eitaa logo
انتی صهیونیست
86 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
203 ویدیو
98 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کشور حدود 10 میلیون جمعیت دارد.دو سوم این کشور ریگزار و صحرا و لم یزرع است.تا حدود سال 1930 میلادی هیچ وقت حکومت واحد نداشته.از حدود 50 سال پیش برای اولین بار بعد از خلفای عباسی در عربستان حکومت واحد به وجود امده.برای اشنایی با حکومت عربستان باید دو نفر را کامل بشناسیم.اول محمد بن عبدلوهاب و محمد بن سعود.محمد بن عبدالوهاب :پدرش شیخ و مرد خوشنامیست.تعالیم دینی به فرزندش میده.محمد در 10 سالگی حافظ قران میشود.تا 20 سالگی تمامی علوم شرعی و ادبی رایج را فرا میگیرد و هوش سرشاری دارد.در همین سنین تصمیم به مبارزه مسلحانه با بت پرستی و بدعت و خرافه میگیرد.ساخت گنبد گچکاری زیارت سینه زنی استعمال دخانیات را شرک بدعت.حرام و واجب القتل میداند. همه اینها ناشی از نداشتن تفسیر صحیحی از قران است.وی میپندارد قران را خودش باید با کمک کتب صحابه پیامبر و سلف صالح تفسیر کند.(قران بدون اهل بیت و بدون مفسر باعث شرک و خرافه پرستی و عقاید وحشتناک میشود مانند انجیل و تورات که نعوذبالله در ان پیامبران خدا را حرامی میدانند).وی فتوای جهاد میدهد.روسای قبایل و حتی پدر و برادرش تبعیدش میکنند حتی درباره شرک او کتاب مینویسند.به حریملا و سپس حجاز میرود.بیرونش میکنند.به بصره میرود لختش میکنند و بیرونش میکنند که اگر مردی به نام ابو حمیدان به دادش نمیرسید میمرد.به اصفهان میاید .سپس به کربلا و نجف.بعد از دیدن مراسم در سه سفر اخر با عزمی راسخ به مریملاء میرود.حکم قتلش صادر میشود به عیینه میرود.که اینجا 39 سال دارد.با خواهر امیر عیینه ازدواج میکند.اقدامات وی در عیینه شامل سوزاندن درخت مقدس .سنگسار .تخریب زیارتگاه برادر عمر باعث میشود امیر در سال 1744 نامه ای به برادر زن او برای اعدام و تبعیدش مینویسد که محمد بن عبدالوهاب باخبر شده وبه درعیه میگریزد.در درعیه با شیخ سعودی برای اولین بار اشنا میشود و انجا پیمانی را میبندند که تا امروز ادامه دارد.50 سال مابقی عمرش را در درعیه میماند .در جنگها شخصا شرکت میکند.1792 بالاخره به درک واصل میشود به مرگ طبیعی.چون سنگ قبر ندارد محل دقیق قبرش معلوم نیست.1903 لرد کرزن نایب السلطنه انگلیس در هند به خلیج فارس و کشورهای حوضه با هدف تسلط بر خلیج فارس و دریای عمان برای ممانعت هیتلر که تا عراق نفوذ کرده بود می اید.شیخ کویت و سایر مشایخ را تحت حمایت قرار داده و راه دریایی هیتلر را میبندد.در همان سال عبالعزیز بن عبدالرحمن بن سعود ملقب به شاهین صحرا طی یک کودتا در بیست سالگی با حمایت کامل مستشاران انگلیس ریاض را تصرف میکند.1907 دفتر اتحاد اسلام به نام پان اسلامیزم در لندن تاسیس میشود.انگلیس از پیمان محمدبن عبدالوهاب که مرده است و ال سعود با تمام وجود حمایت میکند.اما ان پیمان چه بود؟تمامی احکام شرعی و حکومتی و قوانین حتی تغییر و جانشینی پادشاه با محمد بن عبدالوهاب که بعد ها به ال خلیفه معروف شدند میرسد.تمامی پادشاهی فقط به ال سعود میرسد.1898 کربلا را قتل عام میکنند حرم امام حسین و حضرت عباس را به اتش میکشند.در حال حاظر هم برادران اهل سنت ما را در کشورهای مختلف به طرز فجیع میکشند.بر جای نماندن حتی یک شیعه روی کره زمین دعای هر روزشان است.کشور ایران اصلی ترین هدف.چون قران را فقط خودشان تفسیر میکنند به خدایی قائل هستند که نعوذبالله دست و پا و سر و بدن دارد.(یدالله فوق ایدیهم پس حتما خدا دست دارد!!)خدایی که شبها نزول میکند و روزها به اسمان میرود(چون در دو نیم کره شب و روز اختلاف دارند نعوذبالله احتمالا خدایشان میان زمین و اسمان گیر کرده)این تفکرات و این خدا شما را یاد خدای کابالا نمیاندازد؟اگر انگلیس کشور مسیحی نشین باشد چرا تفکرات صهیونیستی را ترویج میدهد؟ایا راجع به مسیحی های صهیونیست چیزی میدانید؟این تفکر که صهیونیست توسط یک روزنامه نگار در سال 1860 برنامه ریزی شده فکر بچه گانه ای نیست؟چرا خدا راجع به بنی اسراییل در قران با نرمش حرف میزند ولی راجع به یهود که یک سبط از 12 سبط بنی اسراییل است لحن بسیار سختی دارد؟ @sarbaze110
