May 11
کشور #عربستان حدود 10 میلیون جمعیت دارد.دو سوم این کشور ریگزار و صحرا و لم یزرع است.تا حدود سال 1930 میلادی هیچ وقت حکومت واحد نداشته.از حدود 50 سال پیش برای اولین بار بعد از خلفای عباسی در عربستان حکومت واحد به وجود امده.برای اشنایی با حکومت عربستان باید دو نفر را کامل بشناسیم.اول محمد بن عبدلوهاب و محمد بن سعود.محمد بن عبدالوهاب :پدرش شیخ و مرد خوشنامیست.تعالیم دینی به فرزندش میده.محمد در 10 سالگی حافظ قران میشود.تا 20 سالگی تمامی علوم شرعی و ادبی رایج را فرا میگیرد و هوش سرشاری دارد.در همین سنین تصمیم به مبارزه مسلحانه با بت پرستی و بدعت و خرافه میگیرد.ساخت گنبد گچکاری زیارت سینه زنی استعمال دخانیات را شرک بدعت.حرام و واجب القتل میداند. همه اینها ناشی از نداشتن تفسیر صحیحی از قران است.وی میپندارد قران را خودش باید با کمک کتب صحابه پیامبر و سلف صالح تفسیر کند.(قران بدون اهل بیت و بدون مفسر باعث شرک و خرافه پرستی و عقاید وحشتناک میشود مانند انجیل و تورات که نعوذبالله در ان پیامبران خدا را حرامی میدانند).وی فتوای جهاد میدهد.روسای قبایل و حتی پدر و برادرش تبعیدش میکنند حتی درباره شرک او کتاب مینویسند.به حریملا و سپس حجاز میرود.بیرونش میکنند.به بصره میرود لختش میکنند و بیرونش میکنند که اگر مردی به نام ابو حمیدان به دادش نمیرسید میمرد.به اصفهان میاید .سپس به کربلا و نجف.بعد از دیدن مراسم در سه سفر اخر با عزمی راسخ به مریملاء میرود.حکم قتلش صادر میشود به عیینه میرود.که اینجا 39 سال دارد.با خواهر امیر عیینه ازدواج میکند.اقدامات وی در عیینه شامل سوزاندن درخت مقدس .سنگسار .تخریب زیارتگاه برادر عمر باعث میشود امیر در سال 1744 نامه ای به برادر زن او برای اعدام و تبعیدش مینویسد که محمد بن عبدالوهاب باخبر شده وبه درعیه میگریزد.در درعیه با شیخ سعودی برای اولین بار اشنا میشود و انجا پیمانی را میبندند که تا امروز ادامه دارد.50 سال مابقی عمرش را در درعیه میماند .در جنگها شخصا شرکت میکند.1792 بالاخره به درک واصل میشود به مرگ طبیعی.چون سنگ قبر ندارد محل دقیق قبرش معلوم نیست.1903 لرد کرزن نایب السلطنه انگلیس در هند به خلیج فارس و کشورهای حوضه با هدف تسلط بر خلیج فارس و دریای عمان برای ممانعت هیتلر که تا عراق نفوذ کرده بود می اید.شیخ کویت و سایر مشایخ را تحت حمایت قرار داده و راه دریایی هیتلر را میبندد.در همان سال عبالعزیز بن عبدالرحمن بن سعود ملقب به شاهین صحرا طی یک کودتا در بیست سالگی با حمایت کامل مستشاران انگلیس ریاض را تصرف میکند.1907 دفتر اتحاد اسلام به نام پان اسلامیزم در لندن تاسیس میشود.انگلیس از پیمان محمدبن عبدالوهاب که مرده است و ال سعود با تمام وجود حمایت میکند.اما ان پیمان چه بود؟تمامی احکام شرعی و حکومتی و قوانین حتی تغییر و جانشینی پادشاه با محمد بن عبدالوهاب که بعد ها به ال خلیفه معروف شدند میرسد.تمامی پادشاهی فقط به ال سعود میرسد.1898 کربلا را قتل عام میکنند حرم امام حسین و حضرت عباس را به اتش میکشند.در حال حاظر هم برادران اهل سنت ما را در کشورهای مختلف به طرز فجیع میکشند.بر جای نماندن حتی یک شیعه روی کره زمین دعای هر روزشان است.کشور ایران اصلی ترین هدف.