⭕️قریش از ما انتقام می گیرد⭕️
آنگاه از خیمه بیرون امدم و برای حجاج سخنرانی کردم:
پس از حمد و ثنای خداوند، همانا خداوند متعال، محمد «صلوات الله» را
برانگیخت، آنگاه که میان عرب کسی نبود که کتابی بخواند یا مدعی نبوت باشد. پس ان حضرت مردم را به هر آنچه وسیله رستگاری شان بود، هدایت فرمود. به خدا سوگند، من نیز همیشه در کنار او بودم. نه دگرگون شدم چ نه خیانتی کردم تا اینکه همه دشمنان دین متلاشی شدند و فرار کردند.
مرا با قریش چه کار است؟ به خدا سوگند، وقتی کافر بودند، با آنان جنگیده ام و اکنون نیز که راه فتنه و فساد را پیش گرفته اند، خواهم جنگید... و این راهی که برای مقابله با آنان می پیمایم، عهد و پیمانی است که با من بسته اند. به خدا سوگند! باطل را چنان می شکافم تا که حق از میان پهلوی آن بیرون آید. قریش با ما کینه جویی می کند، به دلیل اینکه خداوند ما را بر ایشان برتری داده است و ما آن ها را به فرمان خود در آورده ایم
این دو بیت شعر را نیز خواندم:
«به جان خودم سوگند، گناه است که تو شیر خالص را بیاشامی
و سرشیر یا خرمای بی هسته بخوری(و کفران نعمت کنی و قدر ما را ندانی).
در صورتی که ما بودیم که این بلندی رتبه و جاه را به تو دادیم، وگرنه تو بلند رتبه نبودی و ما بودیم که گرداگرد تو اسبان کوتاه مو و نیزه هارا فراهم کردیم.
#قسمت_هفتاد_و_یک_جنگ_جمل
#بیعت_شکنی_طلحه_و_زبیر
#منزلگاه_ربذه
#جنگ_جمل