eitaa logo
سرباز شو
142 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
909 ویدیو
4 فایل
❣️با اهل خانواده برای امام زمانت، سرباز شو❣️ 🔥پیام ناشناس🔥(😎بدون اینکه شناخته بشید😉) https://harfeto.timefriend.net/16752678638969 ؛ @Ar_vahdani. :ادمین :
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رُکْنَ الْإِیمَانِ... 🌱چه سست خانه ای است ایمان بدون یاد امام حیّ و حاضر! سلام بر تو و بر بلندای حضور تو که جز بر آن عمارت، ایمان استوار نمی ایستد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس. ╭─┅🌸💚🌸┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🌸💚🌸┅─╯
خوشا‌دردی‌که‌درمانش‌تو‌باشی خوشا‌راهی‌ڪـه‌پایانش‌تو‌باشی🌱💚 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
4_5931319036565523108.mp3
4.02M
📖 (تندخوانی)جزء دوم 🎤 استاد معتز آقایی ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ 🆔 @sarbaz_sho ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاتین واقع است. و این طنین یا همان 🔹️کسی در خوابش هم نمیدیدروزی ایرانی‌ها از سرودی رونمایی کنند که برود به چندین زبان ترجمه شود و بعد به و و برود و بایستند و همان را همخوانی کنند و فریاد بزنند: .🌺🌸🌼🍀 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
🍂حاجتِ آخرِ این قوم خدایا نرسید صاحب سبزترین خیمه ی صحرا نرسید...💚 🍂اولین جمعه ی ماه رمضان است ،ولی آخرین ماه به داد دلِ دنیا نرسید...🌙✨ 🍂نیستی و دل ما باز پریشان شده است خانه ی کوچک ما کلبه ی احزان شده است...💔 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @sisadodelltangnafar ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباترین صحنه تاریخ ❤️🤍😇💜💙🙃💚💛🙂🧡 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
حجاب یعنی... 🌺💗 ----~°~°~---- @sarbaz_sho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرباز شو
4⃣4⃣و5⃣4⃣قسمت چهل و پنجم 🍃فصل پنجم صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست بیشتر زمانی که داخل قطا
6⃣4⃣قسمت چهل و ششم 🍃فصل پنجم صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست سر سفره که نشستیم یاد زرشک پلو با مرغی افتادم که روز اول زندگی بعد از مراسم عروسی خانه خودمان پخته بودم،بعد از آن چند وعده غذایی که از مراسم تالار اضافه مانده بود را خوردیم که اسراف نشود، بابت آشپزی واقعا نگران بودم،هر چند از دوره نامزدی آشپزی را جدی شروع کرده بودم و حالا نمه نمه توی راه آمده بودم ولی احساس می کردم هنوز یک پای آشپزی هایم می لنگد ،از حمید پرسیدم:«ناهار که مهمون صاحب خونه شدیم ،برای شام چی بذارم؟»،حمید با قاشق چند ضربه ای به بشقابش زد و گفت:«می دونی که من عاشق چه غذایی هستم،ولی می ترسم به زحمت بیفتی،راستی اصلا بلد ی غذای مورد علاقه شوهر تو درست کنی؟»جواب نداده می دانستم که پیشنهادش فسنجان است ،بین غذا ها عاشق این غذا بود ،جانش در می رفت برای فسنجان ،امان می دادی برای صبحانه هم دوست داشت فسنجان درست کنم،تنها غذایی بود که هم با نان می خورد هم با برنج هم ته دیگ! از ساعت ۳بعد از ظهر مشغول درست کردن فسنجان شدم،از وقتی که می گذاشتم لذت می بردم ولی دلهره داشتم غذا آن طور که حمید دوست دارد نشود،به حدی استرس داشتم که خودم جرئت نکردم طعم و مزه فسنجان را روی اجاق بچشم،حمید مشغول درست کردن پرده های اتاق خواب بود ،ساعت هشت شب سفره را انداختم،وسط سفره یک شاخه گل گذاشتم،پلو را کشیدم و فسنجان را داخل ظرف ریختم،سرسفره که نشست دهانش به تشکر باز شد،طوری رفتار کرد که من جرئت کردم برای آشپزی بیشتر وقت بگذارم و شور و شوق مرا برای این کار دو چندان کرد ،اولین لقمه را که خورد چنان تعریف کرد که حس کردم غذا را سر آشپز یک رستوران نمونه درست کرده است! زندگی خوب پیش می رفت،همه چیز بر وفق مراد بود و از کنار هم بودن سر خوش بودیم،اولین روزی بود که بعد عروسی می خواست به سر کار برود ،از خواب بیدارش کردم تا نمازش را بخواند و با هم صبحانه بخوریم،معمولا نماز شب و نماز صبحش را به هم متصل می کرد،سفره صبحانه را با سلیقه پهن کرده بودم و منتظر حمید بودم تا باهم صبحانه را بخوریم و بعد او را راهی کنم، نماز صبح و تعقیباتش خیلی طولانی شد،جوری که وقتی برای خوردن صبحانه نمانده بود،چند باری صدایش کردم و دنبالش رفتم تا زودتر بیایدپای سفره ،ولی حمید دست بردار نبود، سر سجاده نشسته بود پای تعقیبات ، وقتی دیدم خبری نشد محض شوخی هم که شده آبپاش را برداشتم و لباس هایش را خیس کردم،بعد هم با