eitaa logo
کانال سید مقدام حیدری
270 دنبال‌کننده
664 عکس
80 ویدیو
22 فایل
مدیر و نویسنده‌ی کانال @meqdam
مشاهده در ایتا
دانلود
نمرودیان در آتش حسادت به گلستان اسلام ✍سید مقدام حیدری: این طبیعی‌ترین واکنش انسان‌های پلید و خبیث، نسبت به گسترش و جلوه‌گریِ پرفروغ‌تر حق است. نور خورشید اسلام هر چه نورانی‌تر بتابد و قدرت اسلام، هر چه بیش‌تر ظهور کند و حریف بطلبد، فرعون‌ها و فرعونیان بیش‌تر حرص‌شان می‌گیرد و خوره‌ی خشم و غیظ‌شان بیش‌تر به جان‌شان می‌افتد. تا بوده همین بوده؛ وقتی هابیل در مسابقه‌ی قربانی دادن از قابیل جلو افتاد، قابیل طاقت نیاورد و زد برادرش را کشت. ابراهیم که منطق بت‌شکنش دمار از روزگار کفر و شرک نمرود و نمرودیان درآورده بود، در آتشش انداختند. فاطمه‌ی زهرا(س) که انحراف امت را برنتابید و با خطبه‌ی بی‌مانندش حریفان را خلع سلاح کرده بود، درب خانه‌اش را سوزاندند. امام حسین(ع) و اصحابش که با رشادت و منطق و شجاعت و هنر و حماسه، هر چه طاغوت و طاغوتی در پهنه‌ی تاریخ بود، به سخره گرفته و به چالش کشیدند، خیمه‌های‌شان در آتش سوخت. منصور، طاغوت بنی عباس که در برابر دریای علم امام صادق(ع) توان استقامت نداشت، بناچار درب خانه‌اش را سوزاند و سرانجام او را مسموم کرد. حکایت قرآن‌سوزیِ تمدن طاغوتی غرب هم همین است. سران تمدن غرب، زیبایی و نور اسلام و قرآن را می‌بینند اما چشم دیدن آن را ندارند. نه ایمان می‌آورند و نه حسدشان اجازه می‌دهد ما از نور و زیبایی و حلاوت ایمان‌مان برخوردار باشیم و لذت ببریم. همین می‌شود که هر چند وقت یک بار حسدشان بالا می‌زند و قرآن می‌سوزانند. بماند که هزاران هزار زن و بچه‌‌ی ما را هم با جنگ‌های خودساخته‌ی ظالمانه به خاک و خون و آتش کشیدند. این رفتار پرعقده‌ی نامتعادل، برخاسته از حسادت است. قرآن می‌فرماید: بسیاری از اهل کتاب، از سر حسادت دوست می‌دارند شما را از دین‌تان باز گردانند؛ (وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِم‏). نه خودشان چنین کتاب مقدس ارزشمندی دارند، نه به کتاب ما ایمان می‌آورند، و نه چشم این را دارند که ما به قرآن‌مان ایمان داشته باشیم و تلاوتش کنیم و مقدسش بشماریم. حس فوق العاده دردناکی است که ما تا کافر نشویم هیچ وقت درکش نمی‌کنیم. این همه انرژی کفار و منافقین در کار شبانه‌روزی‌شان برای نابودی اسلام، همه برخاسته از تمرینِ سخت‌کوشی و اراده و خودسازی نیست؛ بیش‌تر از سرِ عقده و ناراحتی و فشار است. ریشه‌ی این توهین‌ها، حسادت و کوردلی و نفسِ خبیث و حسودِ طاغوت و طاغوتیان است؛ نه سوء تفاهم که با تلطیف فضا، آرام‌سازی، تنش‌زدایی، رفع سوء تفاهم، مهار قلم و زبان خود و عصبانی نکردن طرف مقابل علاج شود. راهی که قرآن جلوی ما می‌گذارد، قوی‌تر شدن و بیش‌تر ترساندن و عصبانی‌کردن دشمن است! باید این‌قدر ترساندشان تا کم‌تر جرئت عقده‌گشایی پیدا کنند، و این‌قدر عصبانی‌شان کرد که از شدت خشم و غیظ بمیرند؛ (قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُم‏). هدف نهائی هم همان است که حضرت امام(ره) در پیام‌شان به حجاج بیت الله الحرام و همه‌ی مسلمانان فرمود: «ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستم‌گران را در كشورهاى اسلامى می‌شكنيم و با صدور انقلاب‌مان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدى- صلى اللَّه عليه و آله- است، به سيطره و سلطه و ظلم جهان‌خواران خاتمه می‌دهيم و به يارى خدا راه را براى ظهور منجى مصلح كل و امامت مطلق حق امام زمان- ارواحنا فداه- هم‌وار می‌کنيم.» وقتی دشمن قرآن ما را می‌سوزاند باید جگرش را سوزاند. نه؛ محکوم کردن و واکنش سلبی کفایت نمی‌کند. حال که او چشم دیدن قداست قرآن ما را ندارد، باید رزمایش احترام و تقدیس قرآن برگزار کنیم و توی چشم و چالش فرو کنیم صحنه‌های ارادت‌مان به قرآن را. شاید لازم باشد به لج دشمنان‌مان هم که شده کل سال جلسات جزءخوانی برگزار کنیم. شاید بد نباشد جوان‌های جهان اسلام ارادت و احترام‌شان به قرآن را با نقش و نگار تیشرت‌هایشان فریاد بزنند و در خیابان‌های شهرها و کشورهای دنیا رژه بروند. شاید می‌طلبد هشتگی جهانی با محوریت قرآن کریم ساخته شود تا هر مسلمانی با این هشتگ علاقه‌ی خود را به یکی از آیات قرآن نشان دهد و ارادتش را به این کتاب نشان دهد. این کتاب نورانی را هرازگاهی دشمن می‌زند تا بل‌که قداستش کم شود و از چشم‌ها بیفتد. خب؛ تحویل بگیرند هنرمندان و خوانندگان و سینماگران و طراحان و نقاشان و رسانه‌چیان و حوزویان و دانش‌گاهیان جهان اسلام. آن‌چنان با ایده‌های نو و نوآورانه، ارادت به قرآن را فریاد بزنند که دشمن به غلط کردن بیفتد. منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۴/۱۳ https://eitaa.com/sayedmeqdam
8 (10).pdf
928.8K
یادداشت نمرودیان در آتش حسادت به گلستان اسلام https://eitaa.com/sayedmeqdam
مثلا یه هم‌چین گفتگویی😊 https://eitaa.com/sayedmeqdam
همه چیز حساب‌رسی میشه دیگه، خب شاید کار به اینجاها هم کشید. https://eitaa.com/sayedmeqdam
خدا را سپاس که قلم را آفرید ✍️سید مقدام حیدری: تنها یک ایده بلکه کم‌تر هم کافی است برای قلم در دست گرفتن. و از آنجا به بعدش گویا خود قلم کمکت می‌کند که ایده‌ات را بپرورانی و حتی حرف‌های نویی بزنی که تا کنون از کسی نشنیده‌ای. اتفاقا زیباترین یادداشت‌هایم را که به من خیلی چسبید، درحالی نوشته‌ام که چندان نمی‌دانستم چه بنویسم. نویسنده‌ی اهل قلم شبیه آشپز یا بنا نیست که از پیش می‌داند کارش چه خواهد شد و قرار است چه بشود. نوشتن چیزی از جنس نقاشی کشیدن و فرزندآوری و كشاورزی است که پایان کار، گاهی خود صاحب کار را هم شگفت‌زده می‌کند. قلم را جزء وسائل تفریحی قرار نداده‌اند، ولی بدجور حال آدم