۲- چه شد که کار به قتل حسین علیه السلام کشیده شد عامل اصلى شهادت امام حسين (ع) سلام بسم الله الرحمن الرحیم در ادامه بحث «چه شد که کار به قتل حسین علیه السلام رسید» به «عامل شهادت اباعبدالله الحسین» می رسیم. در مورد ريشه‌ى تاريخى كربلا و اين‌كه چه شد جريانات صدر اسلام به حادثه كربلا منجر شد، از زبان امامان معصوم‌عليهم السلام و يا ياران و اطرافيان حضرت اباعبدالله (ع) نكاتى مطرح شده كه موضوع را بسيار حساس مى‌كند. از جمله اين‌كه: فرداى روز عاشورا همه‌ى آن‌هايى كه براى يزيد خطرناك بودند كشته شدند، يك جوان مريض و نحيفى مانده است به نام حضرت‌سجاّد (ع) كه فكر مى‌كردند تا فردا زنده نباشد وگرنه حضرت را هم شهيد مى‌كردند، و تعدادى زن و كودك خردسال. حال حضرت زينب‌عليهاالسلام بالاى سر بدن تكه‌تكه شده‌ى برادرش قرار دارد جمله‌اى مى‌گويد كه در آن جمله جايگاه تاريخى كربلا مشخص مى‌شود. خطاب به برادرش عرض مى‌كند: «بِابِي، الْمَقْتُولُ بِيَوْم الْجُمُعَه، اوِالْاثْنَيْن؟»؛پدرم فدايت، تو كشته‌ى روز جمعه‌اى يا روز دوشنبه؟ شهادت حضرت اباعبدالله (ع) روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بوده است، ولى چرا حضرت زينب‌ عليها السلام روز دوشنبه را به ميان مى‌آورند؟ حتما می دانید دوشنبه روزی است که پیامبر از دنیا رفتند و شورای منحوس سقیفه تشکیل شد. شورایی که نتیجه اش خلافت ابابکر شد؛وعملا بانادیده گرفتن اتفاق غدیر وبیعت با امیرالمومنین به وصیت رسول الله صل علیه وآله وسلم پشت پا زدند. حضرت زهرا سلام الله علیهادرخطبه معروفشان به زنان انصار می فرمایند: بدانید ازاین شتر خلافت چیزی جز خون نمی دوشید! نتیجه جدایی مردم از ولایت اهل البیت شکستن حرمت حرم آل الله وریختن خون پاک ترین پاکان شد. حضرت میخواهند ما را متوجه یک اتفاق بکنند. کشتن امروز تو ای حسین علیه السلام نه در روز عاشورابلکه در روزی که مردم را از اهل البیت جدا کردند رقم خورده است. حضرت امام رضا (ع) در مورد روز دوشنبه مى‌فرمايند: «... وَ يَوْمُ الْإِثْنَيْنِ‌ يَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ نَبِيَّهُ وَ مَا أُصِيبَ آلُ مُحَمَّدٍ إِلَّا فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ»؛ دوشنبه روزى نحسى است كه خدا در آن روز پيامبر خود را قبض روح كرد. آل محمّد (ص) دچار مصيبت نشدند مگر در روز دوشنبه. لذا ما آن را شوم مى‌دانيم. ولى دشمنان ما به آن تبرك مى‌جويند و روز عاشورا حسين «صلواةالله‌عليه» به قتل رسيد. روز دوشنبه روز سقيفه است، روزى كه مسير اسلام از حاكميت امامى معصوم به حاكم‌كردن انسانى غير معصوم تغيير جهت داد.روز دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجرى، پيامبر (ص) رحلت مى‌كنند، و غروب روز سه‌شنبه حضرت (ص) را به خاك مى‌سپارند، در اين مدت درست وقتى كه پيامبر (ص) توسط حضرت على (ع) و سلمان و مقداد و اباذر و بعضى از صحابه، غسل و كفن مى‌شوند، عدّه‌اى براى پيامبر اكرم (ص) جانشين تعيين مى‌كنند. حال حضرت زينب‌عليهاالسلام بر سر جسد حضرت سيدالشداء (ع) مى‌فرمايند: «اى برادر تو كشته‌ى روز جمعه‌اى، يا كشته‌ى روز دوشنبه‌اى؟!» حضرت زينب‌عليهاالسلام با طرح اين جمله مى‌خواهند ذهن ها را از روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى كه امام حسين (ع) شهيد شدند، متوجه يك فكر و بينش كنند. درحقیقت حضرت زینب علیها السلام دارند به ما می گویند حسین جان تو امروز کشته نشدی بلکه تو را همان روز کشتند که پیامبر از دنیا رفتندو پيام غدير را ناديده گرفتند. در همين رابطه بايد به تعبير مقام معظم رهبرى «حفظه‌الله‌تعالى»، «بين مباحث علمى با مخالفت علنى فرق بگذاريم.» مانباید از این موضوع برای اختلاف بین شیعه وسنی بهره ببریم. میخواهیم تاریخ را ورق بزنیم٬وحوادث این چند دهه از زمان فوت رسول الله را تا شهادت اباعبدالله را درست نگاه کنیم. چه چیز عامل شهادت اباعبدالله شد؟ ظاهرا خودشان دارند به ما کمک می کنند؛تا خطی که عامل شهادت شد را گم نکنیم. درحقیقت این بنی امیه نبودند که امام را کشتند؛این حذف امام معصوم از راس حاکمیت جامعه بود که کار را به اینجا کشاند که نتیجه اش حاکمیت بنی امیه واین فاجعه بزرگ شد. پس باید موضوع درست بررسی شود ونباید این مسئله عامل اختلاف بین شیعه وسنی باشد؛ما در اين بحث به ريشه‌هاى تاريخى واقعه كربلا مى‌پردازيم بدون آن كه بخواهيم آن را به شخصى خاص نسبت دهيم. زيرا آنچه موجب مى‌شود ما از تكرار آن حادثه در آينده مصون بمانيم، عبور از فكرى است كه در سقيفه ظهور كرد. ما قصد داریم بنیاد تفکر سقیفه را بررسی کنیم «اللهم الرزقناشفاعة الحسین یوم الورود» @sarbaze110