چون قران را فقط خودشان تفسیر میکنند به خدایی قائل هستند که نعوذبالله دست و پا و سر و بدن دارد.(یدالله فوق ایدیهم پس حتما خدا دست دارد!!)خدایی که شبها نزول میکند و روزها به اسمان میرود(چون در دو نیم کره شب و روز اختلاف دارند نعوذبالله احتمالا خدایشان میان زمین و اسمان گیر کرده)این تفکرات و این خدا شما را یاد خدای کابالا نمیاندازد؟اگر انگلیس کشور مسیحی نشین باشد چرا تفکرات صهیونیستی را ترویج میدهد؟ایا راجع به مسیحی های صهیونیست چیزی میدانید؟این تفکر که صهیونیست توسط یک روزنامه نگار در سال 1860 برنامه ریزی شده فکر بچه گانه ای نیست؟چرا خدا راجع به بنی اسراییل در قران با نرمش حرف میزند ولی راجع به یهود که یک سبط از 12 سبط بنی اسراییل است لحن بسیار سختی دارد؟
#بنیاد_تفکر_سقیفه
@sarbaze110
۲- چه شد که کار به قتل حسین علیه السلام کشیده شد
عامل اصلى شهادت امام حسين (ع)
سلام
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه بحث «چه شد که کار به قتل حسین علیه السلام رسید» به «عامل شهادت اباعبدالله الحسین» می رسیم.
در مورد ريشهى تاريخى كربلا و اينكه چه شد جريانات صدر اسلام به حادثه كربلا منجر شد، از زبان امامان معصومعليهم السلام و يا ياران و اطرافيان حضرت اباعبدالله (ع) نكاتى مطرح شده كه موضوع را بسيار حساس مىكند.
از جمله اينكه: فرداى روز عاشورا همهى آنهايى كه براى يزيد خطرناك بودند كشته شدند، يك جوان مريض و نحيفى مانده است به نام حضرتسجاّد (ع) كه فكر مىكردند تا فردا زنده نباشد وگرنه حضرت را هم شهيد مىكردند، و تعدادى زن و كودك خردسال.
حال حضرت زينبعليهاالسلام بالاى سر بدن تكهتكه شدهى برادرش قرار دارد جملهاى مىگويد كه در آن جمله جايگاه تاريخى كربلا مشخص مىشود.
خطاب به برادرش عرض مىكند:
«بِابِي، الْمَقْتُولُ بِيَوْم الْجُمُعَه، اوِالْاثْنَيْن؟»؛پدرم فدايت، تو كشتهى روز جمعهاى يا روز دوشنبه؟
شهادت حضرت اباعبدالله (ع) روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بوده است، ولى چرا حضرت زينب عليها السلام روز دوشنبه را به ميان مىآورند؟
حتما می دانید دوشنبه روزی است که پیامبر از دنیا رفتند و شورای منحوس سقیفه تشکیل شد.
شورایی که نتیجه اش خلافت ابابکر شد؛وعملا بانادیده گرفتن اتفاق غدیر
وبیعت با امیرالمومنین به وصیت رسول الله صل علیه وآله وسلم پشت پا زدند.
حضرت زهرا سلام الله علیهادرخطبه معروفشان به زنان انصار می فرمایند:
بدانید ازاین شتر خلافت چیزی جز خون نمی دوشید!
نتیجه جدایی مردم از ولایت اهل البیت شکستن حرمت حرم آل الله وریختن خون پاک ترین پاکان شد.
حضرت میخواهند ما را متوجه یک اتفاق بکنند.
کشتن امروز تو ای حسین علیه السلام نه در روز عاشورابلکه در روزی که مردم را از اهل البیت جدا کردند رقم خورده است.
حضرت امام رضا (ع) در مورد روز دوشنبه مىفرمايند:
«... وَ يَوْمُ الْإِثْنَيْنِ يَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ نَبِيَّهُ وَ مَا أُصِيبَ آلُ مُحَمَّدٍ إِلَّا فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ»؛
دوشنبه روزى نحسى است كه خدا در آن روز پيامبر خود را قبض روح كرد. آل محمّد (ص) دچار مصيبت نشدند مگر در روز دوشنبه. لذا ما آن را شوم مىدانيم. ولى دشمنان ما به آن تبرك مىجويند و روز عاشورا حسين «صلواةاللهعليه» به قتل رسيد.
