eitaa logo
سنگ‌پا
626 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
734 ویدیو
3 فایل
🌸به نام خدا سنگ پا با این که سیاهه اما سفید می‌کنه، حداقل سنگ پا باشیم حتی اگه سیاهیم.... راه ارتباط با ادمین، ارسال نظر و مطلب👇 @adrulerr @Maseiha110
مشاهده در ایتا
دانلود
مانند مادرت شده ای قد خمیده ای آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد 📲 @sange_pa
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
🏷 یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود: «شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت ‌خواهیم کرد» راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ... با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پول غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟» پیش خدمت با خنده جواب داد:«چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست.» 💥💥پی نوشت: ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند. 📲 @sange_pa
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکه هستم، هر که بودم؛ برکسی مربوط نیست؛ بر امام مهربانِ خود پناه آورده ام...😭 🌸 🖤 📲 @sange_pa
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
منم که شب به سخن آمده‌است پشت سرم چرا که چَشم به راهِ ستاره‌ی سحرم منی که خالیِ حسرت کشیده‌ام بر دوش چرا زِ هر که در این روزگار خسته‌ترم؟! 🌙 📲 @sange_pa
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
به بعضیا باید گفت به دشمن اعتماد نکن! کمین می‌کنه از پشت خنجر می‌زنه ها! 🌵 📲 @sange_pa 😉
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
سفرِ دنیا، تاکسی دربستی نداره مجبوری با خوب و بدش برخورد داشته باشی و بسازی! 🏷 📲 @sange_pa 🚕
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
زهر است عطای خلق، هرچند دوا باشد... ✍ 📲 @sange_pa
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
حلول ماه ربیع الاول رو به شما همراهان عزیز تبریک عرض می کنیم. 🌸🌸 📲 @sange_pa
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
وقتی حس هیچ کاری و نداری به جز لم دادن😂 🌸 📲 @sange_pa 😉
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
🏷 🔻لقمان حکیم و مرد مسافر روزی لقمان در کنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی که از آنجا می‌گذشت از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سوال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید. مرد گفت: چرا اول نگفتی؟ لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی‌دانستم تند می‌روی یا کُند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید. 🌸 📲 @sange_pa 😉
۲۵ شهریور ۱۴۰۲