156. نهايه، مرحله 12، فصل ششم.mp3
39.43M
156. نهایة الحکمة، مرحله دوازده، فصل ششم
تدریس: سربخشی
تقریر کتاب همراه با نقد
#نهایه_الحکمه
#سربخشی
@sarbakhshi
84. آموزش فلسفه، درس 59 (converted).mp3
29.3M
84. آموزش فلسفه بر اساس کتاب آیتالله مصباح،
دوره جدید (۱۴۰۰)
درس پنجاه و نه
تدریس: سربخشی
@sarbakhshi
157. نهايه، مرحله 12، فصل هفتم و هشتم (converted).mp3
26.6M
157. نهایة الحکمة، مرحله دوازده، فصل هفت و هشت
تدریس: سربخشی
تقریر کتاب همراه با نقد
#نهایه_الحکمه
#سربخشی
@sarbakhshi
هدایت شده از ساندویچ فلسفه
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تکست_ویدئو | چرا عالم بدون شر خلق نشد؟
👤 استاد #محمد_سربخشی
📚 #فلسفه_دین | #عمومی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
158. نهايه، مرحله 12، فصل نهم.mp3
30.75M
158. نهایة الحکمة، مرحله دوازده، فصل نه
تدریس: سربخشی
تقریر کتاب همراه با نقد
#نهایه_الحکمه
#سربخشی
@sarbakhshi
159. نهايه، مرحله 12، فصل دهم.mp3
38.04M
159. نهایة الحکمة، مرحله دوازده، فصل ده
تدریس: سربخشی
تقریر کتاب همراه با نقد
#نهایه_الحکمه
#سربخشی
@sarbakhshi
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
نقد دوباره عبدالکریم سروش به عریان شدن گلشیفته فراهانی:
قدرت زن در هنر و دانش اوست نه در نمایش شرمگاه او/ درک و دانستههای این نافرهیختگان از فرنگستان سطحی و داوری ترازویشان سست است
چندی پیش عبدالکریم سروش در انتقاد از رویه کسانی که خود را اپوزسیون جمهوری اسلامی معرفی میکنند، انتقاداتی مطرح و مشخصا گلشیفته فراهانی را به دلیل برهنگی مورد انتقاد قرار داد. تیغ تیز نقد سروش سوی کسانی بود که به نام تنمالکی و زنانگی و تنانگی، شرم و حیا و خانواده و اخلاق را از میان برمیدارند. در جانب دیگر گروهی به دکتر سروش تاختند که او حق زنان بر بدن خویش را به رسمیت نمی شناسد. سروش تا کنون دوبار به انتقادات آنها پاسخ داده است. وی در آخرین یادداشت خود دوباره به این موضوع پرداخته که خلاصهای از آن را در ادامه میخوانید:
۱) دوران مدرن و پیشامدرن به ترتیب دوران حقمداری و تکلیفمداری است... تبدیل انسان تکلیف مدار به انسان حق مدار، ماحصل مدرنیته است. من، دینداری را یک حق، نه یک تکلیف می دانم.
۲) چالش بزرگ این دوره چالش حقوق و اخلاق است. شرم پایه اخلاق و بیشرمی بنیاد بیاخلاقی است.
۳) نقد من به دوران مدرن این است که توازن حق و تکلیف بهم خورده و غلبه مطلق حق بر تکلیف ایجاد شده.
۴) کسانی که از تنانگی و فمینیزمی افراطی دفاع می کنند، دشمن شرم و شرف و اخلاق اند. گرفتار حسن و قبح مُدهای زمانهاند که گویی حقایقی ازلی و ابدیاند و همیشه درست بودهاند و درست خواهند ماند! عریانی و عورتنمایی که اکنون به گمان آنان بدل به فضیلت شده، تا چندی پیش یک رذیلت بود، و شاید فردا دوباره ورق برگردد و باژگونه رذیلت شود. گرفتار رسوم زمانهاند نه حقایقی جاودانه. نه مقدس اند، نه پایدار.
۵) میگویند این شرمگاهنمایی زنان، روح زمانه و رسم هنر مدرن است و نمیاندیشند که نه هر مدرنی نیکوست. فاشیسم هم پدیدهای بود کلاً و کاملاً مدرن! مارکسیسم هم... بهعلاوه دنیای مدرن حاوی گفتمانهای گوناگون است. مگر ذاتی و گوهری دارد که بهدست آنان افتاده و دیگر عقلا از آن بیخبرند؟ ازین گذشته اکنون که فیلسوفان دم از جامعه پست سکولار و مدرنیته های چندگانه (multiple modernities ) میزنند.
