eitaa logo
سرزمین شعرها 🍎
981 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
625 ویدیو
84 فایل
«مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.» هرکس به خدا توکّل کند، خدا برایش کافی خواهد بود. (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۳) @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ رباعی فارسی، سرشار از اُفت و خیز و فراز و فرود است و مرور این تاریخ پُربرگ‌وبار، رنج و لذّتی توامان دارد؛ رنج سفر در سنگلاخ تجربه‌های ناشناخته و راه‌های ناپیموده و لذّت مجاورت روح با پاره‌ای از بهترین آفریده‌های ذهن بشر که در قالب چهار سطر موجز عرضه شده است. کتاب چهارخطی، مجموعهٔ ۱۰۱ یادداشت کوتاه است که طیف متنوعی از موضوعات را در حوزهٔ رباعی فارسی در بر می‌گیرد و دامنه‌ای هزارساله را از طلیعهٔ تاریخ رباعی تا رباعی دههٔ نود شمسی پوشش می‌دهد؛ از سیر تحول و پیشینهٔ مضامین و روش پردازش موضوعات شعری و نحوهٔ تاثیرپذیری شعرا از یکدیگر و ترجمهٔ رباعیات از فارسی به عربی و بالعکس گرفته تا شیوه‌ها و شگردهای رباعی‌نویسی و تحول تشبیهات و استعارات و توجه رباعی‌سرایان به موضوعات تفننی و حاشیه‌های تاریخی در کنار این‌ها، تحلیل مقاطعی از تاریخ رباعی فارسی و بررسی موضوعاتی همچون رباعیات سرگردان و سرقات شعری و تبیین وجوه ساختاری رباعی، معرفی شاعران گمنام و سیر تحول واژگان و اصطلاحات و امثال و کنایات نیز مورد توجه قرار گرفته است. سعی شده است در این نوشتارها، بررسی سایه‌روشن تاریخ رباعی با نگاهی تازه صورت گیرد، و نِکات و یافته‌های جدید به‌گونه‌ای عرضه شود که هم برای اهل فن جذابیّت داشته باشد و هم علاقمندان شعر فارسی آن‌ها را خوش دارند. این کتاب، تاریخ رباعی فارسی یا دربارهٔ رباعی نیست، بلکه اندوخته‌ای است که از رهگذر بررسی رباعیات کهن و جدید فراهم آمده است و مطالعهٔ آن‌ها، چشم‌انداز بهتری از تاریخ درازدامن و پُرمسئلهٔ رباعی به‌دست می‌دهد.
گرون‌قیمت‌ترین کتابی که تاحالا خریدم ولی کتاب خیلی خوبیه ✔️✔️ بخش‌هایی از کتاب رو می‌ذارم کانال ان‌شاءالله
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
مریم؟ شقایق؟ یاس؟ نیلوفر؟ زیباتر از این‌هاست، زیباتر خوش‌بوترین: در دامنش ریحان جاری‌ترین: یک چشمه از کوثر گاهی بخوانش سیب، سیبی سرخ گاهی گلاب تازۀ قمصر از چشم‌هایش شعر می‌بارد روی خطوط خالی دفتر در هفت سال تشنگی، باران در هفت دور تشنگی، هاجر در خنده‌هایش شور رستاخیز در گریه‌هایش یادی از محشر عشق است اسم اعظمش امّا در خانه، نام کوچکش، مادر ❣️ @fatemeh_arefnejad
آیا زبان شعر، زنانه و مردانه دارد؟! یه چیزایی دست آدم میاد انگار وقت داشتید گوش کنید ✔️✔️
گاهی فقط یک ابر می ‌فهمد هوایم را یک روح سرگردان، سرای ناکجایم را یک باغبان در خشکسالی‌های پی‌درپی یک گوش کر، فریادهای بی‌صدایم را دردم شبیه دردهای پیش از اینم نیست گم کرده‌ام انگار در قلبم خدایم را می‌ترسم از تصویر آیینه که در چشمش دیوانه ‌ای دیگر بگیرد باز جایم را مثل خوره این زخم‌ها بر روحم افتاده درهم تنیده تار رخوت انزوایم را من گرم رؤیای خودم بودم نمی‌دیدم کابوس‌های منتظر در خواب‌هایم را رفتم به سمت آرزوهای مه‌‌آلودم آن قدر که دیگر ندیدم رد‌ پایم را
🍃🍎🍃 یک لحظه ندارم ز خیالِ تو رهایی آه ای سببِ تنگ دلی‌هام کجایی؟ از صبر سخن گفتی و از رفتن و تقدیر لعنت به دلِ عاشق و نفرین به جدایی
از وادی این ما و من خاموش باید تاختن ای کاروانت بی‌جرس در بند آوازی چرا؟!
