eitaa logo
😍احــســاسِ خـــوبـــــــــــ😍
7.5هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
11.5هزار ویدیو
198 فایل
شروع دوباره بـا دنـیـایے پــر از حـس هاے خــوبـــــ ♡پُـــــــر از حِس دلــــنـِشیـــــن براے تو♡ ‌ ✍فقط اندکی تفکرات خوب میتوانند کل روز شما را تغییر دهند پس مثبت باشید‌😍❤ . 🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگیمان هر لحظه در گرو نگاه توست اگر لحظه ای مارا رها کنی ویران میشویم و اگر دستمان را بگیری تا ابد زنده خواهیم ماند کی دوست نداره زنده باشه و زندگی کنه کیه ک دلش نمیخواد نامی از خودش ب خوبی ب جا بذاره ب خداوندیه خدا همه ی هست ما در دست خداست لحظه ب لحظه تو زندگیمون تلاش میکنیم ک باشیم چقدر لذت بخشه وقتی دیده میشی و اسمت با نیکی اورده میشه اینا هستیه واقعیه ادمه روح دوباره زندگی بخش با خدا باش پادشاهی کن با خودت باش هرچه خواهی کن 📕به کانال دکتر سوگل مشایخی بپیوندید 🎙 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
🔴از افراد بی شخصيت بترس 🌹امام على بن‌محمّد تقى(هادى) عليه السلام میفرمايد: منْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأمَنْ شَرَّهُ آن كسى كه شخصيتى براى خود قائل نيست از شر او برحذر باش! ✅در حقيقت يكى از مهمترين عواملى كه جلو فساد و بدكارى را مى گيرد وجود شخصيّت يا لااقل احساس شخصيّت است، افراد با شخصيّت يا آنها كه براى خودش شخصيّتى قائلند هر چند در نظر ديگران چندان شخصيّتى نداشته باشند، به خاطر حفظ موقعيّت خود هم كه باشد از انجام بسيارى از زشتكارى ها و اعمال خلاف خوددارى مى كنند، ولى همين كه احساس كردند نه آبرويى دارند و نه احترام و شخصيّتى، از هيچ چيز پروا نخواهند كرد. لذا امام عليه السلام مى فرمايد از اين گونه افراد بپرهيز ✅و نيز به همين دليل يكى از نكات مهم تربيت فرزند يا تربيت افراد انسان به طور كلى اين است كه در آنها ايجاد شخصيّت شود و احساس كنند شخصيّت ويژه‌اى دارند، به عكس خرد كردن شخصيّت افراد اثر بسيار بدى از لحاظ تربيتى دارد. 📚تحف العقول صفحه ۳۶۲ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ بیا باهم گوش دهیم به صدای گرم لحظه ها بر بال امواج زمان که آواز دوست داشتن می خواند بیا باهم گوش دهیم به نوای آرزوهایمان که تکرار می شوند هر صبح کنار خوشبختی ما بیا باهم گوش دهیم به آرام موسیقی زمان در آغاز دوباره ای زیبا 📕به کانال دکتر سوگل مشایخی بپیوندید 🎙 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
🔴 غفلت بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم از عطای سلمی - که یکی از مشاهیر اهل حال است - نقل کرده اند که او در اوایل، نساجی می کرد. روزی یک پارچه درست کرد که به اعتقاد خودش در نهایت محکمی و بی هیچ عیبی بود. پارچه را نزد بزازان برد که بفروشد. آن ها قیمتی کمتر از قیمت عطای سلمی برای پارچه قرار دادند و عیب هایی گرفتند که هیچ یک از عیب ها در او پیدا نبود. عطا که این را می شنود، شروع می کند به گریه کردن. بزاز از گفته خود پشیمان می شود و از او عذرخواهی می کند و می گوید هر قیمت که بگویی می دهم. عطا می گوید: گریه من از کمی قیمت نیست؛ بلکه از این است که با وجود سعی و تلاش، پارچه ام معیوب است و من از عیب های آن غافل بوده ام، شاید عمل های من نیز مثل این پارچه معیوب باشد و من از آن غافل باشم. ترجمه مصباح الشریعه، ص 57 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
