eitaa logo
سردار علیجان میرشکار
165 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
618 ویدیو
8 فایل
﷽ ☫ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ✍️ پایگاه اطلاع‌رسانی و نشر مطالب،فیلم،تصاویر و سخنرانی سردار میرشکار 👤 ️این کانال توسط ادمین اداره می شود @sotedelan25 پیامهای مخاطبان گرامی خدمت سردار ابلاغ و پیگیری می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار علیجان میرشکار
شهیده «طوبی و خدیجه یزدانخواه» نامی ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی سلام و درود خدا بر روح پاک و مطه
دلش در شور و حال آن سال ها هنوز كه هنوز است، مي تپد. چهار جگرگوشه و همسرش به شهادت رسيده اند، او عزيزترين كسانش را در سال هاي انقلاب و جنگ از دست داده است، با اين حال كه در قلبش پنج لاله جوانه زده است و در سينه اش ياد آنان و خاطراتشان فراموش نشده است، با وجود تمام خستگي ها و تنهايي ها وقتي نگاهش مي كني احساس مي كني اين زن دريايي است پر از امواج صبر و شكيبايي. سال ۵۷ بود. طوبي آن روز قصد بيرون رفتن از خانه و همراه شدن در ميان راهپيمايان را داشت كه خديجه بهانه گيري كرد. دخترك خواهر سه ساله اش را به كمر بست و از خانه بيرون زد. هر لحظه بر تعداد افرادي كه در راهپيمايي حاضر مي شدند، افزوده مي شد. در آن ميان نوجواني با ديدن دو خواهرش در ميان جمعيت خود را به آنان رساند و از طوبي خواست كه هرچه سريع تر تا قبل از آغاز درگيري به خانه بازگردد، در همين حال بود كه تيراندازي آغاز شد.     طوبي به سوي خانه اي دويد كه در آن باز شده بود تا به راهپيمايان پناه دهد. خيلي ها به خانه پناه برده بودند. دخترك پشت در ايستاده بود. هرازگاهي صداي شليك گلوله به گوش مي رسيد. از حرف هاي چند جوان انقلابي معلوم بود كه فرمانده پاسگاه فريدونكنار قصد دارد هر طور كه شده به سوي جمعيت تظاهركننده شليك كند. در همين لحظات بود كه صداي به رگبار بسته شدن به گوش رسيد. قبل از آنكه كسي متوجه موقعيت شود، طوبي نقش زمين شد. راهپيماياني كه درون خانه پنهان شده بودند، با ديدن پيكر خون آلود دخترك بلافاصله خديجه را از او جدا كردند اما خديجه نفس نمي كشيد و طوبي بشدت دچار خونريزي از ناحيه سينه شده بود. مادر در اين مورد مي گويد: در خانه بودم. آن روز پسرم قربانعلي و دخترم كبري براي راهپيمايي از خانه بيرون رفته بودند و طوبي نيز پس از همراه كردن خديجه با خودش از خانه بيرون رفته بود. وي ادامه مي دهد: با صداي زنگ در به سوي حياط رفتم. صداي شليك گلوله چند دقيقه قبل از آن مرا نگران كرده بود، چند نفر از هم محله اي ها را ديدم كه جلوي در ايستاده بودند. در حالي كه طوبي و خديجه را با يك وانت به طرف بابلسر حركت داده بودند تا به بيمارستان برسانند، مادر از مجروح شدن دو دختركش باخبر شده بود. وقتي خودرو به منطقه «اميركلا» رسيد، طوبي شهيد شد. پيكرهاي طوبي و خديجه كه نخستين شهيدان فريدونكنار بودند، بازگردانده شده و فرمانده پاسگاه فريدونكنار اجازه نداد پيكرهاي دو كبوتر كوچك در خون خفته تشييع شود. اهالي بار ديگر دور پاسگاه تجمع كردند و از او خواستند كه اجازه تشييع جنازه را صادر كند و آنان نيز تشييع جنازه را به آرامي برگزار خواهند كرد. در حالي كه تشييع كنندگان دو تابوت كوچك در محاصره نظاميان قرار گرفته بودند، دو كبوتر كوچك به خاك سپرده شدند. فرمانده پاسگاه كه قصد داشت جنايات خود را بپوشاند رو به پدر دو شهيد كرد و گفت: هيچ تيري به آنان اصابت نكرده است و آن دو به علت كم بودن سن شان ترسيده و جان باخته اند. نوروزعلي يزدانخواه با اظهارات فرمانده پاسگاه، از او شكايت كرد. قاضي دادگاه با توجه به شكايت پدر دو كودك و پافشاري فرمانده پاسگاه، براي روشن شدن حقيقت دستور نبش قبر صادر كرد. ساعت ۱۵ و يك روز پس از به خاك سپردن دو كودك، با دستور قضايي نخست قبر طوبي شكافته مي شود، سه پزشك بالاي قبر ايستاده اند، ولي دو تن از آنها از ترس فرمانده پاسگاه حاضر به معاينه جسد نشدند، سومين پزشك پس از بررسي اعلام كرد قلب طوبي سوراخ است، ولي گلوله اي در آن وجود ندارد. فرمانده پاسگاه به علت پيدا نشدن تير با پدر طوبي درگير شد و در اين زمان بود كه قاضي دستور نبش قبر خديجه را صادر كرد. بااين نبش قبر بود كه گلوله ژ-۳ در قلب خديجه پس از كالبد شكافي پيدا شد و اين بار فرمانده در برابر مردم از پدر دو شهيد هزار تومان براي بهاي تير شليك شده طلب كرد. با اين رفتار ستمگرانه مردم بر او يورش بردند و او از شهر متواري شد، اما سرانجام در ميانه راه دستگير شد....ادامه👇👇     سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. https://eitaa.com/sardarmirshekar