موبایل شروع کردم به فیلم برداری ،کار را به جایی رساندم که حمید درحالی که سعی می کرد خنده اش را پنهان کند من را داخل پذیرایی فرستاد و در اتاق را قفل کرد. بعد از چند دقیقه بالاخره رضایت داد و از سر سجاده بلند شد، سر سفره نشستیم و صبحانه خوردیم ،ساعت شش و بیست و پنج دقیقه لباس هایش را پوشید تا عازم محل کارش بشود،قبل رفتن زیر لب برایش آیت الکرسی خواندم،بعد هم تا در حیاط بدرقه اش کردم و گفتم:«حمید جان وقتی رسیدی حتما تک بنداز یا پیامک بده،تا خیالم راحت بشه که به سلامت رسیدی»،از لحظه ای که راه افتاد تا رسیدن به محل کارش یعنی حدود ساعت هفت که تک زنگ زد صلوات می فرستادم،حوالی ساعت ۹صبح زنگ زد،حالم را که جویا شد به شوخی گفت:«خواب بسه،پاشو نهار بذار!». این جریان روز های بعد هم تکرار شد،هر روز من بعد از نماز صبحانه را آماده می کردم و منتظر حمید می شدم تا بیاید سر سفره بنشیند ،چند لقمه ای با هم صبحانه بخوریم و بعد هم با بدرقه من راهی محل کارش شود،ساعت دو نیم که می شد گوش به زنگ رسیدن حمید بودم، همه وسایل سفره را آماده می کردم تا رسید غذا را بکشم ، اکثرا ساعت دو و نیم خانه بود، البته بعضی روز ها دیر تر ، حتی بعد از ساعت چهار می آمد ،موقع برگشت دوست داشت به استقبالش بروم، آیفون را که می زدم، می رفتم سر پله ها منتظرش می ماندم،با دیدنش گل از گلم می شکفت . روز سومی که حمید طبق معمول ساعت ۹صبح زنگ زد و سفارش ناهار داد مشغول آماده کردن مواد اولیه کباب کوبیده شدم،همه وسایل را سر سفره چیدم و منتظر شدم تا حمید بیاید و کوبیده را سیخ بزنیم،حمید سیخ ها را که آماده کرد شروع کردم به کباب کردن سیخ ها روی اجاق، مشغول برگرداندن سیخ ها بودم که حمید اسپندونی را روی شعله ی دیگر گاز گذاشت و شروع کرد به اسپند دود کردن،تا من کباب ها را درست کنم خانه را دود اسپند گرفته بود ، گفتم:«حمیدم این کباب ها به حد کافی دود راه انداخته،تو دیگه بد ترش نکن»،حمید جواب داد:«وقتی بوی غذا بره ببرون، اگه کسی دلش بخواد مدیون میشیم، اسپند دود کردم که بوی کباب رو بگیره».🍂 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔅السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ... 🌱سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست! 🌱و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
رد میشوی‌هنوز و نمیبینمت‌هنوز‌‌؛ آقا بـد اَست‌،‌بی‌تونفس‌میکشم‌هنوز!💔 ♥️|↫ ‌ 🖐🏻|↫ ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥خوشحالی یعنی روزه اولی باشی‌‌‌‌..‌ 😇 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌الله ناصری.mp3
1.81M
🌹سخنرانی { من آمدم خدا } سخنران: آیت الله ناصری امکان ندارد خدا دست رد به سینه کسی بزند خدا همه را می‌پذیرد خدا دوستمان دارد❤️ ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
4_6037148701481240922.mp3
4.24M
📖 (تندخوانی)جزء سوم 🎤 استاد معتز آقایی ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😄 یعنی من عاشق این خانواده هایی ام که اصلا روزه نمی گیرند ولی همدیگه روافطار دعوت می کنند. 😂 قسمت جالبش اینه که هر دو طرف رعایت می‌کنند که اذان بشه بعد بخورند!!!! 🍜 حلیم و آش رشتشان همراه زولبیا و بامیه هم پا برجاست تازه با خوردن آب گرم هم شروع میکنن😄😂😄 🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌷 🌹🌷🌹🌷🌹 نیت روزه یعنی همان تصمیمی که برای روزه گرفتن درذهن هست و نیاز نیست انسان به زبان بیاورد یا حتی ازذهن بگذراند ، واجب نیست روزه دار هرروز قبل از اذان صبح نیت روزه کند بلکه یک نیت از اول ماه کافی است🌹 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرد تمام نشدنی خنده ها😁😂 عمرش پایدار ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
من درماه رمضان🥲 ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چادرمن!توبامن بزرگ شدی!بالحظه های زنگدیم همراه بودی بامن زیر باران ماندی وخیس شدی بامن قد کشیدی تغییر کردی بامن زیر آفتاب گرمت شد... رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تارنگ از زندگیم نبازد..❤️ 🌺❤️ ---~°~°~--- @sarbaz_sho
🌿 خدایا اگر می‌دانستم... 🌺❤️ ----~°~°~---- @sarbaz_sho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5832700342566916372.mp3
2.56M
: دعایی که هم علاقه ما 💕با خدا رو تنظیم میکنه ❣هم علاقه ما با اولیا خدا و هم به موضوع امروز ما 💞یعنی علاقه ما به امام زمانمون میپردازه 💚و هم به مسئله ظهور هم اینا تو یه دعا؟🤍💜 🎙: ╭─┅🍃❣🍃┅─╮ 🆔 @sarbaz_sho ╰─┅🍃❣🍃┅─╯