eitaa logo
سربازان زمینه سازظهور🇵🇸
99 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
22.5هزار ویدیو
159 فایل
ارتباط بامدیر @Rahe110
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه یه نگاهی به گذشته بندازی، متوجه میشی که خدا هر شرایطی که تو رو توش قرار داره؛ هم باعث تغییر تو شده و هم باعث بزرگ شدنت... قوی ترت کرده درسی رو بهت یاد داده، یا شایدم باعث شده آدم بهتری بشی... هر کاری که میکنه، یه حکمتی توشه... ‌🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🔻 خوشبختی سه ستون دارد فراموش کردن تلخی‌های دیروز؛ غنیمت شمردن شیرینی‌های امروز امیدواری به فرصت‌های فردا ... ‌🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
مشکلات انسان‌های‌بزرگ‌را متعالے و انسان‌های‌ڪوچڪ‌را متلاشی‌‌میڪند..!🌱 📚 شهید مصطفی‌ چمران 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
گاهی اوقات انقدر درگیر روزمرگی ها و مشکلات زندگی میشیم که یادمون میره این دنیا فقط یه مسافر خونه است و بالاخره یه روزی باید ازش بریم... پس بهتره از هر لحظه زندگی لذت ببریم، غصه چیزهایی رو نخوریم که از دستمون در رفته... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
خوشبختی را تعقیب نکنید و در جدال برای رسیدن به خوشبختی نباشید زندگی را زندگی کنید خوشبختی، پاداشِ مهربانی و گذشت شماست... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
هرگز کسی را که در حال پیشرفت است، دلسرد نکنید. حتی اگر به کُندی پیشرفت می‌کند. 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
و هیچ آگاهی و فهمی، بدون درد رخ نمیدهد... و آدمی برای رشد است و هیچ رشدی بدون درد نیست... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هممون زندگیمون همین شکلیه حسرت نکشین ،هيچ خبری نیست. 😂😜 ببینیدش جالبه ⭕️کانال مجموعه همسفرعشق @safareshgh20_21
🔵 روزی شاگرد یک استاد از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. استاد از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟» شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.» استاد از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.» استاد گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.» @javadheidari110 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
🔅 ✍ بخت دزد مسجد با نماز شب باز شد 🔹حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می‌اندیشید که دخترش را به چه کسی بدهد تا مناسب او باشد. 🔸در یکی از شب‌ها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد. 🔹از قضا آن شب دزدی قصد داشت از آن مسجد دزدی کند. 🔸پس قبل‌از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد. 🔹هنگامی که به‌دنبال اشیای به‌دردبخور می‌گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در را شنید که باز شد. راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نمازخواندن مشغول کرد. 🔸سربازان داخل شدند و او را در حال نماز دیدند. 🔹وزیر گفت: سبحان‌الله! چه شوقی دارد این جوان برای نماز. 🔸دزد از شدت ترس هر نماز را که تمام می‌کرد نماز دیگری را شروع می‌کرد. 🔹تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند، نمازش که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند. 🔸این‌گونه شد که وزیر، جوان را نزد حاکم برد. 🔹حاکم که تعریف دعاها و نمازهای جوان را از وزیر شنید، به او گفت: تو همان کسی هستی که مدت‌هاست دنبالش بودم و می‌خواستم دامادم باشد. اکنون دخترم را به ازدواج تو درمی‌آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود. 🔸جوان که این را شنید بهت‌زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی‌کرد. 🔹سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم درآوردی، فقط با نماز شبی که از ترس آن را خواندم! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می‌دادی و هدیه‌ات چه بود. 📝 📚کانال حکیم خیراندیش (طب سنتی )💠 ‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌🍏 @Hakim_KheiirAndish 🍒🍃
