد از رفتن او ، نادر که مسوول بند بود رو به بچه‌ها کرد و گفت : باید یکی خودش رو فدای بقیه بکنه و نوشتن شعر را گردن بگیره . البته این رو هم بدونه که ممکنه سالم به آسایشگاه برنگرده و شهیدش کنند. یکی از اسرای بی سر و صدا که به خاطر آرامش خاصش کمتر به چشم می‌آمد بلافاصله بلند شد و گفت ؛ من گردن می‌گیرم. او کسی نبود جز قهرمان دوران اسارت یعنی علی قزوینی پاسدار. او چون اهل قزوین بود به این نام معروف شده بود. صحنه ای که او دستش را به سرعت بالا برد تا رقیب دیگری برایش در این عملیات شهادت طلبانه پیدا نشود ، تا خود شکنجه شود و ما شکنجه نشویم ، به قدری باشکوه بود که تا سال‌های سال از خاطرم نمی‌رود. این صحنه من را به یاد روزهای عملیات می‌انداخت که برای عبور از میدان مین ، بچه‌ها از هم سبقت می‌گرفتند. عراقی‌ها .... .....ادامه دارد * این شعر توسط یکی از آزادگان در یکی از اردوگاه‌های صلیبی (احتمالا بچه‌های عملیات خیبر) سروده شده و در ملاقاتی که بعضاً بچه‌های همه اردوگاه ها در بیمارستان یا زندانهای اختصاصی بغداد با هم دارند به یکدیگر منتقل و در حافظه خود نگهداری نموده و هرگاه قلم و کاغذی گیر می آماده اقدام به مکتوب نمودن آن می‌نمایند و بدین شکل در اغلب اردوگاه‌ها انتشار می‌یابد و شور و شعف و انرژی مضاعفی به اسرا تزریق می‌نماید. اولین روز آزادی که یک جلد قرآن کریم هدیه دادند و در صندلی اتوبوس جای گرفتیم آقای محمد رضا مظفری دوست و همسنگرم که آن را از حفظ بودند در صفحه اول همان قرآن این قطعه شعر را یادداشت نمودند. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 1 📿 2 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿 8 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿 29 📿 30 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 265 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
😍 ما برای بوسیدن خاک سر قله ها چه خطرها کرده ایم. ما برای آنکه ایران، گوهری تابان شود، خون دلها خورده ایم ما برای آنکه ایران، خانه خوبان شود، رنج دوران برده ایم ما برای خواندن این قصه عشق به خاک، خون دلها خورده ایم ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک، رنج دوران برده ایم 📎بیست و دوم بهمن مصادف با چهل و دو سالگی انقلاب اسلامی مبارکباد🌷 ว໐iภ↬ @sangarshohada🇮🇷
به خیل دشمنان بگو به ڪوری دو چشمتان😡 مطیع امر رهبریم رنگ عوض نمےڪنیم😍 🇮🇷✌️ j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