❣﷽❣
♨️ #دفتری_علی_اصغر_ع (3)
♨️ #روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
♦بر نور جمال پاک احمد صلوات
♦برعطر وجود حی سر مد صلوات
♦بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول
♦برخاتم انبیاء محمدوآل محمد صلوات
( #دعای_فرج )
☇ای اهل عزا اجر شما با علی اصغر
☇مهمان حسینیم بگو یا علی اصغر
☇این کودک شش ماهه گل باغ رباب است
☇پرپر شده درگلشن زهرا علی اصغر
☇ای سینه زنان دامن شش ماهه بگیرید
☇چون کرده به هر درد مداوا علی اصغر
☇طفلش مشماری که بود باب الحوائج
☇پرونده ما را کند امضاء علی اصغر
🔲 السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ..
المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ...
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ
⬅️بریم در خانه ی باب الحوایج ، شیرخواره ابی عبدالله ..
بریم کربلا...
کنار قبر شش گوشه ارباب بی کفن ...
اون آقایی که پایین پاش علی اکبر ع خوابیده...
آخ رو سینه اش علی اصغر ع ...
امان از دل حسین ...
یا حسین 3
⬅️در حالات میرزای قمی نوشتن گاهی 10 روز روضه میگرفت سفارش میکرد ..
میگفت هر 10 روز روضه علی اصغر رو بخونند ..
(گفتن آقا کسای دیگه هم بودند کربلا که شهید شدند.. علی اکبر بوده .. قاسم .. ابالفضل بوده چرا هر ده روز روضه علی اصغر (چرا؟؟))
فرموده بودند..برا اینکه علیاصغر مظلوم بود..
اونایی که تو کربلا بودن زبون داشتند.. از عطش ناله میکردند..
شمشیر داشتن جنگ میکردند..
اما علی اصغر شش ماهه زبون برای حرف زدن نداشت ...
آخ مرد جنگ نبود .. لباس رزم به تن نکرد..
تو آعوش ابی عبدالله پرپر شد..
🔰 بعد فرمودند اگه مشکل دارید اگه هر دری میزنید مشکلتون حل نمیشه..
روضه علی اصغر ع بگیرین ..
خیلی در خونه علی اصغر امام حسینو بزنید ..
امان از دل ابی عبدالله ..
بمیرم برا دل داغدارت یا حسین ..
🎇آی حاجت دارا... جوون دارا ..آی مریض دارا...
( یه لحظه رو یاد کنمو التماس دعا..)
☆هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
☆جزخداوند به عمرم به کسی رو نزدم
☆روی دستم گل بی برگ و برم را کشتن
☆رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن
☆حرمله خیر نبینی گل من نو رس بود
☆کشتنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
⬅️(راوی میگه دیدم ابی عبدالله زیر عبا قنداقه ی خونی پنهان کرده ..متحیره)
آخ یه قدم سمت خیمه برمیداره دو قدم برمیگرده ..
(میگه اینقده دلم برای حسین سوخت منم براش گریه کردم)
با خودم گفتم چرا نمیره سمت خیمه ها ..
دیدم یه عده زن و بچه جلوی خیمه ها منتطرند .. چشم براهند علی برگرده ..
🍁بچه ها دست بابا خونی شده
🍁گمونم شیش ماهه قربونی شده
🍁عبارو طوری رو اصغر کشیده
🍁معلومه خیلی خجالت کشیده
⬅️میگه دیدم ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها با غلاف یه قبری کند ..
این بدن مطهرو دفن کرد..
(یه جمله بگم آقا جان یا اباعبدالله..)
آقا جان زخمی ندیده بود این بدن ..
(فقط یه تیر خورد ،، )
نخواستی این بدن رو کسی ببینه ،،
نخواستی خواهراش ببیننه ..
آقا جان نخواستی مادرش رباب ببینه ..
نخواستی عمه اش زینب ببینه ..
آقا جان ...
بمیرم برا اون ساعتی که همه ی این زن و بچه اومدن قتلگاه...
دیگه حرف یه زخم نبود..
(تو ناحیه مقدسه داریم)
فرقةٌ بالسيوفِ ..
فرقةٌ بالرماح ..
فرقةٌ بالحجارةِ ..
فرقةٌ بالخَشَبِ والعصا ..
یه عده با شمشير زدن، یه عده با نيزه، یه عده اى با سنگ، عده اى هم با چوب وعصا
چه کردند با عزیز برادر زینب ...
◾️خاک عالم به سرم کز اثر تیغ سنان
◾️جای یک بوسه ی من بر همه اعضای تو نیست
⚜صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
یا لیتنا کنا معک فافوز فوزا عظیما
دعا👇👇
اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ
وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ
وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِه
ِوَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
وَ الفائزینَ بلِقائه
🔰جهت شادی روح امام و دو فرزند امام علما صلحا شهدا
گذشتگان علی الخصوص گذشتگان این جمع و بانی محترم مجلس
بخوانید رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
هنگام پخش صلوات حذف نشه لطفا👇👇
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
آی...وای از حیله ی صیاد به دادم برسید🥀
با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان🥀
شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید🥀
گفت هل من ناصر ینصرنی...ابا عبدالله تنها شده کیه به امام حسین بگه لبیک یاحسین...😭🥀🍂🌾هل من ناصر ینصرنی...یه چشام به خیمه ویه چشام به دشمن...🍂🍂داره عاقبت دِق میکُنه...
