eitaa logo
سرزمین شعرها 🍎
997 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
627 ویدیو
85 فایل
«مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.» هرکس به خدا توکّل کند، خدا برایش کافی خواهد بود. (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۳) @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 نجاتم دادند 😂 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند آب یخچال که نه آب قناتم دادند من شکر خواسته بودم که بریزم در چای جای آن سفت‌تر از سنگ نباتم دادند بربری تازه دلم خواست ولیکن یاران از درون قفسه نان بیاتم دادند تا نویسم به یکی شرح ز حال بد خویش جای خودکار قلم نی و دواتم دادند دختری خواستم از خطّهٔ شیراز ولی یک زن بیوه از آن شهر هراتم دادند جای یک شاسی بلندی که بود لندکروز یک دویست و شش کهنه و فیاتم دادند جای یک فیش نجومی و دو تا پول تپل صدقه‌خور بنموده و زکاتم دادند خانه‌ای خواستم از دولت خود در جهرم کپری کهنه به سمت گجراتم دادند آهن و کاشی و سیمان چو تقاضا کردم جای آن خاک و گِلی بهر ملاتم دادند داخل بافت ز من خانه ستاندند ولی قطعه‌ای سمت کویر و به کلاتم دادند پول نقد از من مسکین بگرفته یک بانک جای آن سفته و چک یا که براتم دادند وام فرزند و زن از بانک تقاضا کردم بعد یک عمر دَمِ مرگ و وفاتم دادند جای آن مژده وصلی که به من حافظ داد خبر رحلت من قبلِ مماتم دادند سکه‌ها رفت به جیب ژن خوبان اما وعدهٔ حور به وقت سکراتم دادند
هدایت شده از آرایه های ادبی
4_5902130992872690194.mp3
2.42M
شعر و خوانش: دکتر حسنا محمدزاده @arayehha
روزگاری ما هم اینجا روزگاری داشتیم ای بهار! آن روزها ما هم بهاری داشتیم این دل خشکیدهٔ‌ ما را نبین ای رهگذر یک زمان در این بیابان جویباری داشتیم تندبادی برگ سبزی را گرفت از شاخه‌ای کاش در این عشق ما هم اختیاری داشتیم با وجود روزهای کم‌شمار عاشقی لحظه‌های ماندگار بی‌شماری داشتیم عمر خود را در پی چشم‌انتظاری باختیم ما هم از چشم‌انتظاری، انتظاری داشتیم عمر من با گریه‌کردن رفت و در آغوش مرگ با خودم گفتم: چه عمر خنده‌داری داشتیم!
کدام چای به گرمای مهربانی توست؟ کدام قند به اندازۀ تو شیرین است!🙃
بنفش و مشکی و یَشمی و شیری تو هر رنگی بپوشی بی‌نظیری🙃
قدردان آسمان بودی و این آسان نبود این که دیدی گریهٔ من بود! این باران نبود
پیش مانند تویی سفرهٔ دل واکردن غیر غم‌خوردن بسیار چه حاصل دارد؟
زمانه کُشت مرا و ز دیگران گله نیست اجل که وقت‌شناس است نیز دیر رسید!
مرا غمی است که در واژه‌ها نمی‌گنجد
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
غوغای شهر مانع تنهایی‌ام نشد خورشید هم دلیل هویدایی‌ام نشد از نیل غم به لطف الهی گذشته‌ام آن موج‌ها مزاحم موسایی‌ام نشد در خود جوانه می‌زنم و سبز می‌شوم سرمای غصه، سدّ شکوفایی‌ام نشد می‌خواستم که نگذرم از ظلم دوستان اما چگونه؟ با دل دریایی‌ام نشد بستم تمام پنجره‌ها را و چشم شهر سهم نگاه ماه تماشایی‌ام نشد از ابر عشق، نیّت من اجتناب بود افسوس! زیر چتر مقوّایی‌ام  نشد یوسف نخواست همدم و همراز من شود اما حریف عشق زلیخایی‌ام نشد با لاله‌های بوسۀ تو باغ شد رخم اما چه باک! باعث رسوایی‌ام نشد فانوس وهم و شمع خیال شما که هیچ! خورشید هم دلیل هویدایی‌ام نشد @eitaaparvanegi
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
به بودن‌ها دیر عادت کن و به نبودن‌ها زود، مردم نبودن را بهتر بلدند...
تو را به ترانه‌ها بخشیدم با من نمان عمر هیچ درختی ابدی نیست باید به جدایی از زندگی عادت کرد…
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ چو مَنی را مده از دست که کَمتر یابی! ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
اصرار نکن مرغ ندارد یک ‌پا تکرار نکن گفتهٔ بی‌منطق را این حرف درست را فراموش نکن مرغ است نه غاز، مرغ همسایهٔ ما!
از غصه نشد قلب تو عاجز هرگز از گریه نشد چشم تو قرمز هرگز با این همه بیداد، عزیزِ دلِ من! از یــاد نمی‌روی تـو، هـرگـز هـرگـز!
خواستم تا یک جهان آرام جان باشد نبود گفته بود آرام جان یک جهان باشد نبود پیش چشم پرهیاهوی تلاطم‌پرورش خواستم طبع غزلگویم روان باشد نبود  قصد بدمستی نبود اما امان از چشم او در کنار خمره باید استکان باشد نبود من خجول و پشت هر نه جام دیگر می‌رسید ساقی مجلس که باید همزبان باشد نبود برف بود و مستی و گرمای آغوش نگار آنچه باید از خجالت در میان باشد نبود در زمین بازی شطرنجی پیراهنش  راضی‌ام هرچند می‌باید زمان باشد نبود
گفتی که مرا دوست نداری به جهنم رفتی که به او دل بسپاری؟ به جهنم چیدند از این باغچه‌ تنها‌ گل ما را ای ابر! بباری و نباری به جهنم این قلب که در دست تو دادم تو در اویی هر قدر بر او پا بفشاری به جهنم آتش به بهشتم زدی و رفتی و ای‌کاش گاهی دو سه تا چوب بیاری به جهنم بگذار مجدد به همین عشق ببازیم ای عقل! اگر هم نگذاری به جهنم
خزان به دیدهٔ ما چون بهار می‌گذرد غمت مباد غم روزگار می‌گذرد درخششی ابدی نیست در جهان بنگر که این ستارهٔ دنباله‌دار می‌گذرد چه باک ازاین‌که چنین رو گرفته است امشب به نور ماه قسم شام تار می‌گذرد در آزمون جدایی صبور باش ای دل! که با عنایت پروردگار می‌گذرد دو روز با قفس زندگی مدارا کن بهار اگر برسد از حصار می‌گذرد از کتاب (دل‌بستگی)
پروانه‌صفت دور رخت می‌گردم این پیلهٔ تنگ نفس اگر بگذارد بفرمایید از کانال شعر 🦋پروانگی🦋 دیدن کنید😊👌 https://eitaa.com/joinchat/3501850673C486942dc5c 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیخ‌جعفر ناصری: توجّه‌‌دادن مردم به امام زمان علیه‌السلام آثار وضعی در زندگی دارد؛ یعنی هر که می‌خواهی باش، اگر این کار را توانستی انجام بدهی، از جهت دنیایی و اولاد و یک سری مسائل، خیر می‌بینی و عمر و زندگی برکت می‌کند؛ یعنی همین که توجّه پیدا کردی یا توجّه دادی مردم را یا خودت را خدمت حضرت بقیة‌الله صلوات‌ الله علیه، آثار وضعی خوبی دارد و زندگی را پر برکت می‌کند. 🌻
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم سعدیا بی‌وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم