eitaa logo
سنگرشهدا
7.1هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 انتظار فرج از نیمه خرداد کشم۳ یادم هست حاج آقای خطیبی از روحانیت معظم که در آسایشگاه ما حضور داشتند در این رابطه گفتند به احتمال زیاد آقای خامنه‌ای برای رهبری انتخاب می‌شوند ایشان امید و دلداری می‌دادند که هیچ اتفاقی برای نظام و انقلاب نخواهد افتاد و مجلس خبرگان بلافاصله رهبر جدید را انتخاب خواهند کرد. آن شب هجران به سرآمد و بچه‌ها تصمیم می‌گیرند چون ما لباس مشکی نداشتیم صبح فردا همه تیره‌ترین لباسمان را بپوشیم و در محوطه حاضر شویم. همچنان که قبلا ذکر شد بیشتر دوستان چندی قبل به لطف سرهنگ حسین که دو سه ماهی فرماندهی اردوگاه را به عهده داشت یک دست لباس سبز تیره که لباس زمستانی ارتش عراق بود دریافت نموده بودند. صبح ۱۵ خرداد نگهبانها بدون حواشی درها را باز کردند و پس از اخذ آمار از چشم بچه‌ها مخفی شدند. جالب اینکه بچه‌های دیگر آسایشگاهها نیز بدون هماهنگی ، همه لباسهای تیره‌اشان را پوشیده بودند . در آن مقطع فکر کنم بچه‌های بند یک و دو با هم در محوطه آزاد می‌شدند ولی طبق اعلان دوستان بچه‌های بند سه و چهار جدا از یکدیگر یعنی از ساعت ۸ تا ۱۰ بند سه و از ساعت ۱۰ تا ۱۲ بند چهار . احتما ل دارد بند یک و دو هم به همین صورت بوده باشد و یا به خاطر شرایط بوجود آمده جهت کنترل بهتر ، همه بندها جداگانه در محوطه رها شده باشند. به هر حال بمدت سه روز عراقی‌ها کاری به کار ما نداشتند و ما آزادانه داخل آسایشگاه عزاداری می‌کردیم و حتی در ساعات بیرون باش نیز دسته دسته به هر آسگایشگاهی که دوست داشتیم و حکم تکیه عزاداری داشت رفت و آمد می‌کردیم اما رعایت حال نگهبانها هم می‌کردیم . هر چند که آنها دستور داشتند موقتا سکوت کنند ولی نگهبانان بیرون اردوگاه اعم از نگهبانان دکل و نفربرها با تجهیرات بیشتر در آماده باش بسر می‌بردند. آنها می‌دانستند که اسرا این چند روز در اوج هیجان و غم و اندوه هستند و حفظ جان برایشان اهمیت ندارد و در صورت تنش ، مهار آنها ناممکن است . از طرفی می‌ترسیدند کوچکترین جرقه‌ای باعث درگیری و تسویه حساب درونی بین بچه‌های حزب اللهی و طرفداران منافقین و.. شود. به خنجــــــر گــــر برآرند دیدگانم در آتش گـــــر بسوزند استخوانم اگــــــر بر ناخنـــــانم نــی بکوبند نگیـــــرم دل ز یــــار مهـــــــربانم همه امید ما به این بود که بعد از آزادی به دیدار امام می‌رویم حتی به هنگام برگزاری کلاسها و مسابقات فرهنگی یکی از جوایز نفیس ، فراهم نمودن امکان ملاقات افراد برنده با امام ره بعد از آزادی بود . ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