خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
🔴فوری اطلاعیه مهم استانداری قم تا دقایقی دیگر منتشر خواهد شد. 💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز) @sar
تعطیلی استان قم در روز سه شنبه ۷ اسفند ماه ۱۴۰۳
با عنایت به ماندگاری برودت هوا طی روزهای اخیر و با هدف پایداری شبکه انرژی روز سه شنبه در قم تعطیل اعلام گردید.
🔻به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل استانداری قم، بنا بر اطلاعیه صادره کارگروه مدیریت تامین پایدار انرژی استان، با عنایت به ماندگاری برودت هوا طی روزهای اخیر که در روز سه شنبه به سردترین دما و در بازه دمایی ۲۱- تا ۰ درجه در استان های نیمه شمالی کشور خواهد رسید و با هدف پایداری شبکه انرژی، کلیه ادارات دولتی، موسسات عمومی، بانکها(فقط ۵ درصد کل بانک های استان به عنوان شعبات کشیک باز خواهند بود)، بیمه ها، مدارس (غیر حضوری شبکه شاد)، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی و شهرداری های تابعه استان ( به جز بخش خدماتی) به استثنای مراکز امدادی، درمانی و خدماتی، در روز سه شنبه ۷ اسفندماه تعطیل خواهند بود.
اداره کل روابط عمومی و بین الملل استانداری قم
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
♦️کدام استانها فردا (سه شنبه ۷ اسفندماه) تا این لحظه تعطیل هستند؟
🔹قم
🔹خراسان شمالی
🔹آذربایجانشرقی
🔹تهران
🔹مازندران
🔹خراسان جنوبی
🔹مشهد
🔹البرز
🔹گلستان
🔹مرکزی
🔹سمنان
🔹قزوین
🔹زنجان
🔹کردستان
🔹همدان
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۲۳ و ۲۴ با صدای مامان که داشت بیدارم میک
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
🌿 #عشق_پاک
🌟قسمت ۲۵ و ۲۶
اقامحسن ایستاده بود و نگاه به ساعتش میکرد. خاله و حسن آقا هم روی نیمکت نشسته بودن. بهشون نزدیک شدیم به خاله دست دادم جلو اومد و صورتمو بوسید بعد از خاله به حسن آقا سلام کردم. به اقامحسن که رسیدم همینطور که سرش پایین بود اروم گفت:
_سلام خوب هستید
ارومتر از صدای اون لب زدم و گفتم:
_سلام ممنون شما خوبید
+بهتر از این نمیشم
بعد از این حرفش یه لبخندی زد و با دستمالی که از جیبش دراورد پیشونیشو پاک کرد. انقدر از این حرفش خجالت کشیدم که هیچی نگفتم. حسن آقا رو به بابا کرد و گفت:
_حسین آقا ما بزرگترا بریم یه جای دیگه تا این جوونا راحت باشن
بابا به نشونه حرفش با سر تایید کرد. مامان جلو اومد و بوسم کرد و رفتن. بعد از رفتنشون من سمت راست نیمکت نشستم. اقامحسن هم سمت چپ و با فاصله زیاد. بعد از کمی سکوتی که بینمون بود رو محسن شکست و گفت:
_میشه دنبال من بیاید تا ببرمتون یه جایی؟
از حرفش حسابی جا خوردم. نمیدونم قبول کنم یا نه با اکراه پرسیدم:
_کجا؟
+همین جاست. بیرون از مزار شهدا نیست. اگه میشه بیاید!
_باشه
قبول کردم چون میدونستم اقامحسن آدمی نیست که منو جای بد ببره باهاش راه افتادم و چند قدم عقب تر از اون راه میرفتم. بعد از یه مسیر طولانی بین قبور شهدا بالاخره رسیدیم به یه شهیدی که آخرای گلستان شهدا بود. و هیچکس سر اون قبر نبود و چقدر اونجا تاریک و دلگیر بود...