۶) میگویند حق آنان است که عریان شوند و بدن برهنهشان را به جنّ و انس و دیو و دد نشان دهند و نمیاندیشند که این هم حقّ آنان است که انتخاب دیگر کنند و آن را نشان ندهند.
۷) میگویند کسی حق قضاوت در باره برهنهشدنشان را ندارد و قضاوتگری را محکوم میکنند... نمیاندیشند که خود غرق در قضاوتاند و آن عمل را نیکو میشمارند و ملامتِ ملامتگران را بر نمیتابند. و با این قضاوت، درک ناقص خود از مقوله قضاوت نکردن را آشکار میکنند.
۸) میگویند برهنهشدن، تابوشکنی و سنتشکنی است و نمیاندیشند که نه هر تابوشکنی و سنّتشکنی نیکوست. اکنون کسی اگر بَرده شود یا بردهگیری کند و آن را تابو شکنی بداند، محکوم به ملامت عقلاست.
۹) میگویند زن مالک بدن خویش است و حقّ هرگونه تصرّفی در آن را دارد و نمیاندیشند که این حق مالکیت، همچون حقوق دیگرست و محدود به حدودی است. هیچکس حق ندارد به دلیل مالکیت بر بدن خویش، خود را به فروش برساند و بَرده دیگری شود و یا چشم خود را درآورد، یا تن به ذلّت بدهد.
۱۰) گفتهاند عریان شدن بخشی از هنر مدرن است. به این میگویند مغالطه ارجاع معلوم به مجهول! عملی را که چند و چونش معلوم است، به مفهومی ارجاع میدهند، یعنی هنر، که هیچ تعریف ثابت و معینی ندارد، و بلکه از نظر بعضی دانایان مدرن و پسامدرن، دوران جدید دوران مرگ یا پایان هنر است ( از هگل گرفته تا آرتور دانتو و بسیاری دیگر)
۱۱) میگویند این کار مبارزهایست برای رهایی از مردسالاری و تبعیض جنسیتی. بلی، آن رهایی نیکوست، ولی راهش این نیست. میدانم بعضی از فمینیستها بدن زن را قدرت زن انگاشتهاند، و بدننمایی و بیپروایی جنسی را از جنس قدرتنمایی شمردهاند (empowerment) اما این افسونی شیطانی است که باطلی را به حق میآمیزد و نشانی بهشت را از مسیر جهنم میدهد. قدرت زن در هنر و دانش اوست نه در نمایش شرمگاه او.
۱۲) درک و دانستههای این نافرهیختگان از فرنگستان سطحی و داوری ترازویشان سست است. چیزکی از ارتجاع و قرون وسطا شنیدهاند. اغلب اینان نه یکروز به کلیسا رفتهاند و نه یکبار به جدّ در کنفرانسی دینی با دانشمندان جهانی نشستهاند تا بدانند تاریخ و جامعه مغرب زمین تا چه اعماقی دینیست.
تاریخ آمریکا تاکنون یک رئیسجمهور آتئیست یا غیرمسیحی نداشته و کلیساها و دینداران، به جد و قوّت درکارند که چنین نشود.
@FarhikhteganOnline
160. نهايه، مرحله 12، فصل يازده (converted) (converted).mp3
37.43M
160. نهایة الحکمة، مرحله دوازده، فصل يازده
تدریس: سربخشی
تقریر کتاب همراه با نقد
#نهایه_الحکمه
#سربخشی
@sarbakhshi
161. نهايه، مرحله 12، ادامه فصل يازده (converted).mp3
37.07M
161. نهایة الحکمة، مرحله دوازده، ادامه فصل يازده
تدریس: سربخشی
تقریر کتاب همراه با نقد
#نهایه_الحکمه
#سربخشی
@sarbakhshi
عليرضا پناهيات، تقابل دين و اخلاق.mp3
11.29M
با عرض سلام و احترام خدمت سروران عزيز و با آرزوي قبولي طاعات و عبادات و تبريک سال نو. همانگونه که ملاحظه فرمودهايد اخيرا جناب آقاي پناهيان سخناني در باب تقابل اخلاق و دين بيان کرده است که موجب اعتراضات و بحثهاي مختلف شده است. از آنجا که برد سخنان جناب آقاي پناهيان زياد است و به هر حال، ايشان مرجع فکري بخش زيادي از متدينين است و حرفهاي ايشان به صورت گستردهاي رسانهاي ميگردد، لازم دانستم نکاتي را در باب اين فرمايشات عرض کنم. براي آنکه عرايض بنده بدون زمينه نباشد، ابتدا سخنان ايشان را که خلاصه شده است، تقديم ميکنم و سپس مطالب خودم را در طي چند پست عرضه خواهم کرد انشاءالله. همچنين فايل صحبتهاي ايشان را نيز به پيوست تقديم ميکنم.
