eitaa logo
😍احــســاسِ خـــوبـــــــــــ😍
7.5هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
11.5هزار ویدیو
198 فایل
شروع دوباره بـا دنـیـایے پــر از حـس هاے خــوبـــــ ♡پُـــــــر از حِس دلــــنـِشیـــــن براے تو♡ ‌ ✍فقط اندکی تفکرات خوب میتوانند کل روز شما را تغییر دهند پس مثبت باشید‌😍❤ . 🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
37.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش از تو دختری داشتم :)♥️ • Story ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
‌‍ ‍ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 پرستو ، يكى از پرندگانى‌ست كه شيطان از او فرار مى‌كند ... آن پرنده قرآن مى‌خواند ... ✍امام صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد : اين پرنده ، حافظ قرآن است و سوره‌ی حمد مى‌خواند و كلمه‌ « ولاالضالين » او مثل گفتن انسان است ... 🕌باخـدابـاش🕌 🌻 خدا را فراموش نکن 🌻 ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
❣آقـــــاے خـونه؛ تامین عـاطفی همسرتون، وظیفه واجب وشرعی شمـاسٺ !👌 ✅کوتاهی هاے شما، حـال روح هردوتون رو خراب میکنه. اونوقت؛ نه دنیـــاے آرامی داريـن و نه آخـرٺ شادے ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌 در اسلام زن مــــادر است خــــواهر است همســـر است دخـــتر است اما هرگـــز دوست دختر نیست👌👌 ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
شاخه‌ای خشکید و از چنگ شکوفایی گریخت خوش‌به‌حال هرکه از غم‌های دنیایی گریخت همنشینی با کسی دلتنگی‌ام را کم نکرد کاش می‌شد لحظه‌ای از دست تنهایی گریخت بی‌وفایی شد جواب مهربانی، حیف شد خواستی از پای آهو بند بگشایی گریخت هرکه حسنی داشت راهش را زلیخایی گرفت ماه‌رویی کو که از تاوان زیبایی گریخت رود روزی از خودش پرسید هجرت تا کجا؟ بعد شد مرداب و از بیهوده‌پیمایی گریخت با طناب مرگ بیرون آمد از گودال عمر ماهی دل‌مرده از تنگ تماشایی گریخت فاضل نظری 📖@cofeh_shear📖
🌸🍃🍃🌸 👈برخی افراد با دقت به سخن🗣 مردم گوش👂 فرا می دهند.. و چنین فکر🤔 می کنند که آن سخن، متوجه آنها است..!! و بر این اساس به دوستی و دشمنی می پردازند و نیز سوء ظن پیدا می کنند!👌 👈اما کلام📖 خداوند متعال را می شنوند و فکر نمی کنند که متوجه آنهاست!!👌 و قلبهایشان ❤️از آن تاثیر نمی پذیرد... ✅اما صاحب قلب زنده هرگاه که به کلام خداوند گوش فرا می دهد احساس می نماید که متوجه اوست .. بهمین خاطر قلبش خاضع و خاشع گردیده و نرم می شود.. و هرگاه که به سخن🗣 مردم گوش👂 می دهد چشم👁 پوشی نموده و حساسیت نشان نداده و حسن ظن داشته در نتیجه قلب و دینش سالم می ماند.👌👌👌 ✅پس قـلبت ❤️را با شنیدن حدیث و تلاوت قرآن وذکر روشن کن تا برای خـدا بتپد🙏 🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮 ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
⌛ لحظاتی بیندیشیم🤔 🚐 مردگان، در قبورشان زندانی هستند و بر کوتاهی‌هایشان در دنیا نادم و پشیمان. 🔶 و زندگان در دنیا بر سر آنچه که مردگان به‌خاطر آن نادم و پشیمانند، با هم در جنگ و پیکارند! ⚠ نه اهل قبور، باز می‌گردند ⚠ و نه اهل دنیا، عبرت می‌گیرند! 🔴 هر روز باخبر می‌شویم که فلانی درگذشت؛ اما... 🔸پند و عبرت نمی‌گیریم. ⚠ در صورتی که خبر وفات دیگران در نوع خود، پند و عبرتی عظیم است. 🕌بـاخـدابـاشیـم🕌 ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
⚡داستان واقعی📙 📒 داستان عجیب تازه عروس و داماد / خاطره یک قاضی⚖ ✍🏼 دادیار مهدی صفریان : اوایل روزهای کاری در دادسرای ناحیه 2 تهران بود که پرونده جالبی روی میزم قرار گرفت.پرونده به این صورت بود که زن و مردی جوان که بتازگی با هم ازدواج کرده بودند دچار اختلافاتی شده و زن برای اجرای طرح انفاق به دادسرای ناحیه 2 شکایت کرده بود.وقتی پرونده را برای بررسی باز کردم، متوجه شدم این زوج به دادگاه خانوا ده‌ نیز رفته‌اند، حتی زن جوان مهریه‌اش را هم به اجرا گذاشته است. وقتی نوعروس رو به روی من ایستاد، گریان گفت: شوهرم را بیشتر از جانم دوست دارم. ابتدا خیلی تعجب کردم که با وجود چنین علاقه‌ای چرا این زن راهی دادسرای دادگاه خانواده شده است. وی ادامه داد: 2 سال پیش در یک جمع دوستانه با هم آشنا شدیم تا اینکه با سختی به هم رسیدیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. اوایل فکر می‌کردم خوشبخت‌ترین زن دنیا هستم اما روزهای خوش زیاد دوام نیاورد و بعد از گذشت تنها چهار ماه از زندگی مشترک‌مان همسرم به کلی تغییر