❣یادی از سردار شهید عبدالرسول محمدپور
🌷یک روز وقتی از مدرسه برگشتم دیدم داداش رسول کنار باغچه نشسته است. رفتم کنارش دیدم دارد گل می کارد، سه شاخه گل لاله. پرسیدم : داداش چرا گل رز نمی کاری، رز که زیباتر است.
خندید و گفت گل لاله را به یاد شهدای خانواده می نشانم. یکی را به یاد عمو و دیگری را هم به یاد پسر عمه!
گفتم: گل سوم را برای چه کسی می کارید.
گفت: گل سوم را برای کسی که در آینده نزدیک شهید می شود می نشانم.
بعد هم بحث را عوض کرد. بعد از شهادتش فهمیدم که گل را برای خودش کاشته است.
#خاطرات_شهدای_فارس
#شهید_عبدالرسول_محمدپور🕊🌹🕊
❣شهدا
🍂بی عشق پلید می شوی باور کن...
با عشق سعید می شوی باور کن
🍂خـود را که شبیه شهـدا گردانی...
یک روز شهید می شوی باور کن🕊🌹🕊
❣این روزها که شاید روزهای آخر عمرم می باشد؛ با قلب مملو از شور و شوق از عشق به دینم و ملتم و رهبرم می روم. خدایا تو را شکر میکنم که قلبم را در هنگام مرگ نلغزاندی و با عشق تو از جهان بردی. خوشحال هستم از اینکه توفیق جهاد در راه خودت را به ما دادی و شاید فیض شهادت. انسان یکبار متولد میشود و یکبار از دنیا میرود و چه بهتر که با سرافرازی در میدان نبرد جان دهد. من این راه را خود دوست داشتم. اعمال عبادی را به موقع بجای آورید. نماز و کار نیک کنید و برای آخرت ذخیره کنید.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: اسدالله معماری
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۳/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۲/۲۱
محل شهادت: جاده اهواز خرمشهر
نام عملیات: بیت المقدس🕊🌹🕊
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣بابای عزیزم:
من در همه شئون مثل تو هستم.
مثل تو میاندیشم.
مثل تو گام برمیدارم.
مثل تو جهاد میکنم.
خیالت، راحتِ راحت.
🌱شعرخوانی حماسی دختر شهید صدرزاده در حضور رئیسجمهور🕊🌹🕊
❣گونیهای سیر
دوره غواصی را میگذارندیم. در آبهای سرد رودخانه کرخه. گاهی هم رود کارون.
سرما و رطوبت بدنمان را اذیت میکرد. خوردن گرمی بیتاثیر نبود. مانند خوردن سیر.
بچههای بهبهانی مرتب سیر میخوردند. حتی با صبحانه. همیشه گونیهای سیر کنار چادرهایشان ردیف شده بود.
به شوخی میگفتیم:
با این همه سیر خوردن، بمب شیمیایی حریف بچههای بهبهان نخواهد بود.
اما صد حیف!!!
گردان فجر بهبهان در عملیات کربلای پنج در جاده شهید صفوی شلمچه بمباران شیمیایی شد. بیش از هفتاد نفر از نیروهایش مظلومانه سوختند. غرق تاول شدند و شهید شدند.
اما دریغا!!!
هیچ کجای کشور، صدای این مظلومیت را نشنید. هیچ کس این حماسه را نشناخت.
هیچ کس ایثار جانشین فرمانده گردان شجاعش، سردار شهید داوود دانایی را نفهمید. همان که ماسک خودش را به نیروی بسیجیاش بخشید. حتی چفیه مرطوبش را هم. غرق تاول شد و به شهادت رسید.
شاید اگر این گردان از نیروهای پایتخت نشین بود، اگر این فرمانده از آنها بود. امروز تمام ایران آن حماسه را بیاد داشتند. ایثار فرماندهاش را باور داشتند. برایش فیلمها ساخته بودند.
یادمانها برپا کرده بودند. برایشان بارگاه ساخته بودند.
اما صد حیف که حتی در محل بمبارانشان هم یادمانی ندارند.
✍برگرفته از خاطره شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور🕊🌹🕊
❣مادر و پدر عزیزم بعد از شهادتم برایم گریه و زاری نکنید؛ چون من امانتی هستم از سوی پروردگار نزد شما. از شما خواهش می کنم که برادر و خواهرانم را طوری تربیت کنید که همیشه به اهل بیت (ع)،توسل کنند و الگویشان امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) باشد. اگر فرزندم پسر بود نامش را علی و اگر دختر بود، اسمش را فاطمه بگذارید و او را فاطمه گونه تربیت کنید. به امید پیروزی سپاه اسلام.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: سیدعلی موسوی خاص
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۹/۱۸
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۳
محل شهادت: کوشک
نام عملیات: رمضان🕊🌹🕊
❣ مادر قایقران ۱۵ سالهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا آسمانی شد...
.
▪️اون روز که رفتیم پیش مادر رضا میگفت : هشت روز قبل از این که پسرم به دنیا بیاد خواب دیدم یک سیدی نزد من آمد و به من گفت ناراحت نباش فرزندت سالم به دنیا می آید و اسمش و رضا بزار منم بعد از تولد پسرم اسمش و رضا گذاشتم .
.
از بچگی شجاع بود و نترس.چهارده سالگی رفت جبهه.دو سال تو جبههها بود.باید التماسش میکردم که مرخصی بیاد.پسرم بچهی کوه و جنگلهای سوادکوه بود.اما نمیدونم از کجا قایقرانی رو یاد گرفت.دوستاش میگفتند انقدر نترس بود ، که فرمانده لشکر آقا مرتضی قربانی اکثر ماموریتهای سخت جبهه رو به آبروان میداد.بالاخره تو عملیات کربلای ۴ تو همون قایق زدنش و شهید شد.پیکرش بعد چند سال برگشت.🕊🌹🕊
❣مقتل عشق
🌷 مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما باز باردار بود و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشت. خودش تعریف می کرد دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم. همان شب خواب دیدم بیرون خانه همه و شلوغ است. در خانه هم زده می شد. در را باز کردم. دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد. نوزادی در آعوش داشت، رو به من گفت این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم.
آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغر امام حسین(ع) باشد!
بعد هم نوزاد را در آغوش من گذاشت و رو چرخواند و رفت. گفتم: اقا شما کی هستید؟
گفت: امام سجاد(ع)!
هراسان از خواب پریدم. رفتم سراغ ظرف دارو. دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم پیش آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است، آن را نگه دار!
آخرین پسر مادر، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود.
علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد(ع) شهید شد!
💐🌾💐🌾💐
هدیه به شهید علی اصغر اتحادی صلوات- شهدای فارس
↘
تولد:1339- شیراز
شهادت: 1361/8/21- عملیات محرم🕊🌹🕊
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلبم اینجاست
و تمام ضربانش آنجا...!🥲❤️
#کربلا
#بین_الحرمین
ماگُمشُدِگانیمکِاَندَرخَمِدُنیا ...
تَنهاهُنَرِماستکِمَجنونِحُسِینیم:)🥲♥️
#آقـٰایِاباعبداللہ