روز با ترکیب اوقات شرعی با متن مقاتل. طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی می شود 21 مهر سال 59 شمسی. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. ما اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگراها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.   5:47 اذان صبح امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند. حدود 6 امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.   7:06 طلوع آفتاب کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان  را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است. حدود 8 بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. حدود 9 روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده  شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده.)   حدود 10 بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام«زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.  بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده  اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند. حدود 11 بعد از این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان @sarbaze110
رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم  به میدان برود. انگار برای  شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».    یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ۱۲:۵۰ اذان ظهر  حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»  امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» حدود ساعت ۱۳  ۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.  بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»  حدود ساعت ۱۴  عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها  کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»  حدود ساعت ۱۵   امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.  امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند.  کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام  ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ۱۶:۰۶ اذان عصر وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد  چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»  حدود ساعت ۱۷   بعد از شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند  تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.  غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.  یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.  نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. @sarbaze110
دکتر علی شریعتی هم تمام می شود.. به خانه هایمان میرویم و مهیا میشویم برای همه انچه که بوده ایم. حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر . چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان. اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم! عباس را نه! به کارتان می اید . برای قسم خوردنتان هنگام دروغ. برای گاه خطر هایتان . زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید. فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید. دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید. کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید. آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید . خرج شربت چای مرغ وبرنجتان به یک باره جبران کنید . بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید. امام حسین (ع) :مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت _______________________________ Emmam Hossien quotation imam Hussein"s death with dignity is better than life with humiliation. @sarbaze110
