8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 کودکان غزهای پس از گذشت یکسال طعم میوه را چشیدند
مردم فلسطین در شمال غزه از دریافت میوه برای اولین بار پس از گذشت ماهها به دلیل محاصره غذایی بسیار خوشحال هستند.
کودکان غزه را فراموش نکنیم 😔💔
#محوکاملاسرائیل
#غزه
http://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
چگونه طلاق را پیش بینی کنیم⁉️
✔️ اجازه ورود به این مهاجم را ندهیم .👇
بی احترامی .
گوشه و کنایه
منفی بافی ،
نوعی بی احترامی است .
ناسزا گویی،
پشت چشم نازک کردن ،
پوزخند،
تمسخرکردن،
و شوخیهای گزنده .
اهانت بدترین مهاجم که روابط را مسموم می کند.
#همسرداری_اسلامی
#خانواده_اسلامی
#ایران_جوان
http://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
✍تحقیقات نشان میدهد روابطی که به مدت طولانی ادامه می یابد و حتی دو طرف در سنین پیری هم از رابطه شان راضی هستند معمولا دو ویژگی مهم در هر طرف وجود دارد:
💚 "بخشش و مهربانی"💚
👈اولین چیزی که محبت را از خانه میبرد و شیشه محبت را بین زن و شوهر می شکند #بداخلاقی است.
❣️#موسسه_همـــــیارخــــــــانواده #مشاوره👇
https://eitaa.com/joinchat/1081803223Cc60a0cb30a
زنها خوشبختند
چون بلدند خام را پخته کنند،
طعمهای بد را چشیدنی کنند،
زخمها را ببندند،
دکمههای افتاده را بدوزند،
لکه ها را ببرند،
آلودگیها را بشویند،
اشکها را پاک کنند،
سامان بدهند به نابسامانیها
و منظم کنند، بینظمیها را
با بغض توی گلو لبخند بزنند
با کمر درد، خرید کنند
با خواب آلودگی، کاردستی ناتمام کودکانشان را کامل کنند
لبهای خانواده را رنگ شادی بزنند
و با پشت صاف و گردن افراشته مستقیم در چشمهای زندگی نگاه کنند
و بگویند
تو هر چقدر سخت باشی، زندگی!
من از تو سرسختترم
زنها فقط زندگی را نمیسازند
آنها خودِ زندگی هستند
http://eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
#خار_و_میخک
فصل سیزدهم 4⃣
✍.... اینجا بحث میکنند و در آنجا درباره تاریخچه موضوع، حال و آینده آن، نقش هر فرقه و مخالفتهایش و
بحث ایدهها و باورها و ایدئولوژی ها گفتگو میکردند و میدان دانشگاه مملو از پوستر بود.
💯شعارها، بنرها و همه تلاش می کردند تا بهترین نتیجه را بگیرند. پس از احتساب نتایج انتخابات، بلوک چپ بالاترین نتایج را کسب کرد، درصدها فتح به چپ نزدیک است، اما چپ است که اتحادیه دانشجویی را تشکیل میدهد زیرا بیشترین درصد را کسب میکند. در مورد بلوک اسلامی ، باوجود اینکه آخرین قدرت خود را استفاده نمودند حتی بالاتر از اندازه خود، به آنچه که انتظارش را نداشتد، مواجه شدند.
♨️محمد تقریباً ماهی یک بار به خانه در کمپ ساحلی برمیگشت، عصر
پنجشنبه برمیگشت و جمعه پیش ما میماند ، سپس صبح شنبه برای ادامه تحصیل و فعالیت دانشجویی به رامالله برمی گشت.
🔰جمال و عبدالرحمن امتحانات سال آخر خود را در دانشکده شریعت دانشگاه اردن به پایان رساندند. آنها منتظر اعلام نتایج امتحان نشدند، بلکه وسایل خود را جمع کردند و بلافاصله به کرانه باختری بازگشتند. مادر جمال نگران بود. او میخواست
پسرش را بعد از فارغالتحصیلی با بنت الحلال ببیند، بنابراین فرصت را از دست نمیداد و دنبال فرصتی تا در خلوت با او صحبت کند، جمال آرزوی تکمیل تحصیلات دانشگاهی خود را برای اخذ مدرک ماستری داشت و می خواست برای تکمیل تحصیلات خود به پاکستان سفر کند و از آنجا علاوه بر تکمیل تحصیلات ، در انجام وظایفی در قبال مسئله افغان ها
در افغانستان نیز مشارکت داشته باشد.
✅ حتی اگر اندکی از مشارکت اخلاقی و معنوی هم باشد تا حضور در میدان مجاور.
در مواجهه با فشار مادر، این ایده ازدواج کردن مقبولیت بیشتری پیدا کرد، پس چرا با توجه به اینکه هیچ تناقضی بین این دو موضوع (ازدواج و تحصیل درپاکستان) وجود ندارد. پس چراازدواج نکند؟
🔰در یکی از روز ها که بخاطر گرفتن اسناد دانشگاه رفته بود تعدادی زیادی از فارغ التحصیلان زن و مرد جمع شده بودند، به خود اجازه داده بودند به راست و چپ نگاه کنند که یکی را به همسری انتخاب کنند. در یکی از گوشه ها دختری مانند فلقة البدر نشسته بود که عصاء یی به ردای
اسلیمی خود پیچیده بود و بر عفت و زیبایی او می افزود، گویی دل به صاحبش گفته بود که مقصود حاصل شده است.