خدایا اگه من شهید بشم به خیامَم حمله میکُنن...این غصه داره اباعبداللهُ میکُشه 😭🥀از یه لحاظ چون بچه ها ش تشنه بودن می خواست زود شهید بشه...شاید به بچه هاآب بِدَن...همه ی فکرا اومده تومغز اباعبدالله...🍂🌾
خدایا اگه من شهید بشم، اگه من شهید بشم...زودتر برم...شاید به این بچه ها آب بِدَن خیلی تشنه شونه...😭🍂اگه من بمیرم باز از یه طرف خدایا حمله می کُنن به خیام، حمله میکُنن به لشکر...😭🌾🍂
اباعبدالله الحسین توفکرشه که زینب سلام الله علیها روبه اسیری میبَرَن...🥀🥀🥀
آی مردم...درحین فکر دیدن توخیمه هاقُل قُله ای شد...اباعبدالله خودشو رسوند به خیمه گفت زینب مگه نگفتم تازمانی که من هستم از خیمه بیرون نیایی...؟مگه نگفتم دشمن شادم نکُنی...😭🍂🌾
گفت: حسین جان تا صدای...الله اکبر...🥀هل من ناصر ینصرنی تورو این طفل شنید خودشو ازگهواره پایین انداخت...😭🥀خودشو ازگهواره پایین انداخت...یعنی بابا جان هنوز طفل ۶ماهه تونَبُردی...🥀🥀🥀
دارن غارت میکُنن...همه... رودارن میبرن...اما...ابوایوب غنوی یه فردی بوده که سرکرده بیل داران...
همه برا خودشون یه انعام ویه جایزه می خواستن...هرکدوم یه سری رو انتخاب کردن که ببرن برای یکی از اینا سرنرسید 😭🥀
گفت: من یادمه۲یه روز اباعبدالله پشت خیمه اومد دیدم یه جنازه ای یه بچه ای رودفن کرد...😭🥀🍂🌾حالا سرنیزه بُلنده...این نیزه روزمین میزنه خاک بلند میشه...
یه وقت دیدن یه قنداقه ای اززمین بالا آمد ...قنداقه وسرعلی اصغرهمراه بانیزه بالا آمد...😭🥀نیزه دارگفت: نیزه قُطرِش بزرگه...اصغر سرش کوچیکه...😭🍂🌾
هرکاری میکنه سررو نیزه نمی مونه...وای حسین...😭🍂🍂🍂
هرکاری میکنه سررونیزه نمی مونه.....😭🍂🍂
خدایا به احترام باب الحوائج علی اصغر همه مریضا مونو شفا بده...🤲😭🥀🍂🌾
آی...بدن ازسوی خاک صحرا دورتادور تو پُراز نامرد...😭🍂نه فقط چند هرکس آنجا بود ازسر...وزخمیت میکَند.😭😭😭😭😭🥀
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
دفتری روضه حضرت علی اصغر(ع)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السلام علیک یا باب الحوائج یاعلی اصغر حسین(ع)
امروز اومدی دست به دامن این طفل شیر خواره بشی
خیلی سخته برا مادر طفل شیر خواره داشته باشه وازبچه ش جدابشه
یاعلی اصغر حسین(ع)
▪️
بمیرم برات یا رباب چه کردند با دل امام حسین(ع)
امروز حاجاتت رو مدنظر بگیر
آی جوون دارا،حاجت مندا،
آی کربلایی هاامروز اومدی برا طفلی ناله بزنی که ازشدت عطش زبانشو دور لباش می چرخوند، دل مادر کباب میشد
دیدید وقتی یه بچه بی تابی میکنه مادر ازاون بی تاب ترمیشه
حاجت مندا
آخ لالالالا لالالالا لالایی
لالالالا لالا مادر کجایی
لالالالا لالا ناخورده شیرم (مادر)2
آخ لالالالا لالا دردت به جونم
لالا لالا لالاشیرین زبونم
توهم هم ناله شو با رباب براعلی اصغر لالایی بخون عزیزدلم
لالالالا لالالالا لالایی2
مادر دعاکن مادرت اینجا بمیرد
نباشد قبر تو دربر بگیرد (مادر)2
بمیرم چه کردند با دل امام حسین(ع)
▪️
عصر عاشورا وقتی خیمه ها رو آتش زدند به زن وبچه ها آب دادند
آی حاجت مندا ،مریض دارا،گرفتارا
به زن وبچه ها آب دادند اما خانم زینب نیمه های شب این زن وبچه ها رو آروم کرد
دید رباب آروم نمیگیره
رباب تودیگه چرا؟
بگو یا حسین تا دلت کربلایی بشه امروز بگو یا حسین تا حاجت بگیری
بگو یا حسین تا کربلایی بشی امروز
یا اباعبدالله(2)
زینب دید رباب آروم نمی گیره
گفت تو دیگه چرا؟
صدا زد خانم جان زینب جان اون موقعی که بچه داشتم شیر نداشتم حالا که شیر دارم بچه ندارم
چی شده رباب؟خانم ازوقتی جرعه ای آب نوشیدم سینه هام پر شیر شده
یاد لبهای تشنه اصغرم افتادم(یاحسین)
دلم زدنیا سیره به دست غم اسیره
یه چکه آب بیارید بچه م داره می میره
دلم زغم کبابه ،این طفلک ربابه
چاره درداصغر فقط یه جرعه آبه
آخ مادر
چطوری بچه رو سیراب کردند