هدایت شده از آوای سکوت
🍁🍃 فرزند برومند ولایت، سردار سربازی و تفسیر شجاعت، سردار لبخند تو را که دید، زیبا تر شد آلاله ی خوشرنگ شهادت، سردار @avayesokut
یادداشت ۲ از آتش و آب قطران تبریزی (د. ۴۸۵ ق): از چشم و دل من، آب و آتش خیزد وز هر دو، زمانه رستخیز انگیزد نشگفت اگر حور ز من بگریزد کز آتش و آب، هر کسی پرهیزد ▪ جمال‌الدین اصفهانی (د. ۵۸۸ ق): صبر، از دل ریش من، همی بگریزد با دیدهٔ من، خواب همی نامیزد وین هر دو اگر چنین بُوَد، نیست عجب کز آتش و آب، هر کسی پرهیزد ▪ قطران، یکی از قدیمی‌ترین شاعران آذربایجان است و ناصر خسرو (د.۴۸۱ق) در روزگار جوانی قطران، به سال ۴۳۸ ق در تبریز او را ملاقات کرد و ذکرش را در سفرنامهٔ خود آورد: «در تبریز، قطران نام شاعری را دیدم. شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست». مقایسهٔ این دو رباعی که حدود یک قرن با هم فاصله دارند، تغییر در پسندها و شیوه‌های شاعری این دو دوران را به خوبی نشان می‌دهد. مهم‌ترین آن‌ها که مدّ نظر من است، نظام قافیه‌بندی دو رباعی است. تا اوایل قرن ششم هجری، رباعیات چهارقافیه‌ای بر رباعیات سه‌قافیه‌ای غلبه داشتند و از اواسط قرن ششم، این روند بر عکس شد و به شیوهٔ غالب در قالب رباعی تبدیل شد. از جمله دلایل تغییر نظام قافیه‌ها، آسان‌شدن سرایش رباعی و مهم‌تر از آن، پُررنگ‌شدن نقش مصراع چهارم بود که به جذابیّت رباعی افزود. درنگی که به‌خاطر ناهمگونی ضرب‌آهنگ قوافی در مصراع سوم به‌وجود می‌آید، به ذهن مخاطب مجال می‌دهد که مصراع چهارم را پُررنگ‌تر ببیند و در آن دقیق‌تر شود. از این امکان جدید، بسیاری یا استفاده نکرده‌اند، یا درست استفاده نکرده‌اند.
🌹امام علی عليه‌السلام می‌فرمایند: ✨إذَا شَابَ الْجَاهِلُ شَبَّ جَهْلُهُ وَ إِذَا شَابَ الْعَاقِلُ شَبَّ عَقْلُهُ✨ 🖊وقتی که جاهل پیر شود جهل او جوان می‌گردد و وقتی که عاقل پیر شود عقل او نیز جوان می‌شود. 🔸منظور این است که انسان جاهل با پیرشدن عاقل‌تر نمی‌شود بلکه جاهل‌تر می‌شود و انسان عاقل نیز با پیرشدن عقلش زیادتر می‌گردد. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثی)؛ ص 131 @RAHEASEMAN_ARAMESH
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
محبت واجب.mp3
10.9M
بعضی از رفتارهای بظاهر ساده ما واجبترین نیازهای عزیزان ماست که دریغ می‌کنیم و آسیبش تمام خانواده را تحت تاثیر خویش قرار می‌‌دهد! | @Ostad_Shojae | montazer.ir
هدایت شده از آوای سکوت
🍁🍃 حاج قاسم تو بگو راز دو چشمانت را رمزآن نرگس مخمور پریشانت را راز اعجاز نگاهت که مسیحایی شد رمز شوقی که دریده است گریبانت را راز دلدادگی و عشق به فرمان «ولی» رمز افتادگی و قوت ایمانت را کار شعر و قلمی نیست که توصیف کند چشم بیمار و شفق گونه ی گریانت را دل شب، محرم اسرار تو بود و می‌دید سر سجاده ی خون، خواندن قرآنت را تو دراین معرکه ی عشق چه دیدی سردار شرح کن گوشه ای از سختی میدانت را «عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد» عشق یعنی که ببازی همه سامانت را... دست منحوس ترین دشمن دین، ابرهه وار خواست خاموش کند نور فروزانت را غافل از اینکه ابابیل به اعجاز خدا پاسدارند همه، مکتب تابانت را نسل داعش همه موراند و یقین می‌بینند عزت بی مثل ملک سلیمانت را خون تو "نصر من الله" شد و غوغا کرد چشم بگشا و ببین شوکت ایرانت را چقدر جای تو خالیست و باید بوئید عطر جاری شده از جانب کرمانت را «کاش میشد که تو با معجزه ای بر خیزی» کاش میشد که نبینم تن بی جانت را «کاش میشد نفسی تازه کنی برگردی» تا دل سیر ببینم لب خندانت را کمی از وصل بگو...