@sarbakhshi
بررسي تقابل دين و اخلاق (سخنان آقاي پناهيان) - 1
خلاصه فرمایشات ایشان:
1. اخلاق اين ظرفيت را دارد که در مقابل دين بايستد.
2. اخلاق چيست؟ ملکات راسخ در وجود انسان از صفات خوب يا بد يا تحسين و تقبيح اينها
3. اخلاق به همين معنا (معناي فوق) ظرفيت آن را دارد که در مقابل دين بايستد.
4. مثلاً مهرباني و دلرحمي، في نفسه بد نيست، و لذا بسياري از اوقات از آن عليه امام علي عليهالسلام و امام زمان استفاده ميشود. (خواهند گفت او پسر پيغمبر نيست، چون رحم ندارد). اين يعني قرار دادن اخلاق در مقابل دين.
5. ابوموسي از دلرحمي استفاده ميکرد و لذا کارش ميگرفت. پيامبر فرموده بود قبيله ابوموسي مهرباناند.
6. قرآن کريم براي اين مشکل راه حل ارائه کرده است: قرآن نميگويد اخلاق خوب داشته باشيد.
7. دين دنبال اين نيست که ما را اخلاقي بار بياورد. اگر دين دنبال اين بود که ما را صرفاً اخلاقي بار بياورد، بسياري از حيوانات اين صفات اخلاقي را دارند. مثل وفاداري در سگ، آيا انسان قرار است اخلاقي بشود، يعني مثل سگ بشود؟
8. يک نفر ممکن است به صورت ژنتيکي آدم باحيايي باشد، آيا اين انسان احتياجي به دين ندارد؟
9. کسي که تواضع را از والدين به ارث برده است، آيا نيازي به دين ندارد؟ اگر قرار بود دين تواضع را به انسان بدهد، خوب اين شخص که تواضع را دارد؟
10. اگر هدف دين اين است که شما به اخلاق، به معناي صفات حسنه برسي، کسي که اين صفات را داراست، از دين مستغني خواهد بود. ميتواند مغرور هم بشود.
11. دين اخلاق را ابزاري قرار ميدهد براي امري بالاتر. آن امر بالاتر پويايي و سعهي وجودي پيدا کردن براي ملاقات با خداست و اين طي مبارزه شکل ميگيرد. مبارزه با وضعيتي که در آن قرار داريم.
12. ليس للانسان الا ما سعي. آفريده شديم براي سعي.
13. سعي مقابل اخلاق قرار دارد. نگاه اخلاقي يعني کافي است که شما همه صفات خوب را داشته باشي، اما قرآني نگاه کنيم شما بايد سعي کني، آن هم در موقعيتي که نبايد سخاوتمندانه رفتار کرد و سخاوتمند نباشي؛ مهربان نباشي، تواضع نکني. در ظاهر متکبر جلوه کني. کساني که ظاهربين هستند تو را متکبر به حساب بياورند.
14. پا بر روي يک اخلاق ميگذاري براي رسيدن به يک مرتبهي بالاتر از اخلاق.
15. ما براي سعي آفريده شدهايم، نه برخورداري از چند صفت خوب.
16. روايت انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق مشکل سندي دارد و از ابوهريره است.
17. آقاي جوادي آملي ميفرمايد اخلاق از باب تمثيل است. تا مشکل روايت و انحصار آن رفع شود.
18. چرا اخلاق ظرفيت تقابل با دين را دارد؟ چون در پرتو اخلاق ميتوان از سعي براي رشد و رسيدن به خدا باز ماند و اخلاق را بهانه آورد.
19. اميرمومنان ميفرمود برويم براي جنگ، برخي از صحابه سرشناس اعتراض ميکردند که آيا بايد شمشير به روي مومنان بکشيم؟
20 عمروعاص در جنگ صفين به علي عليه السلام ميگويد قرآن به سر نيزه رفته است، چرا دلت به رحم نميآيد؟
@sarbakhski
بررسي تقابل دين و اخلاق (سخنان آقاي پناهيان) - 2
ادامه خلاصه فرمایشات ایشان:
21. اينها سوءاستفاده از اخلاق است، در برابر دين.