«همراهی عزت و تواضع در رفتار امام (علیه‌السلام)» رهبر انقلاب: در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعین‌حال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آن‌جا که سخنرانی کرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده فی جید الفتاة»،(1)صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین می‌کنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانه‌ی همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه دستها را به طرفش دراز کرده‌اند و نسبت به او اظهار ارادت می‌کنند. آن روز هم که در همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمیعت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّه‌ای اضطراب در این مرد خدا و این بنده‌ی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد. ۱۳۷۹/۰۱/۲۶ 1) اللهوف، سیدبن طاووس، ص ۶۰. مرگ چون گلوبند دختران جوان، گريبانگر فرزندان آدم است. @sarbaze110
1.قمه زنی چیست؟ مراسمی است که در بعضی شهرستان ها و بلاد شیعی و توسط برخی از عزاداران امام حسین (ع) اجرا می شودو در تأسی به مجروح و شهید شدن سیدالشهداء (ع) و شهیدان کربلا و به عنوان اظهار آمادگی برای خون دادن و سر باختن در راه امام حسین (ع) انجام می گیردشرکت کنندگان در این مراسم، صبح زودِ روز عاشورا، با پوشیدن لباس سفید و بلندی همچون کفن، بصورت دسته جمعی قمه بر سر می زنند و خون، از سر بر صورت و لباس سفید جاری می شود. بعضی هم برای قمه زنی نذر می کنند، برخی هم چنین نذری را درباره ی کودکان خردسال انجام می دهند و بر سرِ آنان تیغ می زنند، تا از محل آن خون جاری گردد.در اینجا به توصیف صحنه هایی از دسته ی قمه زنی در شهر کاظمین به نقل از کتاب تراژدی کربلا می پردازیم:روز عاشورا در بیشتر شهرها و روستاهای عراق، روز حزن و اندوه و سوگ است. دیدگان اشکبار و رنگ سیاه پرچم ها و چهره های خاک آلود، در همه جا به چشم می خورد؛ تنها کفن های قمه زنان به رنگ سفید و با لکه هایی از خون دیده می شود. مردانی که شعار «فداییان حسین» را بر کفن ها نگاشته، قمه، شمشیرو یا خنجری بر دستان گرفته و بر سرهای تراشیده خود زخم هایی گاه بسیار عمیق و شدید وارد می آورند. دسته ی بیضوی شکل آنها با عبور از خیابان اصلی کاظمین به حرم وارد می شود ... عزاداران با رسیدن به حرم کاظمین، با حماسه ی بسیار فریاد «حیدر ... حیدر» سر میدهند و با هر ضربه ی طبل و نوای شیپور، ضربه ای بر فرق سر می زنند. گاه این ضربه ها چنان شدید است که فرق سر را شکافته و خون بسیاری از آن جاری می سازد. در برخی موارد نیز افراد از هوش رفته و بر زمین می افتند و یا از شدت ضربه ها جان میدهند ... گروه سرشکافته و خون آلود قمه زنان، چنان منظره ی دهشتناکی پدید می آورند که وحشت و اندوه، سراسروجود تماشاچیان را فرا می گیرد ... خون، با نخستین ضربه فوران میزند؛ اما گاه برخی آنچنان به شور و هیجان می آیند که ضربه های محکمی بر سر فرود آورده و خون بیشتری از سر خود جاری می سازند. برخی نیز با سطح قمه بر سر ضربه می زنند تا خطر کمتری برایشان داشته باشد. قمه زنان بلافاصله پس از پایان مراسم به حمام های عمومی رفته و پس از مداوای زخم هایشان به شیوه ای سنتی، خود را شسته و بهبود می یابند. آماده سازی قمه ها و کفن ها و گروه های موزیک و دیگر لوازم مورد نیاز، بر عهده ی هیئت های عزاداری است. جمع آوری کمک های مردمی و دادن مبلغی به شاعر، نوحه خوان، سخنران و دیگر مخارج نیز بر عهده ی هیئت ها است.» (18) قمه زنی نیز مثل شبیه خوانی، از دیرباز مورداختلاف نظر علما و پیروان و مقلدین آنان بوده و به استفتاء و افتاء مبنی بر جواز یا عدم جواز آن مییرداخته اند. 2. پیدایش در مورد منشأ اصلی و اولی قمه زنی، اقوال مختلفی وجود دارد؛ (19) اما آنچه که بیشتر از همه مستند و قابل اثبات است، این است که تیغ زنی و قمه زنی رسومی عاریتی اند که از جانب ترک های آذربایجان به فارس ها و اعراب منتقل شده اند. (20) ابراهیم الحیدری، جامعه شناس، محقق و نویسنده ی عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز براین عقیده است که مراسم هایی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی و ... از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه ی عربی ندارد.