حریمخصوصےیکسرباز 🌿
___
#دردِ_انتظار
#نگاه آخرش را به مسیر اتوبوس انداخت
اما باز هم خبری نبود
سرمای ِ دم صبح تا استخوان هایش نفوذ کرده بود
این را از دست های ِ سفید و سرخش میشد فهمید .
از پایش که تند روی زمین ضرب گرفته بود
و نگاه ِ منتظرش . .
نگاهش . .
نگاهش #درد را به جان آدمی منتقل میکرد
آخر دقایق در خود دردی دارند که آن درد را فقط کسانی که #انتظار میکشند میفهمند . .
و او فقط منتظر اتوبوس نبود . .
دنبال خود ِ آن آقا بود تا بجای اینکه هر #جمعه صبح ، به جمکران ِ او برود و برای ظهورش دعا کند ؛ از آن بعد پیش خود آقایش برود . . .
#فور_برای_منتظران
#جمعه ها از ساعت سه که میگذره ، دل
آدم یه جوری میشه ...
انگاری یه نفر چنگ زده بهش و میخواد از
سینه بیرون بیاردش.
اگر در #جمکران باشی، زل میزنی به گنبد
فیروزه ایش و بدون فکر به جای دیگه ای،
فقطبه امام زمان و ظهور و قشنگیاش فکر
میکنی ...
بعضی وقتا تو فکر هات ، حسرت میخوری
که چرا چشات به #وجه_الله نخورده. چرا
گناهامون پرده جلوی چشامون انداختن...
بیشتر که فکر میکنی ، میبینی امام زمان
غائب از انظار نیست ... فقط پرده ها و غشا
های زیادی جلوی #چشم ها رو گرفته ...
امان از چشم ...
نمیدونم چقد باز تقوا نگهدارم ...
اما ، خدایا به حق همون گریه ها که کردیم
تو روضه ی سید الشهدا ، چشم ما رو به وجهه
خودت ، آشنا کن و منور کن ...✨🤲
#حبیب
#فور_برای_منتظران
هدایت شده از حریمخصوصےیکسرباز 🌿
#جمعه ها از ساعت سه که میگذره ، دل
آدم یه جوری میشه ...
انگاری یه نفر چنگ زده بهش و میخواد از
سینه بیرون بیاردش.
اگر در #جمکران باشی، زل میزنی به گنبد
فیروزه ایش و بدون فکر به جای دیگه ای،
فقطبه امام زمان و ظهور و قشنگیاش فکر
میکنی ...
بعضی وقتا تو فکر هات ، حسرت میخوری
که چرا چشات به #وجه_الله نخورده. چرا
گناهامون پرده جلوی چشامون انداختن...
بیشتر که فکر میکنی ، میبینی امام زمان
غائب از انظار نیست ... فقط پرده ها و غشا
های زیادی جلوی #چشم ها رو گرفته ...
امان از چشم ...
نمیدونم چقد باز تقوا نگهدارم ...
اما ، خدایا به حق همون گریه ها که کردیم
تو روضه ی سید الشهدا ، چشم ما رو به وجهه
خودت ، آشنا کن و منور کن ...✨🤲
#حبیب
#فور_برای_منتظران
هدایت شده از حریمخصوصےیکسرباز 🌿
#دردِ_انتظار
#نگاه آخرش را به مسیر اتوبوس انداخت
اما باز هم خبری نبود
سرمای ِ دم صبح تا استخوان هایش نفوذ کرده بود
این را از دست های ِ سفید و سرخش میشد فهمید .
از پایش که تند روی زمین ضرب گرفته بود
و نگاه ِ منتظرش . .
نگاهش . .
نگاهش #درد را به جان آدمی منتقل میکرد
آخر دقایق در خود دردی دارند که آن درد را فقط کسانی که #انتظار میکشند میفهمند . .
و او فقط منتظر اتوبوس نبود . .
دنبال خود ِ آن آقا بود تا بجای اینکه هر #جمعه صبح ، به جمکران ِ او برود و برای ظهورش دعا کند ؛ از آن بعد پیش خود آقایش برود . . .
#فور_برای_منتظران