بمیرم باتیرسه شعبه
آی حسین▪️
صدای ناله ت برسه کربلا
اینقدر گریه نکن هیچ کسی آبت نمیده
غیر تیرحرمله هیچ کس جوابت نمی ده
مادرت شیر نداره تو که اینو خوب میدونی
پس چرا زبونتو دور لبات میچرخونی
مادر مادر▪️
مادر اینقدر سینه مو چنگ نزن مادر
مادر دلمو آتیش نزن مادر
آخه وقتی بچه ای بی تابی میکنه به خدا مادر ازاون بی تاب ترمیشه
مادر2
مادر برات بمیره اصغرم
مادر فدات بشه مادر
آروم بخواب گل پسرم
آروم بگیر گل پسرم
آروم بخواب گل رباب
آروم بگیر گریه نکن
آروم بگیر بهت آب نمی دن
یکی ازخجالتهایی که روز عاشورا امام حسین(ع)کشید خجالت رباب بود
الهی هیچ مردی خجالت خانواده شو نکشه
خیلی سخته
حرف دل امام حسین(ع)
بابا آروم بخواب روی دلم
آروم بگیر گل پسرم
اما یه قول بهم بده
بیدار نشی دم حرم
آخه مادر دم حرم منتظره
خوشحاله بچه ش سیراب بشه وبرگرده
اما دیدند آقام امام حسین(ع)بچه رو زیر عبا گرفته هی میاد نزدیک خیمه ها وبرمیگرده
لشگر داره هلهله میکنه الهی دشمن به شاد نشی عزیز دلم
اما دیدند آقا اومد پشت خیمه ها یه قبر کوچولو داره حفر میکنه
راوی میگه دیدم یه خانمی سراسیمه میدوه
میگه حسینم صبرکن یه مرتبه دیگه علی اصغرم رو ببینم
حاجت داری گرفتاری شفای مریض میخوای سه مرتبه بگو یا حسین(ع)3
یا ابا عبدالله لحظه لحظه استجابت دعاست
اشک چشمتو بمال کف دستت
ببر درخونه خدا
بگذار خدا این اشک چشمتو ببینه
انشالله امروز به واسطه این اشکها حاجت بگیری
ای به دردم چشم بیمارت طبیب
مانده ام مضطر بخوان امن یجیب
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
امن یجیب والمضطر اذا دعا ویکشف السوء
وادامه دعای پایان
التماس دعا
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
🕊﷽🕊
🔺#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
▪️#دفتری_علی_اصغر ع
❤️بر عترت مصطفی مکرر صلوات
❤️بر فاطمه و ساقی کوثر صلوات
❤️خواهی گه شود مشکلت آسان بفرست
❤️بر چهره دلربای اصغر صلوات
✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان
✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان
✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2
✨با اصغر شیرین زبان چه کردند
((یا صاحب الزمان
الغوث و الامان))
السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی اصغر علیه السلام یا باب الحوائج
⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است
⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه....
اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن
((یا باب الحوائج... یا علی اصغر))
بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه...
امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر...
آقا زاده ای که باب الحوائجه...
حالا هر حاجتی داری بسم الله...
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))
(همه ناله بزنند)
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
(اوج)
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم ..
با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه...
خدا این طفلُ مادر نبینه...
یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده.....
حسین......
حسین.....
حسین..
حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین....
حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم...
(دشتی)
🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔺تماشای رُخ اصغر نمایم
🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔺که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین.....
به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،،
(زمزمه کششی)
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))...
هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان امام زمان عج ( صلوات
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
4_5906651935577999439.ogg
269.3K
💦🥀💦🥀💦🥀💦
﷽
#اشعار_حضرت_علی_اصغر(ع)
( لالا لالا نیلوفر من )
#لالا لالا نیلوفر من
نسوزان قلب مضطر من
بخواب آروم ای اصغر من لالایی
از این غصه گریه ام می گیره
😭😭😭
که لب هات مثل یه کویره
الهی که مادر بمیره لالایی
دریایی ولیکن لبات از عطش خشکیده
چقدر مادر از گریه هات رنجیده
چه زجری کشیده
تلضی تو سوزونده قلبمو
چطور ببینم این چشم پرغمو
چطور ببینم این درد ماتمو
#لالا لالایی ای اصغر رباب
نبینم مادر مضطری تو
نبینم پاره حنجری تو
رو دست بابا بی سری تو لالایی
می ترسم از تو سر بگیرن
تو رو از من آخر بگیرن
خوشی رو از مادر بگیرن لالایی
بی آبی شده آتیش و قلبمو سوزونده
باید کم کم از هم جداشیم اصغر
که چیزی نمونده
چیزی نمونده پرپر بشی علی
چیزی نمونده بی سر بشی علی
باعث مرگ مادر بشی علی
#لالا لالایی ای
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
#روضه ملیکه مخدره
#حضرت رباب سلام الله علیها
نيمه جانيست مرا تا كه نثارش باشم
سوگواره سر بر نيزه سـوارش باشم
سايه ي روي سرم بود كه رفت از سر من
بگذاريد كه چون سـايه كنارش باشم
شمر نگذاشت كنار بدنش گريه كنم
بگذاريد كنون شـمع مـزارش باشم
غصه خون كرد دل فاطمـه را بگذاريد
تا نفس هست مرا مونس و يارش باشم
لاله ي فاطمه لب تشنه به خاك است اينجا
بگذاريد ز جـان ابر بـهـارش باشم
صحبت از تشنگي و سايه نشستن مكنيد
مهلتي تا كه دمي آيـنـه دارش باشم
به مدينه مبريدم به چه دلخوش دارم
بگذاريد كه بي صبر و قرارش باشم
اصغر كوچك من خفته به گهواره ي خاك
بگذاريد كه ماه شـب تـارش بـاشـم
#روضه *
جانم.یا حضرت رباب
امان از اون لحظه ای که مولامون امام حسین وقتی دید این طفل رو دستش داره پرپر میزنه عبا رو انداخت رو طفل هی میخواد به طرف خیمه برگرده ( اخه اقامون همه شهدا را به خیمه اورد) اما روای میگه نگاه میکردم( یا صاحب الزمان منو ببخش اقا)
😭چرا حسین مضطر شده ، هی میخواد به طرف خیمه بیاد ولی باز انگار پشیمون میشه ، میگه خوب نگاه کردم دیدم یه خانم جلوی خیمه منتظره ...فهمیدم خانم ربابه منتظره علی جانشه که سیراب برگرده😭
با هر زحمتی مولا علی رو اورد داره با نوک خنجر قبر کوچکی اماده میکنه (قربون بی کسی ات برم حسین) ..یه وقت شنید صدایی از پشت سرش داره میاد
صبر کن حسین جان ..آخه من مادرم ، من ربابم حسین ...اجازه بده برای آخرین بار علی جانم را در آغوش بگیرم
(مادرا هم ناله شوید با خانم رباب.. صدای ناله ات را ببر بالا . ..حالا که میتونی حالا که قوت داری وقتشه صدای ناله اتو ببری بالا )
😭😭 امروز برای بی اولادین خیلی دعا کنید
ای وااای بی بی جااانم بمیرم برای ان لحظه ی عصر عاشورا ...ااااخخخ وقتی آب را برای این زن و بچه ها اوردن .. ااخخخخ وقتی چشمشان به آب افتاد ای وااای ای وااای
هر کسی ناله ای داره ..یکی میگه باباجون قربون اون لبای خشکیده و ترک خورده ات برم باباااا...بابا چطوری اب بنوشم بابااا... وقتی دیدم لبات از خشکی ترک خورده بود و خون ازش جاری بود
😭😭😭
ااخخخ یکی صدا میزد عموجااانممم عمو عباس... بیا بین برامون آب آوردن ...عموجانم عموی باغیرتم عموعباسم عمو بیا عموجاااان ( یا باب الحوائج... شفای مریضا و ملتمسین دعا یادت نره)
#اوج روضه*
ببین خانم رباب چیکار کرد ، ای واای بگم تو هم خوب ناله بزنیا همدردی کن با بی بی رباب
اومد گهواره خالی علی اصغرش رو برداشت داره هی صدا میزنه علی جااان علی اصغرم ، غنچه نشکفته ام علی ...بیا ببین برامون آب اوردن علی،
فقط بهم بگو علی جاان ... اگه من آب بنوشم..... اگه از سینه ام شیر جاری شه ... بگو به جای اشک خون از چشام جاری کنم اصغرممم
😭😭
#دشتی آخر روضه*👇👇
خداوندا اگر زهرا نمی سوخت
اگر مسمار در جسمش نمیدوخت
اگر درب حرم نشکسته بودن
اگر دست علی نابسته بودند
دگر تیری گلویی را نمی دوخت
شبانه دامن طفلی نمی سوخت
دگر زینب غریبانه نمی رفت
رقیه کنج ویرانه نمی رفت
😭😭😭
از هویدای دلت بلند صدا بزن یااا حسیییین یاااا حسیبین
یا مظلوم یا ابا عبدالله
بابی انت و امی یاحسین
به فدای لب عطشان حسین
این سر ما و قدمت یاااحسییین
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
🕊﷽🕊
🔺#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
▪️#دفتری_علی_اصغر ع
❤️بر عترت مصطفی مکرر صلوات
❤️بر فاطمه و ساقی کوثر صلوات
❤️خواهی گه شود مشکلت آسان بفرست
❤️بر چهره دلربای اصغر صلوات
✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان
✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان
✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2
✨با اصغر شیرین زبان چه کردند
((یا صاحب الزمان
الغوث و الامان))
السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی اصغر علیه السلام یا باب الحوائج
⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است
⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه....
اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن
((یا باب الحوائج... یا علی اصغر))
بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه...
امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر...
آقا زاده ای که باب الحوائجه...
حالا هر حاجتی داری بسم الله...
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))
(همه ناله بزنند)
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
(اوج)
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم ..
با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه...
خدا این طفلُ مادر نبینه...
یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده.....
حسین......
حسین.....
حسین..
حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین....
حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم...
(دشتی)
🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔺تماشای رُخ اصغر نمایم
🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔺که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین.....
به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،،
(زمزمه کششی)
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))...
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
شب هفتم محرم 🥀
روضه ی حضرت علی اصغر(ع)⬇️
هر كی گوشش به سخن های منه🥀
دیگه از تشنگی فریاد نزنه🥀
بابای مادیگه سقا نداره🥀
رفته و برای ما آب بیاره 🥀
من از این گوشه ی خیمه می دیدم🥀
حرفاشو با قوم كافر شنیدم🥀
می خواد از ماها خجالت نكشه🥀خدایا هیچ مردی روشرمنده اهل وعیال نکن😭🥀
مب خواد از ماها خجالت نكشه 🥀
داره از دشمنا منت می كشه🥀اگه تا آخر این روضه همراه باشی حتما گریه می کُنی😭🥀
نمی گم مِنَتِ ذِلَت می كشه🥀
(بلكه منت هدایت می كشه۲)🥀
یاالله...🍂
بچه ها دست بابا خونی شده۲🥀
گمونم شش ماهه قربونی شده۲🥀
یه خط دل میسوزونه یا امام زمان 🥀😭
اینجاست که شرمندگی به اوج خودش میرسه...اباعبدالله الحسین باهزارآرزو این بچه روبرداشته برده سیرابش کُنه😭🥀
لااله الا الله...🍂
عباشو.....
میگه یه قدم به سمت خیمه، یه قدم عقب برمیگرده...عجب صحنه ای شده...
(عباشو طوری رو اصغر كشیده🍂
گمونم خیلی خجالت كشیده۲)🍂
شب ماه مبارک رمضان با چه حاجتی به مجلس ابی عبدلله وعلی اصغر اومدی امشب...
اینم میدونم که بعضی از بزرگا و علمای ما هروقت کارشون گره می خورد روضه خوان دعوت میکردن میگفتن یه روضه علی اصغر بخون...🍂🌾
اون راننده میگفت درمسافرت بودم بین راه ماشین احتیاج به آب پیداکرد ترمز زدم کنارجاده ایستادم سطل آبی روبه دست گرفتم...هرماشین عبور میکرد اون سطل آب روبالا میگرفتم...شاید کمک کُنن اما ساعتی گذشت وماشینی نگه نداشت...خسته شدم نمیدونستم دراین هوای گرم چه کنم...ناگهان فکری به ذهنم رسید کودکی شیرخوار توماشین تو بغل مادرش بودرفتم بچه روبیرون آوردم روی دست قرار دادم، یه دست دیگه هم این سطل آبو گرفتم....بلافاصله اولین ماشین نگه داشت...آب دراختیار ماگذاشت...🌾
لعنت خدابه اون ... که چون حسینو دید علی اصغر به روی دستِش...😭🥀به جای قطره آب رودست پدر هدف تیر۳شعبه قرار دادن...😭🍂
روضه ی علی اصغر گره گشاست...شاید تنها جایی که خدا به اباعبدالله تسلیت گفت معلوم میشه که اباعبدالله خیلی از شهادت علی متأثر شد...😭
شرمندگی اینجاست.....آ.....
درکتاب مُنتَهیُ الآمال از حضرت سکینه اینگونه روایت شده...روز نهم ماه محرم آب تمام شد...عطش وتشنگی به شدت به کودکان فشار آورد...آب تمامی ظرفها مشکها خالی وخشک شد، منو دیگر کودکان به شدت تشنه بودیم...🌾
من خدمت عمه بزرگوارم حضرت زینب اومدم تابهش خبربدم...که کودکان تشنه اند...هنگامی که پیش اومدم خدمت عمه دیدم که اوبرادر شیرخوارَم حضرت علی اصغر ورودامنش گذاشته....علی جانم...😭🍂
پسرم چرا نمیخوابی ۳🌾علی لای لای علی لای لای علی لای...