(21) عرب های عراق تا آغاز قرن بیستم در این گونه مراسم ها شرکت نمی کردند؛ این اعمال در ابتدا در میان ترک های عراق، فرق صوفیه وکردهای غرب ایران مرسوم بود.(22) گزارشی از مقامات بریتانیایی درباره مراسم عاشورای 1919م. در نجف نیز حاکی است که گروهی صد نفره از شیعیان ترک در آن سال به قمه زنی پرداخته بودند.(23) خاطره ای از سید محمدبحرالعلوم، این نظر را تأیید می کند: هنگامی که حدود 50 یا 60 سال پیش در نجف بودم، تنها چند هیئت ترک در آن شهر حضور داشت، آنان در ایام عزا به منزل سید بحرالعلوم بزرگ می رفتند و با کسب اجازه از ایشان به خواندن ابیاتی سوزناک درباره امام حسین (ع) می پرداختند. برخی از آنان نیزدر ضمن ذکر مصیبت برای همدردی با امام حسین (ع) جراحت های خفیفی به خود وارد می کردند. به تدریج این گونه اعمال رو به تحول و گسترش گذاشته تا آن که پس از ممنوعیت قمه زنی در دوره نخست وزیری یاسین هاشمی، در سال 1935 م. به اوج خود رسید. در واقع این اعمال زور، تأثیری معکوس داشت؛(24) به نحوی که یک هیئت قمه زنی، به سه هیئت تبدیل شد.(25) حاج حمید راضی (متوفی سال 1953.م) از معمّرین اهل کربلا که نزدیک به 110 سال عمر کرده بود، خاطرات خود درباره عزاداری امام حسین (ع) نقل می کند که مراسم قمه زنی و ... در ایام جوانی او در شهر نجف و کربلا مرسوم نبود.(26) همچنین در خاطرات شفاهی هیچ یک از کهن سالان نجف و کربلا از برگزاری مراسم قمه زنی و ...قبل از نیمه قرن نوزدهم یاد نشده @sarbaze110
انتی صهیونیست
1.قمه زنی چیست؟ #قمه_زنی مراسمی است که در بعضی شهرستان ها و بلاد شیعی و توسط برخی از عزاداران امام ح
است. این گونه مراسمها برای اولین بار توسط برخی زائران ترک از طایفه قزلباش رواج یافت. آنان به هنگام زیارت امام حسین (ع) با شمشیرهایی مخصوص به سرهای خود ضربه می زدند.(27) از نظر تاریخی، مسلّم است که قمه زنی در ایران نیز تا پیش از صفویه هیچگونه سابقه ای نداشته است و محور تردیدها در آن است که آیا در زمان صفویه به وجود آمده است و یا اینکه بعد از صفویه در زمان قاجاریه وارد شده و رواج یافته است؟(28) الف- ورود به ایران در زمان صفویان و جریان فداییان اقدامات مهم صفویان در زمینه عزاداری، یکی، رسمی و حکومتی کردن مجالس سوگواری و دیگری، ابزارمند کردن و نیز پدید آوردن آیین ها و رسوم جدید عزاداری بود.(29) پیتر دلاواله، سیاح ایتالیایی، از عزاداری شیعیان در اصفهان عصر صفوی سال 1037 قمری چنین گزارش میدهد: تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر می رسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه - یعنی رنگی که در مواقع دیگر هیچ وقت مورد استعمال قرار نمیگیرد- بر تن می کنند. هیچ کس سر و ریش خود را نمی تراشد و به حمام نمی رود. به علاوه نه تنها از ارتکاب هر گناه پرهیز می کنند، بلکه خود را از هرگونه تفریح و خوشی محروم می سازد. جمعی در میدان ها و کوچه های مختلف و جلوی خانه های مردم، برهنه و عریان در حالی که فقط با پارچه ی سیاه یا کیسه ی تیره رنگی ستر عورت کرده و سر تا پای خود را با ماده ای سیاه و براق ... رنگ زده اند، حرکت می کنند... به همراه این افراد، عده ای برهنه نیز راه می روند که تمام بدن خود را به رنگ قرمز در آورده اند؛ تا نشانی از خون هایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که در آن روز [عاشورا] نسبت به حسین انجام گرفته است، باشد. همه با هم، آهنگ های غم انگیز در وصف حسین و مصائب وارد بر او می خوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به هم میکوبند و از آن صدای حزن انگیزی به وجود می آورند و به علاوه حرکتی به سر و تن خود میدهند که علامتی از اندوه بی پایان آن ها است و بیشتر به رقص شباهت دارد ...