،بزم حسین و عباس... چقدر بوسه زدی صورت جانانت را؟ پیشکش، یک بدن سوخته با خود بردی حضرت عشق ببین، تحفه ی مهمانت را به فدایت سر سردار، ابا عبدالله بپذیر این یل جان داده به دامانت را جان من نیز فدای سر قاسمهایت با شهادت بخر این بنده ی حیرانت را @avayesokut
همسرایی به مناسبت میلاد باسعادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🌹🌹🌹 می‌شود از تو بگویم سند مهر و وفا؟ حضرتِ عشقِ علی سوره کوثر "زهرا" می‌توان خواند تو را مادر آیینه و آب می‌توان گفت که تو پاک‌تری از دریا نه فقط دختر طاهایی و ام‌الحسنین که تو صدیقه‌ی کبرایی و محبوب خدا روزی اهل زمین میرسد ازبرکت تو سر سجاده اگر باز کنی دست دعا قبل تو خانه‌ی دنیایی ما روح نداشت آمدی با قدمت کل جهان شد زیبا با توسل به شما می‌شود ای مادر آب! حاجت مردم لب‌تشنهٔ دلگرم، روا وصف تو کار قلم نیست زبان قاصر هست آمده سوره‌ی کوثر که کند وصف، تو را باید از عرش شود نام بلندت تفسیر واژه‌ها کمتر از آن‌اند، مقام تو کجا؟ در تجلّی صفات تو همین بس باشد "هل اتی" شرح کمالات تو را داده به ما قلب ما خورده گره در همه دنیا با تو حبّ تو داده به این زندگی‌ ما معنا مثل و مانند نداری، چه به عرش و چه به فرش کاش میشد که بفهمیم تو را ، یا اُمّا برتر از مادر عیسایی و هاجر بانو چرخش چرخ جهان بوده به دستان شما ظرف ایجاد ولایت شده‌ای دخت نبی از وجود تو شد ارکان هدایت برپا پدر از برکت تو فاطمه‌ام نام نهاد نام تو مظهر خیر است برایم همه جا شیعه جز سایه‌ی مهرت که ندارد بر سر بسته امید به دستان شما روز جزا تو مسیحای دلم هستی و بیماران را نخی از چادر خاکی‌ِ تو داده‌است شفا گر نبودی همه جا عرصهٔ ظلمت می‌شد از رخ ماه تو روشن شده بی‌شک دنیا مثل تو خلق نکرده‌است خدا در‌عالم حضرت نور!به والله نداری همتا مادر حضرت ارباب تقاضا دارم یک شب جمعه رسانید مرا کرب‌وبلا حبّ اولاد تو در عمق وجودم جاریست در دلم نیست گرانمایه‌تر از این کالا مایه‌ی فخر زمینید و زمان ای مادر گوشه‌ی چادر خاکی تو باشد مأوا رزق ما میرسد از دست شما تا به ابد نوکر از لطف شما هست همیشه دارا چه کسی جز تو تواند که شود مظهر عشق؟ خانه‌ی قلب علی با تو شده پر ز صفا ما که جز عشق تو در چنته‌ی‌مان چیزی نیست چه نیازی‌است بترسیم ز خوف عقبی ‌ همه نامحرم دردند؛ سلام ای مادر! با کسی جز تو ندارد دل تنگم نجوا مانده توی دلمان حسرت یک کرببلا نامهٔ دعوتمان را بکنی کاش امضاء کل دنیـــا و بشر در کف میزان یکسان کفّـــــــه‌ی دیگرِ آن پنـــــــــــــج تنِ آل عبا مرضیه، طاهره ،صدیقه‌ی کبری، حورا فاطمه ،انسیه، زهراست شفیع دو سرا متبرّک شده کاغذ، قلمم از نامش دل من،دست و زبانم به فدای عَذرا میشوم من به فدایش که کنم درمحشر دل وجانم متبرک به قدوم مولا https://eitaa.com/joinchat/4040163399Cc027c7bc56
☆ ای مهر گسل، وفا فراموش مکن! خون جگرم بی‌سببی نوش مکن! گر خصم زرت دهد، پی کشتن من زنهار، که آن حدیث در گوش مکن!