بخواب ای نوگل چشمان مادر🌾
آمدم ...دیدم علی رودامن عمه ام زینب...علی اصغر گاه می نشست، گاه برمیخواست...مثل ماهی که از آب دور افتاده باشه وبرآشفته بود..گریه میکردن...🌾🍂😭
اول زینب بهش فرمود صبرکن پسربرادرم، کجاست صبربرای تو...درحالی که اینقد تشنه هستی برعَمَت سخته صدای تورو بشنوه اما نتونه برات کاری کنه...🌾🍂😭حضرت سکینه می فرماید: هنگامی که من این سخنان رو از عمه شنیدم....گریه کردم 😭🌾
حضرت فرمود سکینه؟عرض کردم بله عمه جان...عمه ام گفت: چرا گریه میکنی من عرض کردم...بخاطر تشنگی و عطش برادرم علی اصغر دارم گریه میکنم...😭😭🥀دیگه به عمه ام زینب نگفتم خودم دارم می سوزم خودم تشنه مه...نتونستم بگم...🍂🍂
الله اکبر...🌾
زبس من میگفتم عمه جان کاش پیش یاران وانصار میرفتیم شاید اونایی که درخیمه آب داشته باشن کمی به علی اصغر آب بدن...😭🌾🍂
به سوی خیمه های عموهایم رفت دید همشون آب ندارن...کودکان خردسال حضرت رقیه بقیه بچه هااز تشنگی دادن تَلَف میشن درتاب وتَبَن...🍂🌾
به دنبال ماراه افتادن...عمه ام توخیمه پسرعموهام رفت به خیمه عباس اما رفت آبی نبود...آب کجا بود...دوباره برگشت خیمه ی خودش...🥀🥀 درحالی که نزدیک به ۲۵ بچه ی خردسال کودک تشنه وهمراه بودن....داد می زدن...😭🌾🍂همه ی شهدا روی زمین کربلا جان دادن...😭😭🌾
لااله الا الله...یا امام زمان...
اما علی اصغر روی دست بابا جون داد برا پدرخیلی سخته...الله اکبر...🍂
اباعبدالله جلو خیمه آمد
یا اختاه ناویلنی ولدی الصغیر حتی اَودَعَهو.. خواهرم یه باردیگه فرزندمومیاری تا ببینمش..
تولهوف صفحه۶۶ اگه دقت کنید... چراگفت خواهر چرانگفت رباب بیار...گفت زینب بچه منومیشه بیاری...چرا ازمادرش نخواست علی اصغر روبیاره...؟من فکر کنم ابی عبدالله نمی خواست نگاه رباب بیفتد ازرباب خجالت می کشید...گاهی انسان باخواهر راحت تر حرف میزنه...لذا نخواست نگاش به رباب بیفته...
بعضی از اهل ذوق می گویند: مادر دیگه نمی توانه بچه را نگه داره، دلش برابچه می سوزه...داده بود دست زینب...
حالا کاری ندارم بچه روخواست...اونایی که بچه کوچیک دارن میدونن...وقتی بچه شون مریض میشه...دیدن مادر چقدر بی تابی میکنه...🌾🍂🌾آدم احساس میکنه که خانه خاموش میشه...
⬇️⬇️⬇️کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═
حالا شما ببینید بچه بغل امام حسین اومده...با لبای خشکیده، صورتیکه از شدت تشنگی رو به زردی...🥀🥀🥀
لبامثل چوب به هم می خوره، یه نقل هم اینه که امام حسین بچه را مقابل دشمن نیاورد...
ابا عبدالله بچه روبه دست خودش گرفت... خم شد لبای مبارکو ببوسه...تاخواست لباروببوسه حرمله تیری رها کردخورد به علی اصغر...😭😭😭🥀یه روایت دیگه هم هست بچه روگرفت آورد درمقابل دشمن آب خواست ...
آه...برای آب التماس نمیکنم...الله اکبر 🍂🌾
اما شمایی که میگید حسین برا حکومت اومده بگید ببینم این بچه چه گناهی داره...🍂🌾🍂🌾
بچه روبالا گرفت...گفت اگه به علی اصغر آب بدید می میره، آبم ندید می میره...😭🍂🌾
مثل ماهی دهنشو باز وبسته میکنه...بهش میگن تلَظی...🥀🥀اباعبدالله قطع امید کرده...اگه به این بچه آب بدید می میره، آبم ندید می میره...بگید چه کُنم...درمقابل دشمن قرار گرفت...اگه فکر میکنید من آبو براخودم میخوام...پس خودتان این طفلو بگیرید سیرابش کنید...🍂🌾🥀
خودتون به علی اصغر آب بدید...روای میگه هنوز کلام امام تموم نشده بودناگهان تیر۳شعبه اومد گلوی اصغر نشست...😭😭🥀یه وقت نگاه کرد دید فَذَبِحو مِنَ الاُذُنِ الی الاُذون گوش تاگوش علی روتیردَرید...😭چقدرمن😭🌾🍂مثل مرغ بسمل به روی دست پدردست و پامی زد...🌾
وقتی دست بچه ای رو چیزی میبُره توچقدرناراحت میشی...دلت تاب نمیاره...😭🥀
کجا رسداباعبدالله دست بگیرد زیر گلوی علی اصغر یه قطره از خونشو به زمین نریزه...😭🍂🌾خونوبه آسمون پاشید...شمااگه اطلاع داشته باشید درزمان پیغمبر وقتی دراُحُداونایی که مطالعه کردن میدونن...وقتی که سرپیغمبر شکست...🌾حضرت زهرا سلام الله زیر چانه پیغمبر رویه دستمالی گذاشت...که یه قطره از اون خون زمین نریزه...چون گفتن اگه...