کرد. او سر مسائل کوچک و پیش پا افتاده شروع به داد و بیداد و توهین می‌کرد تا اینکه چند روز پیش سر یک مسأله خیلی بی‌ربط دستش را روی من بلند کرد که تصمیم گرفتم با وجود اینکه خیلی دوستش دارم مهریه‌ام را به اجرا بگذارم و از او جدا شوم. بعد از شنیدن حرف‌های نوعروس، احضاریه‌ای برای شوهرش فرستادم که او بدون اهمیت دادن به تاریخ احضارنامه به دادسرا نیامد و بعد از آن طبق قانون حکم جلب را صادر کردم که مرد جوان پس از بازداشت به همراه مأمور کلانتری به دادسرا آمد. این مرد وقتی با همسرش روبه‌رو شد همان جا شروع به توهین کرد که بلافاصله دستور بازداشتش را صادر کردم و خواستم برای آزادشدنش کفیل معرفی کند در همین موقع پدر و مادر مرد جوان وارد اتاق شدند و در کمال تعجب بدون در نظر گرفتن اینکه پسرشان با شکایت عروسشان بازداشت شده است به سمت زن جوان رفتند و او را در آغوش گرفتند. وقتی دیدم نوعروس پشتوانه‌ای بی‌مانند دارد و آنها به وی دلگرمی می‌دهند شوک زده شدم و عجیب‌تر اینکه هیچ کدام از آنها حاضر نشدند ضمانت کنند تا پسرشان آزاد شود و خیلی هم تأکید کردند که این پسر باید به زندان بیفتد. عجایب این پرونده یکی پس از دیگری رو می‌شد چرا که نوعروس وقتی دید شوهرش فاصله‌ای تا زندان ندارد با گریه و زاری از پدر شوهرش خواست تا ضمانت آزادی وی را بکند. وقتی این صحنه‌ها را دیدم فهمیدم این زندگی هنوز با خط پایان فاصله زیادی دارد و تصمیم گرفتم جلسه سازش برگزار کنم تا این زوج با هم صلح کرده و به زندگی‌شان ادامه دهند و آنها در این جلسه با هم آشتی کردند. تازه داماد ابراز پشیمانی کرد و با خنده‌ و شادی دفتر کارم را ترک کردند و بعد از گذشت یک سال با یک نوزاد دختر به همراه شیرینی به دفتر آمدند و برای اینکه باعث شدم آشتی کنند تشکر کردند و گفتند از آن روز به بعد بهترین زندگی را برای هم ساختند. 🍃🌸🍃🍃🌼🍃 گرچه زندگی بادردوغم همراه است، امامسیر ازشادمانی های بسیار نیزخالی نیست. اگر دنیای خود رافرو ریخته یافتی ، تکه های سالم رابرگیروبه راه ادامه بده، چون درپایان،آرزوهایت را برآورده خواهی یافت. به یاد داشته باش! که درپایان،همین فراز وفرودهاست که یکدیگر را توازن می بخشند. بگذار اشکهایت جاری شوند، بگذار گل لبخندبر لبانت بشکفد. اما تسلیم،هرگز هرگز! به یاد آر، که در تونیرویی است بنام ایمان به الله که نوید واقعیت یافتن رویاهایت رامیدهد. حتی آن زمان که بسیار دور می نمایند! فراموش نکن که تنها نیستی خدا همیشه همراه است.! ✨🍃🍃🌼🍃🍃✨ ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✍✍ 🕌مردی در یک باغ درخت خرما را با شدت ‌تکان می‌داد و بر زمین می‌ریخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا این کار را می‌کنی؟ دزد گفت: چه اشکالی دارد؟ بنده خدا از باغ خدا خرمایی را بخورد و ببرد که خدا به او روزی کرده است. چرا بر سفره گسترده نعمتهای خداوند حسادت می‌کنی؟ صاحب باغ به غلامش گفت: آهای غلام! آن طناب را بیاور تا جواب این مردک را بدهم. آنگاه دزد را گرفتند و محکم بر درخت بستند و با چوب بر ساق پا و پشت او می‌زد. دزد فریاد برآورد، از خدا شرم کن. چرا می‌زنی؟ مرا می‌کشی. صاحب باغ گفت : این بنده خدا با چوب خدا در باغ خدا بر پشت خدا می‌زند. من اراده‌ای ندارم کار، کار خداست. دزد که به جبر اعتقاد داشت گفت: من اعتقاد به جبر را ترک کردم تو راست می‌گویی ای مرد بزرگوار نزن. برجهان جبر حاکم نیست بلکه اختیار است اختیار است اختیار. 📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿 ❣ ❣ 📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
•┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• براي كودكان خود از اين شعر براي تشويق به استفاده كنيد.👇 اتل متل پروانه💕 نشسته روي شانه💕 صدا مياد چه نازه 💕 ميگه وقت نمازه💕 به اين صدا چي ميگن💕 میگن اذان اقامه💕 شيطونه ناراحته 💕 دنبال يه فرصته💕 ميگه آهاي مسلمون 💕 نماز رو بعدا بخون💕 توسط 👇👇 بانو هدیه مُــوحد 👥 با شما میتوان بهترین بود منتظر مطالب تان هستیم 😘 ❣ ❣ •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
♍️مداد رنگیها مشغول بودندبه جزمداد سفید، هیچکس به اوکار نمیداد،همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند،مدادسفیدتاصبح ماه کشید مهتاب کشید وانقدرستاره کشید که کوچک وکوچکترشد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد🔸 به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم…🔸 ❄️❄️❄️❄️❄️ ❣ ❣ 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