هدایت شده از کلبه ی شعر
🌸 چالش شماره ده ۱۰ کانال شعرانه ماه خاکی ❤️ موضوع: (س) 🔹 تعداد نفرات برنده: ۸ نفر + ۲ دو نفر 🔹 جایزه نفر اول ۲۰۰ هزار تومان کارت به کارت نفر دوم ۱۵۰ هزار تومان نفر سوم ۱۵۰ هزار تومان نفر چهارم ۱۰۰ هزار تومان نفر پنجم ۱۰۰ هزار تومان نفر ششم ۱۰۰ هزار تومان نفر هفتم ۱۰۰ هزار تومان نفرهشتم ۱۰۰ هزار تومان 🔹 ۲ نفر از بین رای دهندگان به قید قرعه ۱۰۰ هزار تومان 📣 نحوه ارسال آثار ☘تکریم مقام مادر و زن و همچنین سردار سلیمانی شامل انواع قالبهای شعر، داستان کوتاه، دکلمه، نقاشی، عکاسی و... به آی دی مدیر کانال @mah_khaky تا جمعه ۱۴۰۲/۱۰/۱۵ ساعت ۲۴ 🛑 هر آی دی مجاز به ارسال یک اثر می باشد 🥀🥀 نحوه انتخاب آثار برتر 🔹🔹از طریق رای گیری ( هر آی دی صرفا حق انتخاب یک اثر را دارد ) 🛑 رای دهی برای افراد غیر عضو هم آزاد می باشد اما شرط شرکت دادن در قرعه کشی رای دهندگان عضویت در کانال هنگام قرعه کشی می باشد. 📩 نحوه رای دهی هم ارسال اثر یا شماره اثر مورد نظر به آی دی مدیر کانال 👇👇👇 @mah_khaky 👁 مهلت رای دهی تا شنبه ۱۴۰۲/۱۰/۱۶ ساعت ۲۴ اعلام نتایج یک شنبه ۱۴۰۲/۱۰/۱۷ ساعت ۲۳ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غم انتظار تو برده‌ام به ره خیال تو مرده‌ام قدمی به پرسش من گشا نفسی چو جان به بدن درآ
شمارهٔ ۳۸ ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است خیز و از شعلهٔ می آتش نمرود افروز خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است سیل کهسار خم از میکده در شهر افتاد وای بر خانهٔ پرهیز که بی‌بنیاد است با زلال خضرم از می روشن چه نیاز چشمهٔ آب سیاهی چو در این بغداد است به‌جز از تاک که شد محترم از حرمت می زادگان را همه فخر از شرف اجداد است گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهٔ من آنچه البته بجایی نرسد فریاد است گفته‌ای نیست گرفتار مرا آزادی نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است چشم زاهد به شناسایی سرّ رخ و زلف دیدن روز و شب و اعمی مادرزاد است گفتمش خسرو شیرین که‌ ای دل بنمود کآنکه در عهد من این کوه کند فرهاد است هر که یغما شنود نالهٔ گرمم گوید آهن سرد چه کوبی دلش از پولاد است
هدایت شده از رباعی_تک بیت
دنبال کرد خیلِ غمت اهل درد را من ناتوان‌تر از همه بودم مرا گرفت! @robaiiyat_takbait
ترجیع‌بند / بند ۱ ما حریفانِ بزمِ اسراریم مستِ جامِ شهود دیداریم جوشِ بحرِ محیطِ لاهوتیم فیضِ صبحِ جهانِ انواریم اثر و فعلِ حق، ز ما پیداست بی‌گمان عرضِ سرِّ اظهاریم جلوه‌فرماست حق به کسوتِ ما لاجرم طرفه رنگ‌ها داریم گاه جامیم و گاه بادهٔ ناب گاه ساقی و گاه خمّاریم گاه مجنون و گاه جوهرِ هوش گاه مستیم و گاه هشیاریم گاه، مجنونِ کارهای خودیم گاه، از فعلِ خویش بیزاریم گاه، از خویش رفته چون سیلاب گاه، تمکین‌بنا چو کُهساریم گاه، معمورهٔ وجودی را به غذا و شراب معماریم گاه، در عالمِ تغافلِ شوق بی‌نیاز از خیالِ تیماریم گاه، در دل ز خالِ لاله‌رخان تخمِ سودایِ عشق می‌کاریم گاه، از زلفِ عنبرین‌مویان به شکنجِ هوس گرفتاریم حاصلِ کار و بارِ عشق و هوس همه از ماست تا چه برداریم؟ در چمنزارِ عالمِ امکان از رهِ جسم و جان، گل و خاریم گاه لطفیم، موجِ آبِ حیات دمِ سرگرمیِ غضب، ناریم برقِ عشقیم، شعله می‌خندیم ابرِ شوقیم، ناله می‌باریم گرچه بالذّات واحدیم به حق لیک با اسم و فعل، بسیاریم شوقِ ما با وجودِ بی‌رنگی تا به رنگ آشناست، گلزاریم کفر و دین است گفت‌وگو، ورنه عینِ تسبیح و عینِ زنّاریم به فضولان ز درسگاهِ یقین این دو مصرع گواه می‌آریم: که جهان نیست جز تجلّیِ دوست این من و ما، همان اضافَتِ اوست!