(30) علاوه بر ابزار آلات جدید، ازاین دوره بود که آداب و رسوم نوینی هم در سلک آیین های عزاداری درآمد؛ آدابی چون «تیغ زنی»، «قفل زنی»، «سنگ زنی» و «قمه زنی» را از این جمله شمرده اند.(31) استاد یوسفی غروی نیز در این باره می گوید: از نظر تاریخی، ظاهراً آن وقت که صفویه سر کار آمدند، زنی پدید آمد و مسلماً هیچ سابقه ای هم بر صفویه ندارد؛ اما هنوز به یقین نرسیده ایم که آیا قبل از عثمانی ها هم این کار انجام می شده است یا نه؟ روال حکومت ها این است که اعمال و رفتارها را از همدیگر یاد می گیرند؛ عثمانی ها گروه فدائیان درست کرده بودند و مانند آل بویه که در قرن سوم و چهارم در بغداد، عمدتاً دسته های اولیه ی عزاداری شان،دسته های نظامی شان بود، به ارتش دستور داده بودند که به طور منظم و دسته بندی شده، دسته عزاداری راه بیاندازند. صفویه هم وقتی سر کار آمدند این برنامه را تکرار کردند. یکی از افواج فدائیان، قزلباش صفوی بودند که همیشه به نشانه ی آماده به خدمت، سرشان تراشیده بود. در کتاب «تاریخ شاه عباس کبیر» از نصرالله فلسفی - که در پنج جلد نوشته شده و یکی از وسیع ترین و دقیق ترین تواریخ است - به تفصیل، «فوج فدائیان» معرفی شده اند. در وصف آنان آمده که حتی در تمریناتشان گوشتِ حیوانات مختلف و حتی مار را می خوردند که هنوز هم در بعضی از ارتش های جهان معمول است؛ مثلاً در ارتش صدام نیز یک فوج فدائی این طوری وجود داشت. خلاصه این که فدائیانِ صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست، بیرون آمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین (ع) داشته باشند.آنان می گفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین (ع) و خود امام، و بنی هاشم تیر می خورند، پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد می کنیم؛ یعنی نشان دهیم که ما در راه امام حسین (ع) فدوی هستیم و حاضریم سرمان بریده شود؛ و این شروع قمه زنی شد.(32) البته در آن زمان نیز اکثر جامعه به علمایی که با این بدعت ها به مخالفت بر می خاسته اند، توجه خاصی نمی کردند، تا آنجا که عالمی مثل «مقدس اردبیلی» به خاطر مخالفت با این نوع حرکات در عزای امام حسین (ع) از سوی اکثریت جامعه طرد می شود!(33) میرزا عبدالله افندی - از علمای شیعه ی معاصر شاه سلطان حسین - در بخشی از کتاب «تحفه فیروزیه» خود به این مخالفت ها اشاره می کند...مطابق روایت جاسم حسن شبر در «ارشاد الخطیب»،داستان از این قرار است که مقدس اردبیلی چندی از حرکات ناشایستی که بعضی مردم در امر عزاداری امام حسین (ع) مرتکب می شده اند، رنجیده خاطر شده و با این استدلال که این اعمال جزو رسوم اقامه عزا نیست و در سیره ی اهل بیت(ع) نیز وجود ندارند، آنان را از این کار نهی می کند لکن مردم به منع او وقعی ننهاده، بر شدت و گستره ی عمل خود افزودند. تا آنجا که @sarbaze110
وی آزرده شده،حتی در مقام اعتراض، ترک آن دیار (اردبیل) کرده و به یکی از قریه های اطراف میرود تا صدای عزاداری مردم به آن شیوه را نشنود. (34) ب- رواج در دوران از شاخصه های عزاداری در دوره قاجار، عمومیت یافتن رسم تیغ زنی و قمه زنی است؛رسمی که البته پیش از آن هم مسبوق به سابقه ای چند ساله بود، اما مشخصاً در این دوره گسترش و رواجی بی سابقه یافت.(35) بنجامن،سفیر کبیرآمریکا در ایرانِ عهد ناصرالدین شاه، در توصیف مراسم قمه زنی در سفرنامه اش چنین می نویسد: سال 1884 میلادی من در تهران اقامت داشتم.دسته هایی در خیابان ها حرکت می کردند و احساسات تند و شدید بی سابقه ای از خود نشان می دادند ... در این میان ناگهان جمعی سفید پوش که کاردهایی در دست داشتند، پدیدار شدند که با هیجان زیاد کاردها را بالا برده و به سر خود می زدند و خون از سر آنها و از کاردهایی که در دست داشتند، فواره می زد و سر تا پایشان را سرخ کرده بود. واقعاً که منظره دلخراش و بسیار تأثرآوری بود که هرگز نمی توانم آن را از یاد ببرم. کسانی که دراین دسته ها قمه می زنند، گاهی اوقات آنقدر به هیجان آمده و یا خونی که از آنها می رود [آن قدر زیاد است] که بیحال شده و روی زمین می افتند و حتی ممکن است اگر فوراً مداوا نشوند،جان خود را از دست بدهند.