اقامحسن روی پاهاش نشست و دستشو گذاشت روی قبر منم همونجور که ایستاده بودم شروع کردم دعا کردن. بلند شد و بلوکی که اون نزدیکی بود آورد و گذاشت یکی دیگه هم بود آورد و خودش نشست. ازش پرسیدم:
_ماجرای این شهید چیه اسمش چیه؟
+این شهید گمنامه تقریبا میتونم بگم داداش منه
با تعجب پرسیدم:
_داداشتون؟ یعنی چی؟
+اره داداشم کسی که توی بدترین شرایط دعام کرد من الان هرچی دارم از دوتا چیز دارم یکیش دعای مادرمه یکیشم به برکت همین شهیده...
اقامحسن جوری حرف میزد که حرفاش به دل آدم میشینه دلم نمیخواست زمان بگذره. همه حرفش این بود که زندگیش مثل زندگی شهدا باشه هروقت اسم شهدا رو میاورد یه بغض خاصی توی صداش میپیچید...انقدر قشنگ حرف میزد که من بیشتر زمانو سکوت کردم که فقط اون حرف بزنه
من دقیقا نتیجه اون دعایی که کردمو دارم میبینم همون دعایی که از خدا خواستم یه زندگی شهدایی داشته باشم اقامحسن دقیقا همونیه که من از خدا میخوام. صدای زنگ گوشیم بلند شد از توی کیفم برداشتم مامان بود!
_سلام عزیزم چیشد؟
+سلام مامان جان داریم صحبت میکنیم
_باشه عزیزم زودتر تمومش کنید دو ساعته دارید حرف میزنید
+چشم الان میایم
محسن همونجوری که سرش پایین بود گفت:
_خب حسنا خانم ببخشید من خیلی حرف زدم. اصلا وقتی میام اینجا دیگه نمیفهمم زمان چطوری میگذره شرمنده که وقت شما هم بیش از حد گرفتم.
من از این وقتی که گرفته شده بود خیلی خوشحال بودم کاش میتونستم بهش بگم که زمان خیلی هم کم بود اما این حرفو نزدم و گفتم:
_خواهش میکنم اشکال نداره بالاخره این مسئله نیاز به زمان بیشتری هم داره
+بله حتما
بلند شدیم و رفتیم سمت مامان و خاله اینا. خاله و مامان با دیدنمون گل از گلشون شکفت. خاله با لبخند اومد جلو و گفت:
_ خب عروس قشنگم نظرت چیه؟
واقعا من الان باید چی میگفتم وای خدا!مامان به دادم رسید و گفت:
_الان که خیلی زوده برای این تصمیم انشاالله بعد از جلسه های متعدد خبر میدیم شما حالا حالا باید منتظر بمونید
خاله و مامان خندیدن. خاله گفت:
_مثل اینکه چاره ای جز این نیست...
👈 #ادامه_دارد....
رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
#عشق_پاک
✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖.🍂.💖.═══════╗
👇
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
صلوات شعبانیه
زمان خواندن: هر روز از ماه شعبان در وقت زوال (ظهر شرعی)
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
این حرفی که به زبون آوردم حرف دلم نبود دلم میخواست بپرسم کجا میری چرا میری چیکار میکنی کی برمیگردی؟
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
🌿 #عشق_پاک
🌟قسمت ۳۱ و ۳۲
این حرفی که توی ذهنم زدم رو گفتم..
_من شنیدم اصلا اونجاها امنیت نداره و خیلیا شهید شدن!
اقامحسن لبخند کمرنگی زد و گفت:
_امنیت که نداره اما ما که نمیخوایم بریم جنگ که! یه کار خیلی کوچیکی انجام میدیم شما خیالت راحت از طرفی شهادت آرزوی قلبی همه ما هستش چی از این بهتر؟
چرا الان این حرفو زد؟!
_درسته شهادت آرزوی همه هست اما شما الان خیلی سنتون کمه و اول زندگی هستید!..
خنده صدا داری کرد و گفت:
_سن من کمه؟ من دیگه الان سن بابا بزرگمو دارم..بعدم حالا کی به ما شهادت داد؟ اصلا قیافه من به شهدا میخوره؟ من تازه عشق سوم زندگیمو پیدا کردم جایی نمیرم که!