را خوب می‌کند. با نوشتن راحت‌تر می‌توان گریه کرد و عمیق‌تر می‌توان به یک موضوع توجه کرد. همین که چند سطر می‌نویسی ایده‌های تازه و بکر به ذهنت می‌آیند که ناز داشتند و انگار منتظر بودند چند خطی بنویسی تا خودی نشان دهند. عاشق و دل‌تنگ که می‌شوی کم‌تر چیزی مثل قلم آرامت می‌کند؛ خشم‌گین که می‌شوی هم همین طور. یادم است روزی در حرم امام رضا(ع) دیدم تمرکز مناجات ندارم و سیمم وصل نمی‌شود، به قلم پناه آوردم؛ روبروی پنجره‌ی فولاد نشستم و شروع کردم برای امام رضا(ع) نوشتن. و چقدر چسبید! بهترین نوشته‌ها آن‌هایی است که هم حال نویسنده را خوب می‌کند و هم خواننده را. پس باید با حال خوب نوشت، یا اگر حالت بد است، جوری بنویسی که حالت با این متن خوب شود. آن وقت این متن ارزش پیدا می‌کند و به جای دارو می‌توان تجویزش کرد. شهدا شب شهادتشان حال خوبی داشتند؛ آخرین شب عمرشان بود و خیلی‌ها خبر فردایشان را پیش پیش می‌دانستند! یعنی از حرص و طمع و حسد و غضب و شهوت و هر خاک‌برسری دیگری تقریبا هیچ چیزی دیگر برایشان نمانده بود. در اوج یک حال خوب و آرامش یکی دو صفحه نوشتند و به یادگار گذاشتند. غلط املایی و نگارشی کم نداشتند البته، ولی قلمشان درست بود و حال خوب کن! https://eitaa.com/sayedmeqdam
فارغ‌التحصیلان علوم انسانیِ نگران‌کننده! فرض کنید که فلان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه حذف بشود یا حذف نشود یا کم بشود؛ من روی این چیزها هیچ نظری ندارم. من نه نفی میکنم، نه اثبات میکنم؛ یعنی کار من نیست، کار مسئولین است. ممکن است مصلحت بدانند بعضی از رشته‌ها را حذف کنند یا نکنند؛ این علوم انسانی، تربیت‌شده و دانش‌آموخته‌ی خود را آنچنان بار می‌آورد که نگاهش به مسائل مبتلابه آن علم و مورد توجه آن علم - چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد - نگاه غیر اسلامی است. می‌بینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او درباره‌ی مبانی دینی این مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه که شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافته‌های علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهائی که او در این علم تحصیل کرده، جور در نمی‌آید. حدود دو میلیون از دانشجویان علوم انسانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینی اسلامی باشد و بخواهد جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها میگیریم؟ این نگران کننده است. منبع: بیانات رهبری پیرامون تحول و ارتقا علوم انسانی ✍سیدامیرحسین حسینی ✅به افرا بپیوندید: @afra_eco