(36) باید گفت در این دوره،خطبایی مثل آخوند ملاآقا بن عابد شیروانی معروف به فاضل دربندی(37) با کتابش به نام اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات همین قدر که در رونق بخشی به مجالس عزا در آن دوره نقش داشتند، در ورود مطالب سست و جعلی و خرافات و در نتیجه عوام گرایی این مجالس هم موثر بوده اند.(38) عبدالله مستوفی،تاریخ نگار دوره قاجار درباره ی فاضل دربندی مینویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لامحاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است.(39) مهدی بامداد نیز درباره ی او مینویسد: او [فاضل دربندی] است که تیغ زدن را بر سر،که خلاف اصول اسلامی است و اسلام مافوق این حرفها است، در ایّام عاشورا جایز دانست و خود نیز عمل می کرده است. و از این تاریخ است که مردم عوام به تبعیت وی در ایّام عاشورا به این عمل دست زده اند.(40) در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی،قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند که باز هم - با توجه به این که به سرعت جایگاه مطلوبی نزد عوام الناس یافته و جزئی لاینفک از مظاهر دینداری، با لعاب تعصب مردم شده بود- نه تنها مخالفت این دسته از علما موثر واقع نشد،بلکه به تشکیل جبهه ای در بین مردم و برخی علمای موافق قمه زنی منجر شد؛(41) تا جایی که برای مثال به علامه سید محسن امین عاملی تهمت زدند که می خواهد اخبار را نسخ کند و از اجرای اعمال دین جلوگیری کند!(42) 3. نقش استکبار در ترویج و بهره برداری از الف- نقش استعمار تا حدود قرن هیجدهم سه امپراطوری بزرگ شرقی؛ هند، ایران و عثمانی مسلمان بودند که بر تمام جهان متمدن شرقی در آن روز، حکومتهای مرفه و مقتدری پدید آورده بودند.اسپانیا و فرانسه و هلند و انگلیس به رهبری زرسالاران یهودی و مسیحیان صلیبی، به فکر افتادند که مقاومت مسلمین را بشکنند. انگلیسی ها، برای رسیدن به این هدف به چاره جویی پرداختند؛ از جمله در هند و ایران که هسته اصلی مقاومت را شیعیان تشکیل می دادند. اینان از شیعیان هندوستان شروع کردند که از مرکز تشیع و مرجعیت نجف به دور بودند. انگلیسی ها از جهل و سادگی شیعه و عشق زیاد آنان به امام حسین (ع) سوء استفاده کردند و و شمشیرزنی بر پیشانی را جعل کرده و به آنان آموختند... متاسفانه برخی شیعیان هند، این بدعت را بدون مجوز علما و نواب امام زمان (ع) پذیرفتند! کوبیدن شمشیر بر سرو پیشانی در سوگ سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا، توسط استعمار انگلیس، از هند به ایران و عراق رخنه نمود. تا گذشته ای نه چندان دور، سفارت های بریتانیا در تهران و بغداد، هیئت های عزاداری را که به آن صورت انزجار آور و زشت در کوچه و خیابان ها ظاهر می شدند، تامین می کردند. غرض از سیاست استعماری انگلیس از کمک به رشد این مراسم زشت، به دست آوردنِ دلیلی معقول برای استعمارش بود که همواره با معارضه ی مردم بریتانیا و برخی نشریات آن کشور روبرو می شد. استعمار انگلیس می خواست ثابت کند که مردمان مستعمره هند و کشورهای اسلامی دیگر که به آن صورت وحشیانه در خیابان ها ظاهر می شوند، احتیاج به ولی و قیمی دارند که آنان را از جهل و توحش موجود برهاند. در نتیجه، عکس و تصاویر دسته های عزاداری که در روز عاشورا به زنجیر به پشت خود نواخته و با شمشیر و قمه بر سر خود می کوفتند و خون های جاری شده در نتیجه ی این جریانات، در روزنامه های بریتانیا و اروپا به چاپ می رسید؛ و سیاستمداران استعمارگر در نتیجه این تصویرها @sarbaze110
انتی صهیونیست
وی آزرده شده،حتی در مقام اعتراض، ترک آن دیار (اردبیل) کرده و به یکی از قریه های اطراف میرود تا صدای
