🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_دویست_و_چهل_و_سوم
🔆 درگیری و تبعید۱
حدودا کمتر از یکماه پس از رحلت حضرت امام ره درگیری در آسایشگاه سه مقدمه تبعید تعدادی از بچهها به خارج از اردوگاه میشود
غم از دست دادن امام همچنان جو غالب بر اردوگاست .
ادامه این وضعیت برای تعدادی از هواداران نفاق و بیشتر میتوان گفت افراد بی تفاوت که جملگی در انتهای آسایشگاه و کنار تلویزیون جای داشتند غیر قابل تحمل است.
طبیعتاً آنها عزادار نبودند و میخواستند از برنامههای به اصطلاح شاد تلویزیون استفاده کنند و آزاد باشند لذا چاره کار را در انتقالشان به آسایشگاه دیگری میدانستند و چند مورد نیز بصورت غیر محسوس از عراقها چنین درخواستی کرده بودند.
اما بعثی ها همچنان که در گذشته هم ذکر شد تمایلی به انتقال آنها ندارند و در واقع میخواهند از وجود آنها در راستای شناسایی و کنترل افراد تاثیر گذار و همچنین تاثیرات منفی حضورشان بر جمع استفاده کنند.
آنها چند روزی بود که رعایت حال سایرین نکرده و با حرکات و سکناتشان داغ بچهها را تازه میکردند.
آقای سید مهدی حسینی مسوول آسایشگاه در جمع آمار روزانه به آنها تذکر میدهد و از آنها میخواهد بیش از این مقدمات خشم بچهها را فراهم نکنند
آنها مجددا به بعثیها گزارش میکنند که ما در آسایشگاه سه امنیت جانی نداریم و خواستار انتقالشان به مکان دیگری میشوند .
نهایتا با اصرار آنها بعثیها خشمگین شده و سراغ آسایشگاه سه آمدند و پس از تجمیع بچهها در صف آمارِ داخل آسایشگاه بدون مقدمه از یکی از سردمداران آنها خواستند تا افرادی که در این آسایشگاه با آنها مخالفت میکنند و به اصطلاح حزب اللهی هستند را معرفی کند .
بزرگ آنها که جوانی هیکلی و قد بلند و البته فردی آرام و بی سر و صدا بود بلند شد و از میان جمع ، حدود هفت الی هشت نفری را که رهبری معنوی بچهها را به عهده داشتند از جمله مسوول آسایشگاه را معرفی کرد.
طی مدتی که از رحلت امام ره میگذشت بعثیها ضمن شناسایی افراد دخیل و موثر در برگزاری عزاداریها از جمله پوشیدن لباس تیره و... مترصد فرصتی بودند تا ضمن تنبیه جانانه ، آنها را به عنوان افراد پر دردسر و مساله ساز به مکان دیگری تبعید کنند.
در هر صورت دوستان ما را از آسایشگاه به محوطه منتقل و پس از ضرب و شتم ، افراد دیگری از سایر آسایشگاه های بند یک و دو که از قبل شناسایی کرده و اسامی آنها را در اختیار داشتند به این مهمانی فرا میخوانند.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