خب این طبیعی است؛ بر دل که گرد و غبار بنشیند، یا وقتی دل ناصاف باشد، با برخی از احکام خدا حال نمی‌کند. اما وقتی دل، نه فقط ناصاف، بل‌که ناپاک شد، وقتی جنس قلب، رفته‌رفته از سنگ شد، دیگر ولی خدا را که دوست‌داشتنی‌ترین مخلوق عالم است، دوست نخواهد داشت؛ سهل است کینه‌ی او را هم به دل خواهد گرفت. روز غدیر که پیامبر(ص) دست علی(ع) را بلند کرد، خیلی‌ها خوششان نیامد. اگر چه هیچ اشکالی بر این انتخاب خدا نمی‌توانستند بگیرند. دل است دیگر؛ مواظبش نباشی، چموش می‌شود و دیگر نمی‌تواند خوبان عالم را دوست داشته باشد. ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
+ نماز بخونم که چی بشه؟ آدم می‌شناسم نماز می‌خونه ولی زنشو می‌زنه؛ نماز می‌خونه ولی خسیسه؛ نماز می‌خونه ولی مال مردم‌خوره؛ نماز می‌خونه ولی چشمش دنبال ناموس مردمه! اگه نمازخونا اینن، من صد سال سیاه نماز نمی‌خونم. _ خب تو درس می‌خونی که چی بشه؟ که دکتر مهندس بشی؟! مهندس می‌شناسم بداخلاقه؛ دکتر می‌شناسم قصابه نه جراح؛ دکتر می‌شناسم زنشو می‌زنه؛ دکتر می‌شناسم کاری به پدرمادرش نداره؛ دکتر می‌شناسم هوای فقرا رو نداره؛ دکتر می‌شناسم خودش بهداشت و سلامتی رو رعایت نمی‌کنه؛ دکتر می‌شناسم دمپایی دست‌شویی رو خیس می‌کنه.‌‌.. کلا هر کار خوبی بخوای بکنی هستن آدم‌هایی که اون کار خوب رو می‌کنن ولی کارای دیگه‌شون درست نیست. خب که چی؟! این هم شد حرف؟! ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🚨مطالبه مهم رهبر انقلاب از مبلغین: 🔰پشت صحنه تبلیغات دشمن را بشناسید / در تبلیغ به مبانی فکری جبهه مقابل حمله کنید ✏️ رهبر انقلاب اسلامی ساعتی پیش در دیدار مبلغان و طلاب حوزه‌های علمیه: تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست. این کار، لازم است. اما فقط این نیست. طرف مقابل مبانی فکری دارد باید به او حمله کرد در تبلیغ موضع تهاجم لازم است. این لازمه‌اش شناخت صحنه است یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید با کی طرفید، ما با کی طرفیم حالا فرض کنید که یک شبهه‌ای را فلان سرمقاله نویس یا فلان ستون نویس فلان روزنامه یا فلان مثلاً توئیت‌زن توی فلان شبکه‌ی فلان یک چیزی را مطرح کرده ما با کی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که این‌جور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشت صحنه‌ای داشته باشد. ۱۴۰۲/۴/۲۱ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔻کدوم شون بهتره؛ باحجاب بی‌شرف، یا بی‌حجاب باشرف؟ ما انسان‌ها وقتی دو رفتار رو مقایسه می‌کنیم، بقیه‌ی متغیرها رو فیکس می‌کنیم و فقط راجع به این دو رفتار حرف می‌زنیم و مقایسه می‌کنیم. اگه این نباشه کلا راجع به هیچ رفتار انسانی نمی‌شه حرف زد و از آثار و کارکردهای هیچ کاری نمی‌شه سخن گفت. مثال بزنم: +ورزش کن برای سلامتیت خوبه _ چه ربطی داره؛ خیلیا ورزشکارن ولی مریضن، بعضیا هم سیگاری‌ان ولی سالم. سلامتی به ذات آدماست. + بچه جون درس بخون که باسواد بشی و کار خوب گیرت بیاد _ چه ربطی داره. خیلیا مدرک عالی دارن ولی بیکارن. خیلیا هم بی‌سوادن ولی یه راسته بازار روشون قسم می‌خورن + عزیزم صبح اول صبح پاشو، برای موفقیتت، آیندت، فکرت، سلامتیت خوبه _ چه ربطی داره، این همه نونوا از همه زودتر پا می‌شن، کجا رو گرفتن؟ . . . در ضمن اگه یه رفتار خوب رو در کنار صدتا رفتار بد قرار دادیم، چیزی ثابت نمی‌شه خودمون رو گول نزنیم! فقط برای حجاب نیست؛ کلا هر رفتار و صفت ماهی رو میشه با همین مغالطه به لجن کشید! کلا جلوی هر دعوت به خوبی و خیر رو با همین روش میشه گرفت: مثلا اگه کسی از اهل خیر تعریف کرد، در مقابل راحت می‌شه مثال واقعی و فرضی بزنیم از خیّر خانم باز، خیّر نزول خور، خیّر بداخلاق، خیّر خلاف کار، خیّر رانت‌خوار، خیّر ابر بده‌کار بانکی و... اگه کسی از هنر بخواد تعریف کنه، باز می‌شه همین‌جوری دهنشو بست: هنرمند بی‌شرف، هنرمند وطن‌فروش، هنرمند بی‌اصل و نسب، هنرمند معتاد، هنرمند بی‌اخلاق، هنرمند پول‌پرست، هنرمند بی‌وجدان...😄 و برعکسش هر کار و رفتار بدی رو میشه در کنار چهارتا خوبی قرار داد، جمله‌سازیش که کاری نداره. مثال‌های واقعیش رو هم میشه پیدا کرد‌. لابد هستن آدمایی که مسواک نمی‌زنن ولی خوش‌اخلاقن، یا دست‌ودل‌بازن یا مردم‌دارن یا باسوادن. و لابد هستن آدمایی که مسواک می‌زنن ولی جنایت‌کارن یا پدرمادرشون رو اذیت می‌کنن. خب که چی؟ دیگه هم‌دیگه رو به مسواک تشویق نکنیم؟! این هم شد حرف؟! ✍🏻سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
هدایت شده از علیرضا پناهیان
📌 تماشا و دریافت مستند «سوءتفاهم؛ نگاهی ویژه به مواجههٔ دولت‌ها با غرب | ۱۳۷۶-۱۴۰۰» 📺 تماشا از تلوبیون: telewebion.ir/episode/0x78dbf31 📥 دریافت از شبکۀ مستند: doctv.ir/Program/387961 @Panahian_ir
با همین شگرد سوا می‌کنند @sayedmeqdam
ماله‌کش ماییم یا شما؟ ✍ سید مقدام حیدری: نظام اسلامی چه در عصر امام معصوم و چه در دوران ولی فقیه، هیچ وقت چهره‌ای بدون گرد و غبار ناعدالتی و ناکامی نداشت. از دور و بری‌های پیامبر اسلام(ص) و فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) بگیر تا وکلای بعداً واقفی شده‌ی امام کاظم(ع) و وکلای امامان بعدی، در میان همه آدم توزرد و عوضی پیدا می‌شد! این سنت خداست که اگر پیام‌بر خاتم هم باشد، باز حکومتِ همه‌چیزتمام، به صرف حضور او و بدون نیاز به نقش‌آفرینی مردم شدنی نیست. پیش‌نیازِ مردمیِ حکومتِ عادل و کارآمد هم در بستر سیر تمدنی تاریخ جور می‌شود؛ نه با یکی دو شب. امام زمان(عج) دقیقا به همین دلیل هنوز غایب است؛ چون اگر امروز ظهور کند به خاطر آماده نبودن ما مردم، کاری از پیش نخواهد برد، هم‌چنان که امیرالمؤمنین(ع) نتوانست و امام حسن(ع) هم. و ولی فقیه مأمور است مردم را در همین دوران هدایت و ره‌بری کند؛ دورانی که هم‌چنان دوران آزمون و خطاست و امت اسلامی، بل‌که بشریت هنوز به پختگی لازم برای اجرای عدالت محض حکومت مهدوی نرسیده است. ماله‌کشی