eitaa logo
سرزمین شعرها 🍎
1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
645 ویدیو
86 فایل
«مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.» هرکس به خدا توکّل کند، خدا برایش کافی خواهد بود. (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۳)
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا چه حوصله‌ای داشت روز خلقت تو که هیچ نقص ندارد تراش قامت تو نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن و پاک به روی غنچهٔ لب‌های پر طراوت تو از این جهنم سوزان دگر چه باک مرا؟ که آرمیده دلم در بهشت صحبت تو درون سینهٔ من، اعتقاد معجزه را دوباره زنده کند دست پر محبت تو فدای این دل تنگم که بی‌اشارهٔ تو غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو
🔴 سیدحسن نصرالله خطاب به صهیونیست‌ها: کمی بخندید و خیلی گریه خواهید کرد
عرشیان زین عزا بپا خیزند عرش را با سیاهی آویزند ناله ها را بهم در آمیزند خاک ماتم ز نو به سر ریزند چون شب جمعه ای دگر آید مادری روضه ی پسر خواند هودج آماده بهر سوگ و عزا پا گذارد به روی آن زهرا سوی کرب وبلا رود ز سما تا عزایی دگر کند بر پا چونکه زهرا به سینه و سر زد همه ارکان عرش میلرزد قتلگاه ست و مادری مضطر قتلگاه ست و پیکری بی‌سر قتلگاه ست و حنجر و خنجر قتلگاه ست و روضه ای دیگر روضه ی قتلگاه و روز دهم وای از ضربه‌ی دوازدهم شمر ملعون چه پُر شتاب شد و جانب پور بوتراب شد و مادری که در اضطراب‌ شد و آهِ زهرا چه بی حساب شد و این گلو را نبری ای خنجر چون بُوَد بوسه گاه پیغمبر مشق خنجر چو با گلو می‌کرد گاه در سینه هم فرو می‌کرد عضو دیگر چو جستجو می کرد با نوک چکمه پشت و رو می‌کرد راس او از قفا جدا کردند پیکرش بی کفن رها کردند روضه خوان گشته مادری محزون مادری غرق ناله و دلخون روضه خواند به پیکر ی گلگون کی رود او ز قتلگه بیرون مادری که به گوشه ی گودال گاه و بیگاه میرود از حال روضه خواند چو از پریشانی گوید ای وای از چه عریانی؟ از چه عریان و بی کفن مانی؟ آب مهر من و تو عطشانی؟ پدر توست صاحب خاک ات روی خاک ست نعش صد چاک ات؟ تا سحرگه به عرش همهمه است صحبت از ناله های فاطمه است پس از آن هم به سوی علقمه است دو دمه را به حال زمزمه است میر و ساقی باوفا عباس کاشف الکرب خیمه ها عباس @javadkarimzadeh
دوری زِ تو امانِ دلم را بُریده است با گریه رو به کرببلا می‌دهم سلام! صلّی الله علیک یا اباعبدالله 🥀
در سینه اگر فراق اسماعیل است در کولهٔ ما هزارها سجّیل است فرمود به رهروان خود پیرِ خمین آزادیِ قدس، محوِ اسرائیل است (سیدعلی نیکو)
کتاب کیمیاگر اثر رضا مصطفوی رو از برنامهٔ طاقچه تا تخفیفش تموم نشده بخرید و بخونید. فقط ۳ هزار تومان یه کتاب خیلی خوب یه رمان تاریخی خوب با یه داستان واقعی با موضوع اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام. از اون کتاب‌هاییه که وقتی شروع به خوندن می‌کنید تا تمومش نکنید کنار نمی‌ذارید
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر می‌گذرد رشته چون بی‌گره افتد ز گهر می‌گذرد جگر شیر نداری سفر عشق مکن سبزهٔ تیغ در این ره ز کمر می‌گذرد
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
52.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کسی خواب فرعونیان را برآشفته کرده کسی برج و باروی نمرودیان را به آتش کشیده کسی پشت ضحاک را سخت مالیده بر خاک کسی قصر شدّاد را داده بر باد کسی ریخته آبروی تماشاچیان را قضیه همین است قضیه همین است اگر ضجۀ مادران را شنیدی و چیزی نگفتی اگر کودکان و زنان را در آغوش هم زیر آوار دیدی و چیزی نگفتی اگر التماس و تمنّای گنجشک‌ها در شب زوزۀ گرگ‌ها را شنیدی و از خواب خرگوشی خود پریدی و چیزی نگفتی از آزادی و عشق و آبادی و دین و انسانیت دم نزن چون که دیگر حنای تو رنگی ندارد قضیه همین است قضیه همین است جهان مات این صبر و این بردباری جهان تشنۀ راز این پایداری جهان خشمگین از قوانین جنگل سیاستمداران خونخوار انگل جهان خسته از آن هیولای ملعون همان دستِ تا مرفق آلوده در خون قضیه همین است قضیه همین است ستم چیست؟ ظلم و فریب و دروغ و زر و زور و تزویر و طغیان و سرکوب و تهدید و تبعید و غصب و فساد و نفاق و ریاکاری و آتش‌افروزی و قلدری و هیاهو و گردن‌کلفتی و بی‌شرمی و قتل و نابودی و یاوه‌گویی و انکار و کتمان و جنگ روانی و آدم‌ربایی و کودک‌کشی و بلای جهانی! قضیه همین است قضیه همین است تقاص تو ای سروِ در خون طپیده تقاص تو ای ملت زخم‌دیده تقاص تو ای اشک و خون و حماسه تقاص تو ای نالۀ استغاثه تقاص تو ای مانده تنها و بی‌کس تقاص تو ای سرزمین مقدس تقاص تو خشکاندن ریشۀ شیطنت‌ها تقاص تو پایان دوران وحشی‌صفت‌ها تقاص تو آزادی مملکت‌ها قضیه همین است قضیه همین است قضیه همین ماندن و ایستادن در اوج زمستان، گل تازه دادن قضیه همین بی‌تفاوت نبودن همین مشت‌ها، مشت‌های تو و من...