امام جعفر صادق فرمود:اگه یه قطره از اون خون به زمین می ریخت خدای تبارک و تعالی دنیا روکُن فَیَکون می کرد...لذا حضرت زهرا سلام الله گفت اگه من از این قطره خون بزارم زمین بریزه...همه ی دنیا نابود خواهد شد...😭
همین که میدونن امام حسین نتونست بچه را داخل خیمه بیاره...
روضه ی من اینجاست التماسدعا...🍂اینکه گفتم خدایا هیچ مردی روشرمنده اهل وعیال نکُنه ...تواین یه خطه...
آی...اباعبدالله همه جنازه هاروتاخیمه آورد امایه جنازه رونتونست بیاره اونم جنازه علی اصغر...اگه این جنازه رو داخل خیمه بیاره...😭 با اینکه علی اکبروآورده، قاسمو آورده...اما ممکن بود دخترا و بچه ها، دورش حلقه بزنند، مادرش جون بده...😭🥀
لذا اباعبدالله علی اصغر و خیمه نیاورد همینطور تو قنداقه که بودبه دور صورتش می چرخوند...🌾
لااله الا الله...چی کشیدن خدایا...خدایا چی کشید ن...😭🍂🌾
آی...روضه ی علی اصغر وبرا مختار خوندن غَش کرد...🍂🍂گفتن اگر در مجلس یزید بودی وسربریده شو توتَشت می دیدی مختار چه می کردی...🌾
قَرمانی دراختیار الدوله نقل کرده که نِعمان ابن بَشیر به همون صورت که یزید سفارش کرده بود اهل بیت راحرکت داده تا اینکه به مدینه رسید. فاطمه دختر امیر مومنان به خواهرش زینب گفت این مرد درحق ما بسیار نیکی کرده آیا میل داری ماهم درعوض یه چیزی بهش بدیم...🍂حضرت گفت ماکه چیزی نداریم زیوَرا وهمه چیز مارو به غارت بُردند اما یه دستبند وبازو بندی از ما مونده ببرید بدید نعمان...
آوردن اگر قصد من براین کار پاداش...گفت خانوم من نمی خوام...اگر قصد من تواین کار پاداش بوده که این کارو نمی کردم...به خدابرای رضای خدا این کارو کردم...🌾🌾🌾یه لطفی درحق من می کُنین خانوم گفت چه چیزی؟ هرامری می گید...گفت یه تِکه ای از لباس شُهدا روبه من بده توکفن خود بزارم...یاعلی اصغر خیلی گرفتاریم باب الحوائج...😭🥀حضرت دستمال خونی به فضه داد گفت ببر به نُعمان...آورد داد به نُعمان...
دستمالی بوده که ابا عبدالله الحسین سرمبارک علی اصغر می بست...آی مردم خلاصه کنم تموم شد وقتتو گرفتم...آورد اباعبدالله علی اصغر وپشت خیمه خجالت می کشه...😭🍂🌾خداهیچ مردی روشرمنده نکُنه ، هیچ مردی روخجالت زده نکُنه...علی روداره میاره...دیدن اباعبدالله باغلاف شمشیر پشت خیمه یه گودی داره میکَنه...🥀🍂چشم کارمیکنه دیدن علی اصغر وداخل گودی گذاشت...😭🥀یه وقت ندا اومد...
یاحسین مَنماعلی رازیر خاک🥀
بُلبُلی گُم کرده گویا آشیان 🥀
تموم شد آقا این چند خط شعر...الله اکبر 🌾
آی...🍂حسین جان فقط بچه ام تشنه شه...نگاه کرد...
یه نگاهی کرد شرمنده یعنی همین🍂پسرم ازنَفَس افتاد به دادم برسید...😭🥀داد از این همه بیداد...به دادَم برسید...🌾
آی...🍂
نَشنَوَم صوتَ وَزین مادَرَکِ زینب من🥀زینب بگو مادرش نیاد به خیمه...اگه ببینه گلو پاره پاره شده دِق میکُنه...😭🥀
تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم🥀
باید آخر چه به او داد به دادم برسید🥀
دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر🥀
چاک خورده لب نوزاد به دادم برسید🥀
آی...بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم
طفلی و این همه جلاد به دا
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═
آی...وای از حیله ی صیاد به دادم برسید🥀
با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان🥀
شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید🥀
گفت هل من ناصر ینصرنی...ابا عبدالله تنها شده کیه به امام حسین بگه لبیک یاحسین...😭🥀🍂🌾هل من ناصر ینصرنی...یه چشام به خیمه ویه چشام به دشمن...🍂🍂داره عاقبت دِق میکُنه...