از حرفش خندم گرفت و سرمو انداختم پایین. اما عشق سوم زندگیش یعنی من! پس عشق اول و دوم کیه؟ دیگه حرفی نزدیم. منشی صدا کرد و گفت:
_آقای سعادتی نوبتتون شد بفرمایید
فامیل اقامحسنو صدا کرد نگاهی به اقامحسن کردم و گفتم:
_الان نوبت ما شد؟
+اره پا شید بریم
اقامحسن بلند شد و منم پشت سرش رفتم. راهمون جدا شد رفت قسمت آقایون و منم رفتم قسمت خانما. بعد از تموم شدن آزمایش اومدم توی سالن محسن هنوز نیومده بود. پرستار اومد بیرون و گفت:
_همراه آقای سعادتی کیه؟
رفتم جلو و گفتم:
_من هستم بله؟
کتش سمتم گرفت و گفت:
_اینو لطفا نگه دارید
کت اقامحسنو گرفتم و رفتم روی صندلی نشستم چقدر کتش بوی خوبی میداد بوی عطری که همیشه میزنه. دو دقیقه بعد اقامحسن اومد بیرون و اومد سمتم
و گفت:
_پنج دقیقه دیگه جواب میاد شما بشین تا من برم یه چیزی بگیرم بخورید رنگتون پریده
_چشم
لبخندی زد و رفت. امروز اقامحسن خیلی با محسن قبل عوض شده. قبلا اصلا بهم نگاه نمیکرد. اما الان گاهی هم نگاه میکنه هم توی حرفش گفت که بخاطر من زود برمیگرده.... اقامحسن با یه نایلون پر از خوراکی برگشت خوراکی ها رو سمتم گرفت و گفت:
_بفرمایید بخورید تا حالتون بهتر بشه
_ممنون
خوراکی ها رو گرفتم و کیکو باز کردم و مشغول خوردنش شدم. اقامحسن هم رفت ردیف عقب نشست و شروع به خوردن کرد. چرا مامان و خاله هنوز نیومدن خیلی دیر کردن! گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به مامان بعد از چندتا بوق برداشت
_سلام مامان کجا رفتید پس؟
_سلام عزیزم ما اومدیم این طرف خیابون لباس فروشی بود ما هم داریم خرید میکنیم
از کارشون خندم گرفت من انقدر استرس دارم مامان و خاله ریلکس رفتن خرید کنن.
_از دست شما حالا دیگه بدون من میرید خرید؟!
مامان خنده صدا داری کرد و گفت:
_شما فعلا کار داشتی بعدم مگه الان شما نمیخوای بری خرید انگشتر! پس خرجت از دوتا لباسی که ما خریدیم میزنه بالاتر شما کارتون تموم شد زنگ بزنید تا بیایم.
_چشم
منشی از پشت میزش سرشو بلند کرد و گفت:
_آقای سعادتی جوابتون آماده است
دلشوره عجیبی توی دلم افتاد من اصلا قدمی هم برنداشتم نکنه به خاطر اینکه دختر خاله پسر خاله ایم جواب منفی باشه!! شروع کردم ذکر گفتن و چشمامو بستم. با صدای اقامحسن چشمامو باز کردم. تا نگاهش کردم سرشو انداخت پایین
_جواب اومد؟!
همونطور که سرش پایین بود با ناراحتی گفت:
_اوم اومد
+خب چیشد؟
_چی بگم
+یعنی چی چی بگم خب جواب چیه؟!
_نمیدونم حسنا خانم انگار ما دوتا قسمت هم نیستیم!
با این حرفش ته دلم خالی شد. دست خودم نبود یه قطره اشکم اومد پایین سریع پاکش کردم که نبینه! اما دید سریع لبخند زد و گفت:
_شوخی کردم، گفت جواب مثبته!
از این شوخی مسخره ای که کرده بود دلم میخواست خفش کنم. اما انقدر این خبر خوشحالم کرد ناخودآگاه یه لبخند روی لبهام نشست، و سرمو انداختم پایین
_ببخشید ناراحتت کردم میخواستم یکم شوخی کنم!
+اشکال نداره
_خب پس بلند شو بریم دنبال مامان اینا بریم خرید!
بدون هیچ حرفی ایستادم و پشت سرش راه افتادم.....
👈 #ادامه_دارد....
رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
#عشق_پاک
✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖.🍂.💖.═══════╗
👇
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
همہ هستی من حضرت ارباب سلام
اۍ دلیلِ تپشِ این دلِ بیتاب سلام
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
#سلام_امام_زمانم😍✋
سلام ای دلیل محکم خندهها!
سلام ای دلیل محکم گریهها!
از قعر زمین به اوج افلاک، سلام؛
از من به حضور حضرت یار، سلام؛
▪️یا فارس الحجاز ادرکنی
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
🔺تصویری از سنگ مزار سید حسن نصرالله به قلم هنرمند شهیر ایرانی ساکن پردیسان
🔹توفیق نگاشتن سنگ مزار رهبر جبهه مقاومت شهید سید حسن نصرالله(رضوان الله تعالی علیه) نصیب هنرمند تراز اول جمهوری اسلامی ایران استاد مسعود نجابتی شد.
🔸گفتنی است استاد نجابتی که ساکن منطقه پردیسان قم می باشد، در سال۱۴۰۲ به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی برگزیده شد.
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
صلوات شعبانیه
زمان خواندن: هر روز از ماه شعبان در وقت زوال (ظهر شرعی)
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
🔹 احتمال اختلال بامدادی در ایتا
🔸ایتا اعلام کرد بهدلیل اعمال اصلاحات در زیرساخت فنی، احتمال دارد از ساعت ۲:۰۰ لغایت ۴:۰۰ بامداد جمعه ۱۰ اسفندماه ارتباط کاربران با اختلال مواجه شود.
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
🔴 مروری بر نرخهای جدید جریمههای رانندگی
🔹نبستن کمربند ایمنی از ۶۳,۰۰۰ تومان به ۱۵۰,۰۰۰ تومان
🔹توقف دوبله از ۵۰,۰۰۰ به ۱۵۰,۰۰۰
🔹حرکات مارپیچ از ۱۵۰,۰۰۰ به ۵۰۰,۰۰۰
🔹نگهداری حیوان در خودرو بدون باکس نگهدارنده از ۳۰,۰۰۰ به ۵۰۰,۰۰۰
🔹صحبت با تلفن همراه حین رانندگی از ۱۰۰,۰۰۰ به ۴۰۰,۰۰۰
🔹در آغوش گرفتن اطفال در حین رانندگی از ۵۰,۰۰۰ به ۱۵۰,۰۰۰
🔹استفاده از شیشه دودی غیراستاندارد از ۵۰,۰۰۰ به ۱۵۰,۰۰۰
🔹توقف در پیاده رو از ۴۲,۰۰۰ به ۱۰۰,۰۰۰
🔹عبور از چراغ قرمز از ۲۰۰,۰۰۰ به ۴۰۰,۰۰۰
🔹ورود ممنوع از ۹۰,۰۰۰ به ۲۵۰,۰۰۰
🔹سوار کردن کودکان زیر ۱۲ سال در صندلی جلو از ۲۱,۰۰۰ به ۶۰,۰۰۰
🔹عبور از خط ویژه از ۸۴,۰۰۰ با ۲۵۰,۰۰۰
🔹توقف در محل پارک ممنوع از ۲۱,۰۰۰ به ۵۰,۰۰۰
🔹تولید آلودگی صوتی و صدای نامتعارف از ۱۰۵,۰۰۰ به ۲۰۰,۰۰۰
🔹نداشتن معاینه فنی معتبر از ۵۲,۰۰۰ به ۱۰۰,۰۰۰
🔹نداشتن بیمه شخص ثالث از ۵۳,۰۰۰ به ۱۵۰,۰۰۰
🔹رانندگی در حالت مستی از ۴۲۰,۰۰۰ به ۱,۵۰۰,۰۰۰
🔹سبقت غیرمجاز از ۲۰۰,۰۰۰ به ۷۰۰,۰۰۰
🔹سبقت از راست از ۷۰,۰۰۰ تومان به ۵۰۰,۰۰۰
✅️ #جریمه_رانندگی
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
صلوات شعبانیه
زمان خواندن: هر روز از ماه شعبان در وقت زوال (ظهر شرعی)
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