😍احــســاسِ خـــوبـــــــــــ😍
#نسیم_هدایت #داستان #قسمت_دوم ✍خدایا ما چقدر غافلیم از اینکه واسه چی اومدیم این دنیا وعاقب
#نسیم_هدایت
#داستان
#قسمت_سوم
✍یه باردیگه هم مسئله رو با خانومش در میون بزارم وراضیش کنم این کاررو همکردم ولی بازهم فایده ای نداشت تصمیم گرفتم که خودم اون پول رو تهیه کنم واز جیب خودم بدم ولی از ماموستای مسجدمون پرسیدم گفت چون
شما با پدر و مادرت و برادرت باهم زندگی میکنید و حسابتون با همه باید از همشون اجازه بگیری
منم اون روزا چون تغییر کرده بودم و ی آدم دیگه ای شده بودم خیلی پدر و مادرم با کارهام موافق نبودند و همش اعتراض میکردند که چرا
نمیری عروسی و نمیری فلان جا و فلان کار رو چرا قبلا انجام میدادی الان انجام نمیدی نتونستم باهاشون در میون بزارم پس چاره ای نداشتم جز صبر کردن
بعد ازگذشت یکسال دیدم خانواده حسن آقا 4 میلیون دادند ی گاوه نر خریدند به نیت قربانی برای روح حسن آقا و پسرشون خیلی ناراحت شدم اونا 253 هزار تومن واجب رو که حق الناس نمیدن رفتند کلی پول دادند واسه قربانی برای شادی روحشون؟
مسئله رو به گوش خواهرم رسوندم ولی کو گوش شنوا واقعا امروز ماهم گاهی همچین کارهایی میکنیم و وقتی کسی آزمون ایراد میگیره داغ میکنیم بجای اینکه کمی واقعا فکرمون رو بکار ببریم مثلا تو مولودی خوانی ها و بزرگداشت یاد پیامبرمان کلی پول صرف میکنیم ولی سنتهاشو رها کردیم
خلاصه چند سالی گذشت و ی روز مطلع شدم که خانواده حسن آقا تصمیم گرفتند که مال و ثروت رو بین وراث تقسیم کنند خوشبختانه ماموستای مسجد نزدیک خونشون رو واسه تعیین ارث و میراث آورده بودند که من با ایشون میونه خوبی داشتم
رفتم و جریان رو برای ماموستای مسجد هم تعریف کردم گفت اگه دوباره منو دعوتت کنند برای تعیین ارث و میراث اول از همه باهاشون حرف میزنم و این 253 هزار رو کنار میزارم بعد ارث رو تعیین میکنم
ولی متاسفانه بازم کارمون گیر کرد و اونا کار ارث و میراث رو به دادگاه کشوندند و سپردند دست وکیل و دادگاه من به کل از اونا نامید شدم دو سال پیش خونه جدید درست کردیم و من خونه خودم جدا شد و داداشم و پدرم هم جدا
پس تصمیم گرفتم پول رو پس انداز کنم و 253 هزار رو پرداخت کنم ولی متاسفانه کار از کار گذشت ی روز صبح زود ی خبر وحشتناک بهم رسید که چراغ امید رو تو دلم خاموش کرد
اره ی روز صبح زود بهم خبر دادند که استاد رحمان دیشب ایست قلبی کرده و فوت کردند وای خدای من چی میشنیدم پاهام نای ایستادن نداشتند وای خدایا من حالا چیکار کنم راننده سه چرخه رو از کجا پیدا کنم
خیلی به این در و اون در زدم ولی هیچی گیرم نیومد تا امروزم خیلی تلاش کردم ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم باور کنید هرسال هم خانواده حسن آقا کلی خرج قربانی میکنند و فقط چهار میلیون تو سنگ قبر خرج کردند منم جریان رو با یکی از ماموستا های مورد اعتمادم در جریان گذاشتم و ایشون هم نظر من رو داشتند که 250 هزار بدم به بچه های یتیم استاد رحمان و 3 هزار هم صدقه بدم به نیت راننده سه چرخه....
#ادامه_دارد ....
❣ ❣
🍃 🍃
۰
۰
📚@sarguzasht📚