🔴 باز شدن راه تشرف به محضر امام زمان ارواحنا فداه بخاطر گذشت! از یکی از اولیاء الهی که تشرفات متعدد خدمت علیه السلام داشته بود، پرسیده بودند چطور به همچنين مقامی رسيدید؟ گفته بود: نمی ‏دانم انتخاب خدا بود اما ظاهرا اوائل زمان رضا شاه بود؛ من پارچه كفنم را آماده كرده بودم و هزار تومان‏ زير آن برای كَفْن و دفن و مجلس عزاداری و پذیرایی از اهالی روستا گذاشته بودم. اين پول کل سرمايه من بود که كنار گذاشته بودم. مؤمن صادقی آمد كه آثار صدق و شكستگی در چهره‏ اش پيدا بود و نيازمند بود. گفت: من ورشكست شده ام؛ قرض دارم و فكرم مشغول‏ است می توانی كمكی به من بكنی؟ گفتم: هزار تومان دارايی من است که گذاشتم برای كَفْن و دفن و مجلس عزايم. پانصد تومانِ آن مال خودم و پانصد تومان هم مال تو؛ بعد که رفتم‏ پول را بردارم در راه به نظرم رسيد كه تو كه هنوز نمردی! اين چه احتياطی است می كنی؟! اين مومن به این هزار تومان احتياج‏ دارد؛ تو هم که می دانی راست می گويد. اين هزار تومان را به او بده ، خدای تو هم كريم است. بعد هم رفتم هزار تومان كه تمام سرمايه‏ ام بود را آوردم و به او دادم و به او گفتم: «ناراحت نباش؛ شتر ديدی نديدی؛ نمي‏ خواهد پول را برگردانی». شبِ آن روز بود كه در خواب ديدم كه اشاره شد: با اين كار راهی برای خودت به ما باز كردی! 🖋حجت‌الاسلام شیخ جعفر ناصری ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
١١نفری که به بهشت نمی روند ...! کسانی هستندکه درحالی از قبر بلندمیشوند که فاقددست و پا هستنداین افرادکسانی هستندکه همسایگان خود را اذیت میکنند. کسانی هستند که در نماز غفلت وسستی میکردند و در حالی از قبرخارج میشوند که صورتی همانندخوک دارند. کسانی که زکات اموال خویش را نمی پردازند درحالی از قبر خارج میشوند که شکم آنهامانند کوهان شتر و پر از مار و کژدم می باشد. کسانی هستند که مال را بر عهد و پیمان الهی ترجیح دادند درحالی ازقبرخارج میشوندکه از دهانشان خون جاری است. کسانی هستند که در خفا و پنهانی گناه می کردند و از خداوند که در هر حال، ناظر، بینا و شنوا است نمی ترسیدند. ودرحالی از قبر خارج میشوند که جسم وتن آنها بادکرده و پوسیده است سبحان الله. کسانی هستندکه شهادت دروغ می دادند درحالی از قبر خارج خواهند شد که گردنشان قطع شده است کسانی هستند که کتمان شهادت می کنند و عمدا" گواهی نمی دهند در حالی از قبر خارج میشوند که ازدهانشان خون وچرک جاری است گروه زناکارانی هستندکه بدون توبه وفات کردند در حالی ازقبرخارج خواهند شد که کور هستند. کسانی هستندکه مال یتیمان را به ناحق خورده اند درحالی از قبرخارج میشوند که چهره هایشان سیاه وچشمها و شکمشان پراز آتش است. کسانی هستندکه نافرمانی پدر و مادر را میکنند درحالی از قبر خارج خواهند شد که جسمشان گرفتاربیماری برص وجذام شده است. کسانی هستند که شراب مینوشنددر حالی از قبر خارج میشوندکه نابینا هستند و دندانهای آنهامثل شاخ فیل و لبهای آنها بر سینه هایشان آویزان و زبان آنها بر قسمت رانها آویزان است وازشکم آنهاکثافت بیرون می آید ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
📚حکایت ملا نصرالدین و رحمت خداوند روزی از روزهای بهاری باران به شدت در حال باریدین بود. خوب در این حالت هر کسی دوست دارد، زودتر خود را به جای برساند که کمتر خیس شود. ملا نصرالدین از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند. ملا نصرالدین پنجره را باز کرد و فریاد زد. های همسایه! چیکار می کنی؟ خجالت نمی کشی؟ از رحمت خدا فرار می کنی؟ مرد همسایه وقتی این حرف ملا را شنید، دست از دویدن کشید و آرام ارام به سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب کشیده شده بود. چند روز گذشت. این بار ملا نصرالدین خود در میانه باران گرفتار شد. به سرعت در حال دویدن به سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: های ملا نصرالیدن! خجالت نمی کشی از رحمت خدا فرار می کنی! چند روز قبل را یادت هست؟ به من می گفتی چرا از رحمت خدا فرار می کنی؟ حال خودت همان کار را می کنی؟ ملا نصرالدین در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم. سخن پایانی این داستان کنایه از افرادی که از زمین و زمان ایراد می گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیح ذکر می کنند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