روز دوشنبه روز سقيفه است، روزى كه مسير اسلام از حاكميت امامى معصوم به حاكمكردن انسانى غير معصوم تغيير جهت داد.روز دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجرى، پيامبر (ص) رحلت مىكنند، و غروب روز سهشنبه حضرت (ص) را به خاك مىسپارند، در اين مدت درست وقتى كه پيامبر (ص) توسط حضرت على (ع) و سلمان و مقداد و اباذر و بعضى از صحابه، غسل و كفن مىشوند، عدّهاى براى پيامبر اكرم (ص) جانشين تعيين مىكنند.
حال حضرت زينبعليهاالسلام بر سر جسد حضرت سيدالشداء (ع) مىفرمايند: «اى برادر تو كشتهى روز جمعهاى، يا كشتهى روز دوشنبهاى؟!»
حضرت زينبعليهاالسلام با طرح اين جمله مىخواهند ذهن ها را از روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى كه امام حسين (ع) شهيد شدند، متوجه يك فكر و بينش كنند.
درحقیقت حضرت زینب علیها السلام دارند به ما می گویند حسین جان تو امروز کشته نشدی بلکه تو را همان روز کشتند که پیامبر از دنیا رفتندو پيام غدير را ناديده گرفتند.
در همين رابطه بايد به تعبير مقام معظم رهبرى «حفظهاللهتعالى»، «بين مباحث علمى با مخالفت علنى فرق بگذاريم.»
مانباید از این موضوع برای اختلاف بین شیعه وسنی بهره ببریم.
میخواهیم تاریخ را ورق بزنیم٬وحوادث این چند دهه از زمان فوت رسول الله را تا شهادت اباعبدالله را درست نگاه کنیم.
چه چیز عامل شهادت اباعبدالله شد؟
ظاهرا خودشان دارند به ما کمک می کنند؛تا خطی که عامل شهادت شد را گم نکنیم.
درحقیقت این بنی امیه نبودند که امام را کشتند؛این حذف امام معصوم از راس حاکمیت جامعه بود که کار را به اینجا کشاند که نتیجه اش حاکمیت بنی امیه واین فاجعه بزرگ شد.
پس باید موضوع درست بررسی شود ونباید این مسئله عامل اختلاف بین شیعه وسنی باشد؛ما در اين بحث به ريشههاى تاريخى واقعه كربلا مىپردازيم بدون آن كه بخواهيم آن را به شخصى خاص نسبت دهيم.
زيرا آنچه موجب مىشود ما از تكرار آن حادثه در آينده مصون بمانيم، عبور از فكرى است كه در سقيفه ظهور كرد.
ما قصد داریم بنیاد تفکر سقیفه را بررسی کنیم
«اللهم الرزقناشفاعة الحسین یوم الورود»
#بنیاد_تفکر_سقیفه
@sarbaze110
#گزارش_ساعت_به_ساعت_از روز #عاشورا با ترکیب اوقات شرعی #کربلا با متن مقاتل.
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی می شود 21 مهر سال 59 شمسی. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. ما اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگراها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.
5:47 اذان صبح
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود 6
امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
7:06 طلوع آفتاب
کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
حدود 8
بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
حدود 9
روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده.)
حدود 10
بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام«زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده
اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد.
گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند.
حدود 11
بعد از این حملات، امام(ع) دستور تک تک به میدان
@sarbaze110
رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».
یک بار هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
۱۲:۵۰ اذان ظهر
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
حدود ساعت ۱۳
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
حدود ساعت ۱۴
عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
حدود ساعت ۱۵
امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
۱۶:۰۶ اذان عصر
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که میگفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»
حدود ساعت ۱۷
بعد از شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت.
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.
نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد.
@sarbaze110
دکتر علی شریعتی
#محرم هم تمام می شود..
به خانه هایمان میرویم و
مهیا میشویم برای همه انچه که بوده ایم.
حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر .
چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان.
اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم!
عباس را نه!
به کارتان می اید .
برای قسم خوردنتان هنگام دروغ.
برای گاه خطر هایتان .
زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید.
فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید.
دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید.
کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید.
آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید .
خرج شربت چای مرغ وبرنجتان
به یک باره جبران کنید .
بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید.
امام حسین (ع) :مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت
_______________________________
Emmam Hossien quotation
imam Hussein"s death with dignity is better than life with humiliation.
@sarbaze110