💯 سپس کودک کوچکی دوان دوان به سمت او آمد و او را در آغوش گرفت و بوسید و جمال سرش را برگرداند و با خود گفت: از خدای متعال آمرزش میخواهم، این پسر اوست.« متاهل است، و منتظر معاملاتی که داشت نشست. که یکبار صدای زنی را شنید که به او صدا کرد و می گفت: مگر تو جمال نیستی؟ جمال نگاهش را نیمه بلند کرد و جواب داد: آره هستم چی
شده امر بفرمائید؟
♨️ متوجه شد که این خانمی است که چند لحظه پیش به او نگاه کرده بود و گفت: من انتصار هستم، همکلاسی شما و عمویم حاج حسن با خانواده ام صحبت کرده بود که می خواهد از من خواستگاری کند. ما همه چیز را درباره شما شنیده ایم و حالا پسر عمویم، جوانیست که نه مذهبی است و نه دیندار، از من خواستگاری می کند. من او را نمی خواهم
و سکوت کرد... و از حیاء ادامه نداد. سپس به خودش اجازه داد نگاهش را بالا ببرد و مرواریدی در مقابلش یافت که از وقار و متانت می درخشید.
❤️ دوباره صورتش سرخ شد و گفت : خداوند قبول کند و بخیر بگرداند . وقتی نزد خانواده،
همکاران و آشنایانش برگشت، متأسفانه متوجه شد که او کارت ندارد.
💠یک فرد در کرانه باختری، یعنی اگر تصمیم به بازگشت و ازدواج بگیرد، نمی تواند در کرانه باختری بماند و این زندگی را بسیار سخت می کرد. آنها کارت شناسایی (اسرائیلی) خود را داشتند که ثابت می کرد اهل کرانه باختری هستند، بنابراین زندگی به جهنم تبدیل شد، بنابراین او تصمیم گرفت توجه خود را از آن ازدواج برگرداند و نظر خود را تغیر دهد.
💠هنگامی که او برای درخواست مجوز برای سفر به پاکستان رفت، مقامات امنیتی اردن از دادن مجوز به او خودداری کردند.
به این دلیل بود که در نزد آنها ثبت شده بود که او یکی از فعالان مشهور اخوان المسلمین در دانشگاه است، بنابراین او
مجبور شد در شهر الخلیل مستقر شود و در آنجا شروع به کار کند.
💠یکی از همکاران او را به دختری راهنمایی کرد که قبلا همچنین از دانشگاه اردن از دانشکده علوم فارغ التحصیل شد، مادرش برای آشنایی با او و خانواده اش رفت و تحت تأثیر
قرار گرفت و با خوشحالی بازگشت و تصمیم گرفت که برای آشنایی با دختر و خانواده اش به دیدن او به خانه اش برود.
💠وقتی وارد خانه آنها شد، حیا بر سرش سنگینی کرد و او را به زمین زد، پس روی یکی از تخت های آن اتاق نشست و سعی کرد شروع به صحبت کند، سپس دختر را با مادرش دید و او فکر کرد که او کسی است که می خواهد از او خواستگاری کند، او را شناخت، آنها با هم صحبت کردند، سعی کرد یخ عفت بی حد و حصر را بشکند .
#یحیی_سنوار
#وصیتنامه_آسمانی_حاج_قاسم
#قسمت_سوم
سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و کرَم تو"
⚜همراه خود دو چشم بسته آورده ام، که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها یک ذخیره ارزشمند دارد...!
و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است...گوهر اشک بر اهل بیت است....گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
💗خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛نه برای عرضه چیزی دارندو نه قدرت دفاع دارند.
🔅 اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است
🌷 وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
❣خداوندا!
پاهایم سست است.رمق ندارد.😔
جرأت عبور از پلی که از «جهنّم»
عبور میکند،ندارد.
💠من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
🌺من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام.و دورِ خانه ات چرخیده ام..
و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم...و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم...!!
🔹و در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.
🌻امیددارم آنجهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریم ها، آنها را ببخشی.
خـــ❤️ــــداوندا، « سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند...
#ما_مکتب_شهادتیم
سرباز وظیفه حاج قاسم سليمانی
شبتون شهدایی 🥀
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
🔴 ادعیه های صبحگاهی کانال🤲🏻
دعای فرج
دعا و سلام صبحگاهی
دعای عهد
دعای عاقبت بخیری
زیارت امام زمان(عج) در روز جمعه
💚🌼🌷💚🌼🌷💚🌼🌷
💠🇮🇷eitaa.com/joinchat/65274128C53ee55d0b1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌸 #سلام_امام_زمانم 🤚❤️
🍃السلام علیکَ فی اللیل اذا یَغشی و النَّهار اذا تجلّیٰ؛
سلام بر تو ای مولایی که در شب ظلمانی غیبت، مومنان چشم به راه طلوعت هستند...
و در صبح ظهور، شکرگزار آمدنت...
🌷ای رونــق نــدبههای آدینــه بیــا
ای مـرهــم دردهــای دیرینـه بیـا
🌷تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد
یک جمعه تو با چراغ و آیینه بیا...
🤲اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج🌱