💡 کلاه شرعی در اصطلاح عامیانه کنایه از حیله در شرع است که به منظور باطل کردن حقی یا احقاق باطلی انجام می شود ، برای مثال مشروع شمردن ربا با نام مال الاجاره ی پول و مانند این. این اصطلاح از دو لغت تشکیل شده است که معنای لغوی آنها به این شرح است که کلاه همان سربند و کلاهی است که با آن سر را می پوشانند و مجازا وسیله ی برای سرپوش گذاشتن بر روی محرمات است و شرع هم که همان کیش و دین است . برای این اصطلاح نمونه های زیادی در تاریخ موجود است که سه تا را می آوریم. ازدواج کمبوجیه پادشاه دوم هخامنشی با خواهرش رکسانا در تاریخ امری مذموم شمرده می شود، این کار در پارس معمول نبود در نتیجه کمبوجیه برای اینکه بتواند با خواهرش ازدواج کند از بزرگان پرسید که :"آیا قانونی وجود دارد که اجازه ی ازدواج با خواهر را داده باشد؟" جواب دادند :"قانونی را که چنین اجازه ای داده باشد را نیافتیم ولی هست قانونی دیگر که به شاه اجازه می دهد که آنچه می خواهد بکند ." پس شاه با خواهر خویش به این طریق ازدواج کرد. در سال ۳۰ هجری در زمان خلافت عثمان، سعید بن عاص قصد طبرستان کرد و بعد از فتح گرگان شهر تمیشه در عربی طمیسه را که مردمش مقاومت سختی کرده بودند، محاصره کرد ، مردم شهر امان خواستند و سعید بن عاص به آنها امان داد به شرط آنکه یک تن از آنها کشته نشود ، یعنی همه در امان باشند ؛ چون حصار شهر را گشودند ، سعید بن عاص تمام آنها را کشت و تنها یک تن را زنده گذاشت تا اینگونه به قول خویش وفا کرده باشد ! به گفته ی شاردن سیاح فرانسوی در زمان شاه عباس بزرگ تعداد زیادی روسپی در شهر اصفهان مشغول به کار بودند و مالیات پرداخت می کردند و شاه هم مانع کار آنها نمی شد اما مشعلداری را متصدی وصول وجوه حاصله از مالیات روسپیان قرار داده بود که پول های حاصل را صرف روشنایی و گرم کردن دیوانخانه و آتش‌بازی بکند تا از این راه تطهیر گردد! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
🔴 زنده شدن زنى مرده مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود آورده است :عدّه اى در حضور مبارك امام حسين عليه السّلام نشسته بودند، كه ناگاه جوانى گريه كنان وارد شد.امام حسين عليه السّلام به او فرمود: چرا گريان و ناراحت هستى ؟ جوان اظهار داشت : هم اكنون مادرم بدون آن كه وصيّتى كرده باشد، فوت نمود و از دنيا رفت ؛ و او اموال بسيارى داشت ، پيش از آن كه بميرد به من گفت كه بدون مشورت با شما هيچ دخالت و تصرّفى در اموالش نكنم . پس امام حسين عليه السّلام به كسانى كه آنجا حضور داشتند فرمود: برخيزيد تا به طرف منزل اين زنى برويم كه از دنيا رفته است . لذا همگى حركت كردند و به منزلى كه جنازه زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوى درب اتاق ايستادند. در اين هنگام حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام دعائى را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده ، زنده شد. همين كه زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتين ، نگاهى به امام عليه السّلام انداخت و گفت : اى سرورم ! سخنى بفرما و مرا به دستورات خود راهنمايى نما. حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام داخل اتاق شد و بر بالشى تكيه داد و فرمود: هم اينك وصيّت كن ، خداوند تو را رحمت نمايد. زن اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! من اموالى چنين و چنان در فلان مكان دارم ، يك سوّم آن ها را به شما مى دهم تا در هر راهى كه مصلحت مى دانى ، مصرف نمايى . و دو سوّم ديگر آن ها را به اين پسرم مى دهم ؛ البتّه به شرط آن كه او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام باشد. ولى چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامى اموال خودم را در اختيار شما قرار مى دهم ؛ چون كه مخالفين شما هيچ حقّى در اموال مؤ منين ندارند. سپس آن زن از حضرت خواهش نمود كه بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل كفن و دفنش را نيز خود حضرت بر عهده گيرد ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
