eitaa logo
سرزده
217 دنبال‌کننده
22 عکس
3 ویدیو
1 فایل
می‌خواهم بدانم مردم بیشتر از چه می‌ترسند؟تصور می‌کنم بیشتر از چیزهایی می‌ترسندکه آن‌ها را از مسیر عادتشان خارج میکند
مشاهده در ایتا
دانلود
(وجود رُل عدم را بازی میکند) ✅✅✅جایی از عزیزی شنیدم که ما در بُعد و دوری از هم به یکدیگر نزدیک میشویم . و در نزدیکی به یکدیگر دور و جدا افتاده میشویم. این معمای عجیب وجود آدمی است. پس گمان نکنیم که آدمی با اراده ی خود تصمیم به قرب و بُعد میگیرد. چرا که قرب و بُعد «طی کردن مسافت و یا حد فاصله ای» بین چیزی و یا کسی برای رسیدن به او نیست. که با اراده من شروع شود و به پایان برسد. من اگر با یاد او هستم در دورترین نقطه ممکن با او میتوانم به سر ببرم. حتی مثل یک سایه نامرئی یا یک دست پنهان است که رد پایش همه جا هم هست و هم نیست. مثل یک مجرم بی گناه عمل میکند. با اینکه همه انگشت اتهام ها به سمت اوست اما در هیچ دادگاهی اسنادی علیه او پیدا نمیشود. او عین اثر است اما هیچ اثری از او نیست. هیچ وقت نمیشود دست او را رو کرد تا بازی هستی ادامه پیدا کند. به قول آن شاعر «ای همه هستی زتو آیا تو هم هستی؟» شاعر با پرسش خود ما را متحیر کرده که چرا ردی از تو باقی نمی ماند ولی همه جا همه ی تردید ها و اما و اگرها به سمت توست. به واقع حکما و عرفا و شاعران ما این پرده را کنار نمی‌زدند تا معما حل شود معما نباید حل شود اصلا همه داستان این است که معما را کسی میخواهد حل کند که خودش معما است(وجود تو معمایی است حافظ). به این خاطر معما به طرز عجیبی معما باقی میماند . شوق به معما با حل کردن معما پایان یافته است. و ارضا نمیشود. بلکه همه مسئله این است که این معما باقی بماند اما متکلمین عزیز در جدالی کلامی میخواستند بازی را لو بدهند ‌و پای او را وسط بکشند آنها به او گفتند واجب الوجود! یا همان ابر موجود شاید تاب بازی وجود در رُل عدم را نداشتند . بگذارید شوخی کنم حالا بعد از تعلق نام واجب الوجود به او همه دردسرهای کلامی برای اثبات عدالت و عدل خدا که او آیا این واجب الوجود ظلم میکند یا نه ؟ چرا این همه شر و شرور و ظلم در این دنیای اوست ، شروع میشود. چون میخواستند در این محکمه و دادگاه پای او را وسط بکشند هرچند که در این دادگاه میخواهند وکیل مدافع او باشند و او را تبرئه کنند که نه آقا ذات مقدس او برئ از این اتهامات بشری است. بگذریم! راستش چند وقتی است بنا بر یکسری از ماجراها شخصی و غیر شخصی فکر میکنم وجود رُل عدم را بازی میکند. وجود اگر نقش عدم و نیستی را بازی نکند سریعا خود را مثل یک منظره بلاهت بار در منظر و رویت همگان قرار میدهد. نه اشتباه نکنید که او میخواهد گوشه تاریکی خود را از منظر همگان استتار کند. این از بازی هستی و تاریخ بیرون رفتن است. او در عین آشکار بودن و روئیت پذیر کردن ، خود را پنهان میکند. او نمیخواهد دامنش از آنچه در طوفان حوادث و بلاها میگذرد پاک و مصون باشد بلکه او در همین جایی که دور به نظر می‌رسد خود را به نمایش میگذارد و به ناگه از آنجا خود را عبور میدهد که انگار نشانه ای از او باقی نمی ماند. تا همه چیز مثل یک راز یا یک معما بدون جواب باقی بماند. رَد او را نمیشود در آنچه که هست پیدا کرد . به قول آن رمان نویس ، راز جهان در چیزی است که آشکار شده است، راز جهان نامرئی نیست. @sarzadee