نمی‌کنم؛ این توپ را خود خدا در زمین مردم انداخت که فرمود: پیام‌بران را به هم‌راه بینات و کتاب و میزان فرستادیم تا خود مردم عدالت را اجرا کنند؛ (لَقَدۡ أَرۡسَلنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَیِّنَـٰتِ وَأَنزَلنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَـٰبَ وَٱلۡمِیزَانَ لِیَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسطِ). کار سخت است، که اگر نبود نیاز نبود این همه امام زمان(عج) پشت پرده‌ی غیبت منتظر بماند و غربت بکشد. بعضی از انقلابی‌های دیروز و بلاتکلیف‌های امروز که به دام گیسوهای زن‌زندگی‌آزادی افتادند و فعلا مانده تا یک‌دست ضد انقلاب شوند، برای توجیه عوض شدن‌شان هی آرمان‌های انقلاب و شهدا را چماق می‌کنند و توی سر انقلاب می‌کوبند که چرا فلانی توزرد از آب درآمد؟ چرا بهمان مسئول این حرفش با آن حرفش نمی‌خواند؟ چرا انقلاب دیگر بهشتی و چمران ندارد؟ و از این صحبت‌ها..! لابد فکر کرده‌اند خیلی استدلال‌شان تمام است! بماند که تو ببین این زن‌زندگی‌آزادی چقدر بی‌آرمان و شعار و ادبیات است که این بلاتکلیف‌های از این‌جا رانده و از آن‌جا مانده، حتی برای کوبیدن انقلاب هم بناچار مجبورند از نام و نشان و ادبیات انقلاب وام بگیرند. یارو فکر کرده خیلی هنر کرده و استدلال تمیز تحویل‌مان داده اگر دم به ساعت مصطفی چمران را با مصطفاهای دیگر نظام مقایسه کند! اگر راست می‌گوید، لطف کند بین چمران و گنده‌ها و لیدرهای زن‌زندگی‌آزادی مقایسه کند و بگوید دقیقا چه ربطی بین چمران و مثلا علی‌کریمی هست؟! گیرم سلمنا که انقلابی که هیچ یک از مصطفاهایش چمران نیست دیگر نمی‌ارزد، خب مگر الآن زیر بیرق زن‌زندگی‌آزادی پر از چمران و بهشتی و طالقانی است؟! آن یکی هنوز ذهنش متأثر از فرهنگ اسلامی زیارت قبور بزرگان و توسل به معصومین و اولیای خداست، ولی حال و هوایش خورده به تن زن‌زندگی‌آزادی! و از این مزج بدترکیب، عنوان نچسب «حضرت مهسا» را بیرون داد! همین‌قدر ناموزون و همین‌قدر ناجور! نه آقایان! از قدیم و ندیم گفتند: شترسواری دلا دلا نمی‌شود! با ادبیات اسلام و انقلاب و شهدا فقط می‌شود به انقلاب خدمت کرد؛ نه به زن‌زندگی‌آزادی! شاید هم باورتان نشود؛ ولی بن سلمان و مریم رجوی و دیگر عوضی‌های عالم که پشت زن‌زندگی‌آزادی ایستادند، دلشان برای چمران و طالقانی تنگ نشده بود! لطفا دم به ساعت نام این مردان بهشت را برای این جریان پلشت خرج نکنید. تفصیل این هم بماند که برخورد صبورانه با کاستی‌های نظام اسلامی که ریشه در صبر تاریخی و تمدنی ما دارد، در کنار افتخار به این همه دست‌آورد ملی و بین‌المللی چشم‌گیر، ماله‌کشی نیست. ماله‌کش اعظم آن بچه‌مذهبیِ هیئتیِ مدعیِ عشق شهداست که رفته زیر علم زن‌زندگی‌آزادی سینه می‌زند و مجبور است حرف‌های ضد عزاداری و ضد حسینی لیدرانش را بشنود و هیچ نگوید! منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۴/۳۱ https://eitaa.com/sayedmeqdam