استعمارِ این کشورها را به عنوان ضرورتی انسانی اعلام میکردند که می تواند مردم آن کشورها را از جهل و توحش رهانیده و به جاده ی تمدن و تقدم رهنمون سازد. نقل شده است، هنگامی که «یاسین هاشمی»نخست وزیر عراق در عهدِ استعمار انگلیس برای گفتگو جهت پایان دادن استعمار،به لندن رفته بود، انگلیسی ها به او گفتند:ما به خاطر کمک به مردم عراق به آنجا آمده ایم تا آنان را از توحش و حماقت خارج ساخته و مزه سعادت را به آنان بچشانیم! این سخن،خشم یاسین هاشمی را بر می انگیزد و باعث می گردد با عصبانیت از جلسه خارج شود؛اما انگلیسی ها از او عذر خواهی کرده و او را به دیدن فیلمی مستند از عراق دعوت می کنند. این فیلم که از هیئت های حسینی به راه افتاده در خیابان های نجف، کربلا و کاظمین تهیه شده بود، حاوی مشاهده مهیب و نفرت آور از شمشیر کوبی و قمه زنیِ مردمِ عزادار بود. گویی انگلیسی ها می خواستند بگویند:«آیا مردمانی روشنفکر که از تمدن بویی برده اند، با خود چنین می کنند؟!»(43) ب- نقشه ی سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا اخیراً کتابی به نام نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی در آمریکا انتشار یافته که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا (سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا) انجام شده است.(44)او در این زمینه می گوید: بعد از مدت ها تحقیق، به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت، در انقلاب ایران تأثیرگذار بوده است.ما همچنین به این نتیجه دست یافتیم که شیعیان، بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند.در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد.و طبق این تحقیقات،برنامه ریزی هایی داشته باشیم.به همین منظور، چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله به ترتیب زیر انجام شد.پس از نظرسنجی ها و جمع آوری اطلاعات از سراسر جهان، به نتایج مهمی دست یافتیم؛ متوجه شدیم که قدرتِ مذهبِ در دست مراجع و روحانیت می باشد...این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمی توان با مذهب شیعه رو در رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضرب المثل انگلیسی «اختلاف بیانداز، حکومت کن!» از سیاست«اختلاف بیانداز، نابود کن!» استفاده کردیم و درهمین راستا برنامه ریزی های گسترده ای را برای سیاست های بلند مدت خود طرح کردیم. حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونه ای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود.همچنین باید تبلیغات گسترده ای را علیه مراجع و رهبران دینی صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می کردیم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارند.ما تصمیم گرفتیم با حمایت های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت طلب هستند، عقاید و بنیان های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم؛ به گونه ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظرآید. در مرحله ی بعد، باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمع آوری شده و به وسیله ی مداحان و نویسندگانِ سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را - که سد راه اصلی اهداف ما میباشند -تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.(45) پی نوشت : 18-ابراهیم الحیدری، تراژدی کربلا، ترجمه ی علی معموری. 19- محسن حسام مظاهری، مقاله «رسانه ی شیعه، مروری بر تاریخ تکوین مجالس و آیین های عزاداری در ایران». مجله اخبار ادیان، شماره 18، فروردین و اردیبهشت 1385. 20-عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من با تاریخ اجتماعی و اداری دوران قاجاریه، ج1 و 3 . 21-ابراهیم الحیدری، تراژدی کربلا، ترجمه ی علی معموری، ص 475. 22-کاظم دجیلی، عاشواء فی النجف و کربلا، ص 287؛ جیات عراقی من وراء البوابه السوداء، محمود درّه ، ص 24. 23-اسحاق نقاش؛ استاد تاریخ خاورمیانه، دانشگاه بزندیزبوستون Administration Report of The Shamiyya Division, P.269,Great Britain 24-به حکم «الإنسان حریص علی ما منع» هرگاه اعمال فشار با تبیین علمی و فرهنگ سازی همراه نباشد، اثر معکوس خواهد داشت. 25-گفتگو با سید محمد بحرالعلوم پیرامون عزاداری حسینی، مجله ی النور، شماره 74، ژوئیه 1997م. 26-گفتگو با دکتر شاکر لطیف 1996/4/12م.، کتاب تراژدی کربلا. 27-طالب علی شرقی، النجف الاشرف عاداتها و تالیدها، ص 223-220. 28-مهدی مسائلی، قمه زنی، سنت با بدعت؟، ص 19. 29-محسن حسام مظاهری، مقاله «رسانه ی شیعه، مروری بر تاریخ تکوین مجالس و آیینهای عاشورا @sarbaze110