ترجیع‌بند / بند ۲ روزگاری‌است از محیطِ بقا همچو موج اوفتاده‌ایم جدا یعنی از درسِ معنیِ اطلاق حرفِ تقیید کرده‌ایم انشا در تماشاگهِ قِدَم بودیم فارغ از عرضِ چند و چون و چرا جوش زد ناگهان محیطِ وجود موجِ تمییزِ عِلم شد پیدا موج چون بر کنارِ بحر رسید کرد ظاهر مظاهرِ اسما اسم صورت‌ پذیرشی گردید گشت حادث حقیقتِ اشیا آسمان‌ها پدید شد زان موج چون حباب از تلاطمِ دریا دورِ افلاک شد کثافت‌ریز تا عناصر پدید شد زین‌ها نور و ظلمت مقابلِ هم شد داد آرایشِ صباح و مَسا گشت اضداد، ظاهر از اعداد ضدِّ نار، آب و، ضدِّ خاک، هوا از عناصر، جماد صورت بست شوق ننشست ساعتی از پا پس طبیعت در اهتزاز آمد از جمادی نبات یافت نما باز حیوان شد و از او انسان شد مسمّی به آدم و حوّا کرد پیدا ز نوعِ انسانی کافر و گبر و مؤمن و ترسا وحدتِ صِرف، جوشِ کثرت زد خامُشی شد بدل به رنگِ صدا جلوه بر جلوه رنگ و بو جوشید حسن، بی‌پرده شد ز جیبِ خفا ممکن آمد برون ز سازِ وجوب از چه؟ از نغمهٔ تأمّلِ ما جز ز حادث، قدیم رخ ننمود کرد از بس خِرَد معاینه‌ها عقل هرگز نداشت آگاهی کز چه محبوسِ لفظ شد معنا چون به دریایِ حیرت افتادیم باطنِ ما ز عشق یافت ندا: که جهان نیست جز تجلّیِ دوست این من و ما، همان اضافَتِ اوست!
. 💠سر منشأ علمِ بیـــکرانی زهرا 💠محبوب‌ترین زنِ زمانی زهرا 💠پیشِ قدمِ تو ماه سر، خم کرده 💠خورشید زمین و آسمانی زهرا ☘ 🌹͜͡🎉 🌹 @nabzeghalam
هدایت شده از اشعار "عاصی"
361243_729.mp3
2.43M
السلام علیک یا فاطمه الزهرا ( س ) 💐💐💐💐💐💐💐💐💐
مرا به‌جان تو سوگند و صعب سوگندی که هرگز از تو نگردم، نه بشنوم پندی دهند پندم و من هیچ پند نپذیرم که پند سود ندارد به‌جای سوگندی شنیده‌ام که بهشت آن‌کسی تواند یافت که آرزو برساند به آرزومندی هزار کبک ندارد دل یکی شاهین هزار بنده ندارد دل خداوندی تورا اگر ملک چینیان بدیدی روی نماز بردی و دینار برپراکندی وگر تورا ملک هندوان بدیدی موی سجود کردی و بتخانه‌هاش برکندی به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم به آتش حسراتم فکند خواهندی تورا سلامت باد ای گل بهار و بهشت که سوی قبلهٔ رویت نماز خوانندی
با ادب را ادب سپاه بس است بی‌ادب با هزار کس تنهاست
دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست در شعر تو نه حکمت و نه لذّت و نه چم 😐