8 (11).pdf
300K
یادداشت ماله‌کش ماییم یا شما؟ @sayedmeqdam
🔻آن سه نفر ✍️سید مقدام حیدری: در شأن نزول آیه‌ی 117 و 118 سوره‌ی توبه آمده است که در جنگ تبوک، که شرایط بر مسلمانان سخت شد، غیر از منافقینِ نام و نشان‌دار، سه نفر، مؤمنِ بدون سوء سابقه که خط و ربطی با جریان نفاق در مدینه نداشتند هم از حضور در جنگ شانه خالی کردند. رسول خدا(ص) از دست‌شان ناراحت شد و تصمیم گرفت به آن‌ها بی‌محلی کند، بقیه‌ی اصحاب رسول خدا(ص) هم موظف شدند بی‌محلی کنند. رسول خدا(ص) که از جنگ برگشتند، برخی از پیرمردها و زن و بچه‌ها و ناتوان‌ها که معذور بودند، به استقبال رسول خدا آمدند. این سه نفر هم، به نام کعب بن مالک، مرادة بن ربيع و هلال بن أمية به استقبال رسول خدا(ص) آمدند و به او سلام گفتند. اما رسول خدا(ص) قهرش گرفته بود و جواب‌شان را نداد. بناچار و به رسم عادت همیشگی به بقیه‌ی نیروهای مسلمانِ بازگشته از جبهه سلام کردند. ولی با کمال ناباوری هیچ کس پاسخ‌شان را نمی‌داد. چند روزی طبق عادت‌شان، به هنگام نماز به مسجد می‌آمدند، اما برنخوردند با کسی که تحویل‌شان بگیرد؛ نه کسی با آنها هم‌صحبت می‌شد، نه به آن‌ها سلام می‌کرد و نه جواب سلام‌شان را می‌داد. بازار که می‌رفتند هم همین طور؛ کسی به آنها چیزی نمی‌فروخت. هم‌سران‌شان نزد پیام‌بر(ص) آمدند و درخواست طلاق دادند. پیام‌بر(ص) نپذیرفت ولی دستور داد با شوهران‌شان رابطه نداشته باشند. و آن‌ها نیز امتثال کردند. کم‌کم، کوچه‌خیابانِ شهر بر آن‌ها تنگ آمد و دیگر هوایش را هم نمی‌شد نفس کشید. صد البته پشیمان شده بودند، ولی همه‌ی درها به روی‌شان بسته شده بود؛ حتی درِ خانه‌ی پیام‌بر(ص)! گویا این گناه، جنس متفاوتی داشت و توبه از آن، مراحل سخت اداری خودش را می‌طلبید. تصمیم گرفتند به کوه بزنند و همان جا این‌قدر گریه و زاری کنند تا ندایی صدایی وحیی چیزی بیاید و تکلیف‌شان را یک‌سره کند، یا این که همان جا بمیرند. چون این زندگی را هم نمی‌شد ادامه داد. مدت‌ها شب و روزشان را به روزه و عبادت و گریه و زاری گذراندند. اهل و عیال‌شان می‌آمدند و برای‌شان فقط غذا می‌گذاشتند، بدون این که با آنها حرفی بزنند. روزها و شب‌ها می‌گذشت و اتفاقی نمی‌افتاد. آخر یک شب به هم گفتند: خدا و رسولش از دست ما ناراحتند، رفقا و اهل و عیال‌مان هم همین طور. خب پس ما چرا هم‌دیگر را تحویل بگیریم و با هم حرف بزنیم؟! این حرف‌ها را شب‌هنگام داشتند می‌زدند و همان شب هم از هم‌دیگر جدا شدند و قسم خوردند که دیگر هیچ کسی با آن یکی حرف نزند تا وقتی که خدا توبه‌شان را بپذیرد، یا مرگ به سراغشان آید. کل این پروسه بیش از چهل شب طول کشید. شاید خود پیام‌بر(ص) هم بیش از این سه نفر، چشم انتظار وحی خدا بود. و بالأخره وحی خدا سررسید و توبه‌ی