🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_و_نهم
💠 سوزاندن با اُتو به جرم فرار۳
با عنایت به مقدمه ذکر شده در ابتدا همه آشپزها که علی الظاهر ۱۱ نفر بوده اند را احضار و مورد ضرب و شتم شدید قرار میدهند و به بدنشان برق وصل میکنند و عدنان که به فارسی تسلط دارد از آنها میخواهد که اعتراف کنند و سایر افراد مرتبطی که تلاش داشتهاند به اتفاق هم فرار کنند را معرفی و جزئیات ماجرا را تشریح نمایند .
آشپزها که روحشان از ماجرا خبر نداشته حرفی برای گفتن ندارند و با تحمل شکنجهها بالاخره بعثیها به این نتیجه میرسند که بجز آقایان حسن طاهری و روزعلی کرمی که تقریبا حکم سرآشپز را داشتند بقیه به اصطلاح بیگناه هستند و لذا رهایشان میکنند.
با توجه به محل اسکان و استراحت دو جانی بعثی یعنی عدنان و علی آمریکایی در بند یک و دو آن دو عزیز که در آسایشگاه ۷ از بند سه زندانی هستند را به این محل منتقل و در ابتدا در محوطه مورد ضرب و شتم قرار داده و داخل چاله فاضلاب میاندازند و عدنان با فشار دادن چوب به پشتشان تمام بدنشان را در چاله فاضلاب فرو میکند.
چاله فاضلاب گودالی بود در اندازه دهانه چاه به عمق حدود ۱/۵ متر که آب حاصل از شستشویی ظروف و دست و صورت بچههای بند یک و دو به آن هدایت میشد و اغلب شاهد انداختن بچهها داخل آن خصوصا در زمستان و سپس غلتاندن و سینه خیز در محوطه بودیم .
یکماه قبل از این جریان ماه مبارک رمضان بود و بارها شاهد بودیم که بچهها را با دهان روزه داخل این چاله میانداختند و بر بدن خیس آنها کابل میزدند.
بعضا هم عمدا سر آنها را در فاضلاب فرو میبردند تا روزه اشان باطل شود.
جالب است که غروب روزهای ماه مبارک رمضان یکی دو نفر از نگهبانها میز افطارشان را بیرون اتاق در محوطه مهیا میکردند و به اصطلاح افطار میکردند و روزهی نشده را به رخ ما میکشیدند.
البته بودند محدود نگهبانانی از جمله علی معروف به علی ابلیس که روزه هم میگرفتند.
در هر صورت آن دو عزیز را به اتاق نگهبانی هدایت و عدنان از آنها میخواهد که باید اعتراف کنید و گرنه کشته خواهی شد.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