eitaa logo
🇮🇷سربازان عصر ظهور🇵🇸
359 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
81 فایل
خوش آمدید عزیزان کپی کلیه مطالب آزاده ولی سعی بشه مطلب کامل منتقل بشه ممنون🌹🤲⁦❤️⁩ https://abzarek.ir/service-p/msg/2055694 👆👆👆 لینک ناشناس جهت ارتباط گیری اعضای کانال با ادمین‌های محترم و بیان سوالات و انتقادات و دیدگاهها
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷سربازان عصر ظهور🇵🇸
#خار_و_میخک #فصل_دهم4⃣ ✍... تعداد زیادی از زندانبانان به رهبری یک افسر از راه می رسند و در صورت لز
⃣ ✍... نگهبانان آنها را به زور می کشند و بازرسی مجدد انجام می شود و زندانیان هر بخش جداگانه جدا می شوند و به اتاق های خود باز می گردند که در آنجا توسط دیگر زندانیان استقبال میشوند و این دیدار را به هم تبریکی میدهند و در جواب میگویند: خدا خیرت بده، امیدوارم تو هم آنجا باشی. 💯 برادرم محمود به این واقعیت تلخ و ظالمانه در زندان غزه زندگی می کرد که از صدها زندانی از سراسر باریکه غزه تقریبا پر شده بود. 🆘حقوقی که توسط حقوق بشر و کنوانسیون ژنو تضمین شده بود نقض میشد و هرکسی که می‌خواست مخالفتی بکند با ضرب و شتم شدید روبرو میشد که هیچ ذهن بشری نمی تواند تصور کند. گیره پشت پاهایشان هم بسته بود. ♨️در روز دادگاه، زندان بانان می آیند تا به محمود و سایر زندانیان بگویند که باید برای رفتن به دادگاه آماده شوند و در عرض چند دقیقه آنها را از اتاق ها بیرون می آورند، آنها را به طور کامل بازرسی می کنند و سپس دستانشان را با غل و زنجیر آهنی می بندند.و شروع به کشیدن آنها به دادگاه نظامی نزدیک ساختمان زندان از راه دیگری می کنند و در آنجا آنها را در اتاق انتظار می گذارند و یکی یکی آنها را به داخل دادگاه می آورند و در قفس را می بندند.😰 🔰سربازان نگهبانی می دهند وسط سالن یک میز بزرگ است که پشتش سه صندلی و پشت آنها پرچم اسرائیل است. قضات با افسران نظامی وارد می شوند و یکی از سربازان فریاد می زند که بایستید. و همه حاضران در سالن، حتی خانوادههایی که در انتهای دیگر نشسته‌اند ، باید با اسلحه سربازان به سمت آنها است بایستند. و بحث در دادگاه آغاز میشود، نقش وکیل آنجا نزدیک به صفر است. 💯محمود از میان ده ها سرباز به مادرم، عمویم و برادرم حسن که در میان مردم نشسته اند و سعی می کنند لبخندی آرامش بخش بر لبانش بنشانند، نگاه می کند. او سعی می کند با لبخندی ضعیف و خفه شده پاسخ دهد، اما نمی تواند تشویش و انتظارش را پنهان کند. جلسات دادگاه یکی پس از دیگری بدون نتیجه می گذرد و در هر بار زندانیان با همان رویه به زندان باز می گردند، جایی که همکارانشان از آنها در مورد آنچه اتفاق افتاده پرس و جو می کنند و سعی می کنند تا به آنها امیدواری دهند و اگر یکی از آنها محکوم شد، سعی میکنند او را دلداری دهند و می گویند که آسودگی نزدیک است و ان شاء الله زندان تأثیری بر او ندارد، مردان باید بخاطر وطن خود این تاوان را بپردازند. ⚠️ شرایط زندگی به طرز غیرقابل تحمل و سخت بود و واکنش نگهبانان به هرگونه اقدام برای اعتراض تندتر از هر تصوری بود، سر یکی از زندانیان اغلب شکسته می شد، به سبب اینکه می پرسید: آیا این غذا برای بیست نفر کافیه⁉️دست های او اغلب شکسته می شد. چون هنگام عبور از صف به داخل حیاط به سمت یکی از درهای اتاق های دیگر می چرخید و چشمان شان اغلب پراشک می شد. چون سه چهار نفر در گوشه اتاقشان دایره ای می نشستند و آنها باید این کارها را می کردند. ❌زندانیان میخواستند کاری کنند تا این قاعده برخورد را بشکنند. سه چهار نفر از زندانیان، از جمله محمود، با هم شروع به گفتگو می کنند. او آنجا می نشست تا نگهبانان را تحریک نکنند و به دنبال راهی برای پایان دادن به این واقعیت بود. 🔻برای همه آنها روشن بود که استفاده از خشونت و زور به نفع آنها نیست، چون دست خالی هستند، در حالی که زندانبان ها اسلحه، سپر، کلاه ایمنی، گاز اشک آور و تمام وسایل زشتی ظلم را دارند. 🔰حس انسانیت چی میشود؟ در پایان به این نتیجه رسیدند که تنها راه تغییر این واقعیت اعتصاب غذای علنی است که با اعتصاب غذایی آزاد وارد نبرد اراده و توانایی تحمل درد گرسنگی و انتظار مرگ و شکست استکبار می شوند، و این کار جلادان را شکست داده و آنها را مجبور به تغییر معادله در برخورد با آنها می کند. ✅ تصمیم گرفته شد که مراحل هماهنگی آغاز شود، از کارگران اسیر خواسته شد هنگامیکه برای توزیع غذا بیرون می روند، قلمی از زندانبان ها بدزدد و کاغذ بیاورند و پس از تلاش های فراوان موفق شدند، زیرا قلم و کاغذها را برای چند روز و در یکی از گوشه های اتاق که زندانبان ها نمی توانستند ببینند پنهان می کردند. با سختی زیاد ،با عبور از راهروها، روند نوشتن نامه ها آغاز شد که خطاب به سایر اطاق ها ارسال می شد تا اعتصاب را به طور جمعی در همه بخش ها هماهنگ کنند تا در همان یک لحظه همه یکجا شروع کنند. در روز ملاقات تعدادی از زندانیان نامه ها را با خود حمل می کردند که در نایلون(نوعی از پلاستیک) پیچیده می شد و به راحتی در دهان پنهان می نمودند. و در اتاق انتظار نامه ها را بین جوانان سایر بخش ها توزیع می کردند....