🔅 ✍️ اعتیاد به رنج چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم. همیشه دوست داشتم در تخت های بالا کوپه قطار جا بگیرم اما اون روز دیرتر وارد ایستگاه شدم و وقتی رفتم داخل کوپه، دو تا خانم جوان در تخت های بالا جا گرفته بودن. قسمت پایین یه خانم با پسر حدوداً ۹ ساله، و یک آقای میانسال نشسته بودن. من نیز به ناچار همون پایین نشستم و از همون ابتدا مشغول کتاب خواندن شدم. بعد از گذشت یکی دو ساعت متوجه شدم ، خانمی که پسر بچه همراهش بود داره گریه میکنه. و آقای میان سال روبه‌روش باهاش صحبت می‌کنه. بی اراده به سخنان این دو نفر گوش کردم. گویا مادر شوهر و خواهر شوهر آن خانم، در کوپه بغلی بودند، و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده بود و به او گفته بود: برو ببین در مورد من چی می‌گن. پسر بچه وقتی برگشته بود، هر چه را که شنیده بود، از سیر تا پیاز برای مادرش تعریف کرده بود... ظاهرا حرف‌های خوشایندی نزده بودند! آقای میان‌سال، که فردی پخته بود، به این مادر گفت: تا زمانی که اعتیاد به رنج کشیدنت را ترک نکنی، اوضاع همین است. برایم جالب بود. مگر ما انسان‌ها معتاد به رنج کشیدن هم می‌شويم؟! من آموختن را دوست دارم ، به نظرم جامعه، بزرگ‌ترین دانشگاهی است که هر انسانی، بدون پرداخت شهریه، می‌تواند در کلاس‌های آن، شرکت کند و انتخاب کند چه بخواند. اون روز من هم در کوپه، در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ... مادری «معتاد به رنج» و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند. من هم سر تا پا شوقِ آموختن. استاد (آقای میان‌سال) رو به خانم گریان کرد و گفت: از کی معتاد شدی؟! خانم گریان گفت: من اصلاً معتاد نیستم! به خدا من هیچی مصرف نمی کنم. استاد گفت: چرا ! رنج کشیدن عادت روزانه ات شده. مگر تو امروز مسافر نیستی؟ خانم گفت: چرا، داریم می‌ریم سفر. استاد گفت: تو امروز به‌خاطر آماده شدن برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی. اما تا در کوپه نشستی، فرزندت را فرستادی تا از کوپه کناری، برایت مواد تهیه کند، و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد، و تو هم مصرف کردی، و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی! دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود. خانم گریان هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبه‌رو شده بود گریه‌اش متوقف شد و گفت: ولی اونا خیلی بد هستن، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟! استاد گفت: شغل مواد فروش، فروش مواده. تو چرا مواد آن‌ها را می‌خری؟ تا زمانی که تو بهایی نپردازی، هیچ‌کس به زور به تو هیچ موادی نمی‌دهد. و ادامه داد: در این دنیا همه فروشنده هستند؛ تو مشخص کن، خریدار چه چیزی هستی: خریدار آرامشی، خریدار شادی، یا خریدار رنج و اندوه! من هرگز به دنیا این‌گونه نگاه نکرده بودم. برایم زیباترین تعبیری بود که تاکنون شنیده بودم. استاد ادامه داد: اگر در طول روز از خودت بپرسی، که امروز می‌خوام چه چیزی را بخرم، که برای زندگی ام مفید باشد بابت اجناس بنجل، بهایی نمی‌پردازی! بحث آن‌روز دیدگاه جدیدی را در من به‌وجود آورد. واقعا امروز شما خریدار چه چیزی هستید: تنبلی و بطالت، رنج و اندوه، یا شادی و آرامش، و رشد و ... !؟ یادمان باشد، ما انسان‌ها دارای حق انتخاب هستیم، پس در اختیار خودمان است که کدام زمینه یا موضوع را انتخاب کنیم.
🌱 خداوند‌ حکیم توی شرایط سختی قرارت میده تا چیزایی رو بهت نشون بده‌ که بدون سختی کشیدن نمیتونستی بهشون برسی... ‌🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6