22. ابن ملجم سطحينگري ميکند در اخلاق، و وقتي صداي يتيمان خوارج را ميشنود ميگويد بالاخره قتلي رخ داده و علي بايد تقاص پس بدهد. و لذا علي عليهالسلام را به شهادت رساند.
23. اينکه با اخلاق ميتوان بد برخورد کرد (از آن سوءاستفاده کرد، دچار سطحينگري و ظاهربيني در آن شد)، به خاطر ظرفيتي است که در آن وجود دارد.
24. رفتارهايي که اميرالمومنين عليه السلام انجام ميدهد (مثل زانو زدن در برابر يتيمان و مقابله با دشمنان دين) ناشي از اخلاق اميرالمومنين نيست، بلکه ناشي از تقواي ايشان است.
25. اميرالمومنين عليهالسلام در جواب کسي که گفت چرا آن دو نفر (ظاهرا طلحه و زبير مراد است) را اعدام نکردي، فرمود من چگونه ميتوانم کسي را که هنوز جرمي مرتکب نشده است اعدام کنم؟ اين مهرباني نيست، تقواست.
26. راه حل قرآن براي جلوگيري از ابتلا به آسيبهاي اخلاق، تقواست.
27. تقوا يعني، در چه وقتي، از کدام خوبي براي انجام وظيفهي خودت استفاده کني. تقوا يعني فريب خوبيهاي ظاهري را نخوري.
28. امام سجاد عليه السلام ميفرمايد: اگر کسي خطا و گناه نميکند، فريبش را نخور. شايد به خاطر ضعف نفس و بيعرضهگي است.
29. گاهي گناه نکردن ظاهرا به خاطر دينداري و اخلاق است، در واقع به خاطر ضعف نفس است.
30. در ادامه ميفرمايد اگر ضعف نفس نداشت، باز هم فريب نخور، زيرا ممکن است اين گناه خاص را علاقمند نيست و به گناه ديگري علاقمند است.
31. مثلا ً ممکن است کسي بقيهي خوبيها را داشته باشد، اما به خاطر حب مقامي که دارد، در برابر اميرالمومنين بايستد. چنين کسي، از نظر تقوايي نمرهاش صفر است، اما از نظر اخلاقي، همين فرد ممکن است نمرهاش نود باشد.
32. قرآن کريم بيش از دويست مرتبه از تقوا ياد کرده است. اميرالمومنين در نهج البلاغه بيش از هشتاد بار از تقوا ياد کرده است. اما اين مقدار به اخلاق توصيه نکردهاند.
33. توضيح فني: اخلاقي که در آيات و روايات آمده، معنايش ملکاتي که در علم اخلاق آمده نيست. منظور از اخلاق در آنها حسن معاشرت است که يکي از زير مجموعههاي آداب اسلامي است. در ادبيات ديني، از آداب و مودب بودن بيشتر سخن رفته تا از اخلاق.
34. مثلا رسول گرامي اسلام ميفرمايد: انا اديب الله و علي اديبي.
35. در قرآن کريم ميفرمايد که انک لعلي خلق عظيم. علامه طباطبايي ميفرمايد که درست است که رسول گرامي اسلام متخلق به صفات اخلاقي نيک بودهاند، اما منظور اين آيه از اخلاق، حسن معاشرت پيامبر است.
36. در اسلام وقتي از اخلاق سخن گفته ميشود، عموماً منظور غير از ملکات نفساني است.
37. اگر کسي غرق در اخلاق شود، و از دين تلقي اخلاقي داشته باشد، ممکن است تقوا را کنار بگذارد.
38. يکي از کساني که بعدها جزو خوارج شد، به هنگام تقسيم غنائم به رسول گرامي اسلام اعتراض کرد که چرا عدالت را مراعات نميکني؟ اين اعتراض به خاطر آن بود که رسول الله به دليل مصلحت و حکمت خاصي، تازه مسلمانان را غنيمت بيشتري داده بود. اين شخص در واقع اخلاق را مقابل تقوا قرار داد.
39. انسان ممکن است از دست ابليس فريب اخلاقي بخورد. بهانه اخلاقي در برابر تقوا فراوان است. لذا اخلاق ظرفيت اين را دارد که در مقابل دين بايستد.
40. يکي از تلقيهاي نادرست از دين آن است که ما دين را اخلاقي يا افراطي اخلاقي برداشت (تفسير) کنيم. اخلاق را به طور مطلق نفي نميکنم.
41. اخلاق به شما اجازه ميدهد دربارهي ديگران قضاوت کنيد، اما تقوا چنين اجازهاي نميدهد؛ لذا اخلاقي رفتار کردن، علت دينگريزي برخي از مردم است.
@sarbakhshi