خدایا اگه من شهید بشم به خیامَم حمله میکُنن...این غصه داره اباعبداللهُ میکُشه 😭🥀از یه لحاظ چون بچه ها ش تشنه بودن می خواست زود شهید بشه...شاید به بچه هاآب بِدَن...همه ی فکرا اومده تومغز اباعبدالله...🍂🌾
خدایا اگه من شهید بشم، اگه من شهید بشم...زودتر برم...شاید به این بچه ها آب بِدَن خیلی تشنه شونه...😭🍂اگه من بمیرم باز از یه طرف خدایا حمله می کُنن به خیام، حمله میکُنن به لشکر...😭🌾🍂
اباعبدالله الحسین توفکرشه که زینب سلام الله علیها روبه اسیری میبَرَن...🥀🥀🥀
آی مردم...درحین فکر دیدن توخیمه هاقُل قُله ای شد...اباعبدالله خودشو رسوند به خیمه گفت زینب مگه نگفتم تازمانی که من هستم از خیمه بیرون نیایی...؟مگه نگفتم دشمن شادم نکُنی...😭🍂🌾
گفت: حسین جان تا صدای...الله اکبر...🥀هل من ناصر ینصرنی تورو این طفل شنید خودشو ازگهواره پایین انداخت...😭🥀خودشو ازگهواره پایین انداخت...یعنی بابا جان هنوز طفل ۶ماهه تونَبُردی...🥀🥀🥀
دارن غارت میکُنن...همه... رودارن میبرن...اما...ابوایوب غنوی یه فردی بوده که سرکرده بیل داران...
همه برا خودشون یه انعام ویه جایزه می خواستن...هرکدوم یه سری رو انتخاب کردن که ببرن برای یکی از اینا سرنرسید 😭🥀
گفت: من یادمه۲یه روز اباعبدالله پشت خیمه اومد دیدم یه جنازه ای یه بچه ای رودفن کرد...😭🥀🍂🌾حالا سرنیزه بُلنده...این نیزه روزمین میزنه خاک بلند میشه...
یه وقت دیدن یه قنداقه ای اززمین بالا آمد ...قنداقه وسرعلی اصغرهمراه بانیزه بالا آمد...😭🥀نیزه دارگفت: نیزه قُطرِش بزرگه...اصغر سرش کوچیکه...😭🍂🌾
هرکاری میکنه سررو نیزه نمی مونه...وای حسین...😭🍂🍂🍂
هرکاری میکنه سررونیزه نمی مونه.....😭🍂🍂
خدایا به احترام باب الحوائج علی اصغر همه مریضا مونو شفا بده...🤲😭🥀🍂🌾
آی...بدن ازسوی خاک صحرا دورتادور تو پُراز نامرد...😭🍂نه فقط چند هرکس آنجا بود ازسر...وزخمیت میکَند.😭😭😭😭😭🥀
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
4_6007978657996344524.ogg
952.6K
✿✦⃟🥀﷽🥀⃟✦✿
#نوحه_سینه زنی
#حضرت_علی_اصغر(ع)
#شب_هفتم
#ارکان_واحد_سنگین
#سبک_تا_مشگتو
#تو_آب_زدی
ای طفل بی گناه من؛ای آخرین پناه من
از داغ تو دلم شکست؛هستی به هر نگاه من (2)
#علی علی علی علی (2)
بگشوده تیر حرمله؛آغوش خود بروی تو
بروی دست من علی؛خون ریزداز گلوی تو
#علی علی علی علی (2)
قلب مرا زداع خود؛بابا ببین
شکسته ایی
ای لاله ام بکو چرا؛بارسفر ببسته ایی
#علی علی علی علی (2)
ببین دل شکسته ام؛با من بگو سخن علی
بجان وقلب خسته ام؛زغم شررمزن علی (2)
#علی علی علی علی
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
4_5906651935577999439.ogg
269.3K
💦🥀💦🥀💦🥀💦
﷽
#اشعار_حضرت_علی_اصغر(ع)
( لالا لالا نیلوفر من )
#لالا لالا نیلوفر من
نسوزان قلب مضطر من
بخواب آروم ای اصغر من لالایی
از این غصه گریه ام می گیره
😭😭😭
که لب هات مثل یه کویره
الهی که مادر بمیره لالایی
دریایی ولیکن لبات از عطش خشکیده
چقدر مادر از گریه هات رنجیده
چه زجری کشیده
تلضی تو سوزونده قلبمو
چطور ببینم این چشم پرغمو
چطور ببینم این درد ماتمو
#لالا لالایی ای اصغر رباب
نبینم مادر مضطری تو
نبینم پاره حنجری تو
رو دست بابا بی سری تو لالایی
می ترسم از تو سر بگیرن
تو رو از من آخر بگیرن
خوشی رو از مادر بگیرن لالایی
بی آبی شده آتیش و قلبمو سوزونده
باید کم کم از هم جداشیم اصغر
که چیزی نمونده
چیزی نمونده پرپر بشی علی
چیزی نمونده بی سر بشی علی
باعث مرگ مادر بشی علی
#لالا لالایی ای اصغر رباب
کانال روضه
شهید سلیمانی ومعلم شهید اکبرلو
@sardar_solaymany
❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