💡 شهر بغداد که در حال حاضر پایتخت کشور عراق است تا سال 145 هجری قمری دهکده ای کوچک بود که مسیحیان در آن سکنی داشتند، تا اینکه منصور خلیفه عباسی از این مکان خوشش آمد و دستور داد پایتخت عباسیان را در این مکان بنا کنند. مواد لازم برای ساخت برج و باروی اولیه ی بغداد از مصالح برجای مانده از بناهای شهر مداین تامین شد و در نتیجه برای ساخت بغداد شهر مداین به خرابه ای تبدیل شد. بغداد در لغت تغییر یافته ای واژه فارسی خداداده است که به عربی به این صورت تلفظ شده است. بغداد در طول حکومت پانصد و بیست و پنج ساله ی خلفای عباسی به یکی زیباترین و باشکوه ترین پایتخت های سرزمین های اسلامی تبدیل شد، علاوه بر زیبای به دلیل وجود مدارس و مراکز آموزش مانند مدرسه" نظامیه "به مکانی برای جمع شدن علما و ادبا نیز تبدیل شد. اما در سال 656 هجری قمری هولاکو خان نوه ی چنگیز خان به این شهر حمله کرد و بنا بر روایات هشتصد هزار نفر ازمردم این شهر را از دم تیغ گذراند، در اثر این حادثه بغداد نه تنها از رونق افتاد بلکه تا مدت ها در این شهر چیزی جز قحطی و گرسنگی وجود نداشت، این وضع تا حدی ادامه یافت که برخلاف دوران کامرانی، شهر بغداد به بدبختی شهره آفاق شد و هر کس گرسنه ای هر کجا می دید می گفت :"بغدادش خراب است." هر چند اصطلاح "بغدادش خراب است" امروزه چندان مصطلح نیست ولی در گذشته ی نه چندان دور کنایه از گرسنگی بود و هر کس از شدت ضعف و گرسنگی فکرش خوب کار نمی کرد دوستان به شوخی می گفتند :"بغدادش خراب است" که کنایه از خالی بودن معده و گرسنگی داشت. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
🔴 ضرب المثل کوتاه خردمند بِه که نادان بلند کاربرد ضرب المثل: ” کوتاه خردمند به که نادان بلند ” در متنبه کردن کسانی که تنها ملاک انها در محاسبه افراد، ظاهر آنهاست، همچنین، در بیان شرافت و برتری عقل و دانش بکار می رود. داستان ضرب المثل کوتاه خردمند بِه که نادان بلند : ملک‌زاده‌ای شنیدم که کوتاه بودو حقیر و دیگر برادران بلند و خوب‌روی. باری پدر به کراهت و استحقار در وی نظر میکرد. پس به فَراست دریافت و گفت: ای پدر! کوتاه خردمند به که نادان بلند! نه هر چه به قامت مهتر، به قیمت بهتر. پدر بخندید و ارکان دولت پسندیدند و برادران برنجیدند. شنیدم که مُلک را در ان مدت دشمنی صعب روی نمود. چون لشکر از هردو طرف روی در هم آوردند، اول کسیکه به میدان درآمد، این پسر بود. بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردان کاری بینداخت. آورده‌اند که سپاه دشمن بی‌قیاس بودو اینان اندک. طایفه‌ای موزیک گریز کردند، شنیدم که هم در ان روز بر دشمن ظفر یافتند. مَلک سر و چشمش ببوسید ودر کنار گرفت و هرروز نظر پیش کرد که تا ولی عهد خویش کرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚
📚موهبتی به‌نام زندگی تا برق قطع نشود، قدرش را نمی‌دانیم. تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست، نمی‌فهمیم دوش‌گرفتن ممکن است چه موهبتی باشد. تا وقتی تنمان سلامت است، نمی‌فهمیم ‌یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل، چه روزگاری از آدم سیاه می‌کند. تا وقتی شب‌کار‌ نباشیم، نمی‌فهمیم گذاشتن سر روی بالش چقدر رؤیایی و لذت‌بخش است.تا وقتی پدر و مادر هستند، نمی‌فهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوست‌داشتنی است.برای حس‌کردن خوشبختی شاید امکانات زیادی نیاز نباشد.فکر کردن به اینکه فقط تو از بین میلیون‌ها موجود ریز، کله‌گنده و دم‌دار، شانس زندگی پیدا کرده‌ای، خودش یک قوت‌قلب بزرگ است. فکر‌ کردن به اینکه زندگی هرچند سخت و کوتاه به «تو» فرصت «بودن» داد و آن میلیون‌های دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند، اگر لبخند به لب نیاورد، ما را دست‌کم کمی فکری می‌کند.بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل لامپ روشن بالای سر، دوش آب گرم، تن سالم، خواب راحت و خانواده بیشتر لذت برد. بله... آدمی قدر داشته‌هایش را تا وقتی که داردشان، نمی‌داند... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ ۰ 📚@sarguzasht📚