دنیا تمام تشنهٔ نور است نازنین دیگر زمان، زمان ظهور است نازنین از بس‌که در هم است شب و روز روزگار انگار روز حشر و نشور است نازنین برگرد سوی وادی کنعان عزیز مصر! دل‌ها بدون نور تو کور است نازنین تزویر زیر نام تو بازارها زده است کالای زور و زر به وفور است، نازنین دنبال ردّ شعله‌ای از چشم‌های تو موسای سینه راهی طور است نازنین خورشید قرن‌هاست که بر روی نیزه‌هاست یا در میان تشت و تنور است، نازنین ای آخرین ذخیرهٔ هستی ظهور کن دنیا تمام تشنهٔ نور است، نازنین!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلک القضیة آن یک قضیه است و آن یک قضیهٔ دیگر خواننده: امیر عید شاعر: مصطفی ابراهیم
آینه هم پرفریب از آب درآمد آه، رفیقم رقیب از آب درآمد عاشقی‌ام شهره شد میان اهالی بس‌که به کوی تو سیب از آب درآمد! حوض به فوّاره هم نبست امیدی بس‌که فرازش نشیب از آب درآمد شیخ که سجّاده روی آب می‌انداخت عابد مردم‌فریب از آب درآمد دل به فدای کسی که بر لب دریا تشنه شد و بی‌شکیب از آب درآمد... شعر نوشتم برای ضامن آهو قافیه‌اش هم غریب از آب درآمد
رودی که سر مصاف دارد نیل است تیری که نشسته در کمین سجّیل است تا دنیا دنیاست نخواهد خوابید خونی که به گردن بنی‌قابیل است
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
مضمون غزل‌های منی ای زیبا می‌خواهمت ای نگارِ خوبِ رعنا من حرف دلم را همه‌جا می‌گویم تا اینکه یکی به خود بگیرد آن را
البته این‌ها همه‌اش حرفه و شعر وگرنه درست و واقعیتش اینه که: خدا یکی و محبت یکی و یار یکی
مــگـذار کـه آلـــودهٔ دنــیــا بشویم کوریـم مدد نمـا کـه بینا بشویم در گوشهٔ صحن انقلابت ای‌کاش ما گـم‌شده‌هـا دوباره پیدا بشویم @gida13
انسان مدرن بندهٔ عنوان است تندیس و نماد عصر یخبندان است با عینک وهم، کنج میدان رها در پشت هیاهوی تهی پنهان است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست چشمان تو بی‌ریاتر از آینه‌هاست ای سبزترین سبزترین سبزترین! سیمای تو سین هشتم سفرهٔ ماست
تا عشق ترانه‌خوان چشمان غم است راه من و تو همیشه پرپیچ‌وخم است ای حسرت روزهای بی‌برگشتم صد‌بار که عاشقت شوم باز کم است
لبخند زدی بهار با آن آمد یک باغ پر از نرگس و ریحان آمد ای دست بلند آسمان در دستت من نام تو را خواندم و باران آمد
چند تا رباعی از ایرج زبردست از کتاب «شهری که در آن مرگ از آن می‌خواند» 👇👇👇👇👇
شب ماند به روی شاخه و روز پرید جز خستگی شهر کسی هیچ ندید یک خانه چراغ داشت، یک خانه نداشت یک خانه سیاه بود، یک خانه سپید
شاید که زمان نباشد و من باشم پیدا و نهان نباشد و من باشم شاید نه زمین نه ماه باشد روزی شاید که جهان نباشد و من باشم