آنها قبول شد. حالا خودمانیم؛ خدایی اگر بعضی از مسئولین و شخصیت‌های نظام، آن روز بودند، آن قدر به بهانه‌ی فوت مادر و فوت خواهر و سال‌گرد فلان و یادبود بهمان، با پیامِ تسلیت و دست دادن و روبوسی و لب‌خند زدن و احوال‌پرسی و انواع تحویل‌گرفتن‌ها، قهرِ پیام‌بر(ص) را ضایع می‌کردند که آن سه نفر، هیچ وقت توفیق توبه پیدا نکنند. اساسا ولیّ جامعه اگر با کسی قهر کند لابد راهی برای مهربانی با او نیست. معنی ندارد او کسی را طرد کند و دیگران تحویلش بگیرند. باز هر جور صلاح است. https://eitaa.com/sayedmeqdam
‍ ✍️ سید مقدام حیدری: در سال‌های گذشته، شاید هر بار که می‌خواستم به بروم تا لحظه‌ی آخر، یک گیر و گوری در کارم بود که معلوم نبود آخرش می‌شود یا خیر؛ یا مشکل مالی بود، یا گیر قانونی بود، یا مرز را بسته بودند، یا برنامه‌هایم در آن گیر و دار به هم پیچ خورده بود. خلاصه هر بار، اوضاع جوری بود که هر کس می‌پرسید امسال چه کاره‌ای، می‎گفتم: اگر به دلم باشد، خیلی دوست دارم بروم، دعا کنید جور شود... و غالبا جور می‌شد. غلط نکنم این طراحی خود امام حسین(ع) باشد که می‌خواهد زائرانش چند روزی در تب و تاب زیارت باشند و نذر و دعا کنند و تا لحظه‌ی آخر مطمئن نباشند که چه می‌شود. انگار خود حسین(ع) دوست دارد، وقتی از مرز رد می‌شویم با ذوق و شوق استوری کنیم و به خانواده خبر بدهیم که بالأخره رد شدیم؛ بعد به رفیقمان زنگ بزنیم و بگوییم: تا گنبدِ حسین و عباسش را نبینم باورم نمی‌شود؛ باز دعا کنید برسیم! لابد این از خوش‌ذوقی و باسلیقگی خود حسین(ع) است که حتی اگر هر سال ما را دعوت کند، در هر سالش باید سناریویی غافل‌گیرانه طراحی کند؛ یعنی قشنگ جان‌به‌لبمان کند و آخرِ سر بکشدمان سمت خودش. این اخلاقِ عاشق‌کش حسین‌جانِ ماست که از بین دو رفیق، اسباب سفر یکی را فقط جور می‌کند، تا آن دیگری با حسرت و اشک و گریه رفیقش را در بغل بگیرد و بدرقه‌اش کند، آن وقت چند روز دیگر، وسط آن شلوغی هر دو را در بین الحرمین به تور هم‌دیگر بیندازد. عجب سلیقه‌ای دارد حسین! https://eitaa.com/sayedmeqdam
وقتی گفته می‌شه کثیفی کار بدیه، معناش این نیست که هر آدم کثیفی از هر آدم تمیزی بدتره. معناش فقط و فقط اینه که کثیفی از تمیزی بدتره. حالا تو هی داستان و جمله بساز از یه آدم کثیف خوش‌اخلاق، پسر بدبوی خانواده‌دار، دختر چرک راست‌گو، مرد حموم نرفته‌ی مهربون، آدم کثیف بی‌آزار... و از اون طرف برو تا دلت بخواد داستان و جمله بساز از آدم تمیز مغرور، دختر خوش‌پوش بداخلاق، جوون خوش‌بوی بی‌عار، دختر آراسته‌ی خائن، پسر تروتمیز چشم‌هیز... این مثال‌ها نمی‌تونن اصل قضیه رو زیر سؤال ببرن، و اون این که کثیفی بده و تمیزی خوب! این دوگانه‌ی بی‌حجاب خوش‌اخلاق و باحجاب بداخلاق، یا بی‌حجاب اهل خیر و آخوند اهل شر که هر از گاهی عزیزی یه داستان ازش بازنویسی می‌کنه، باز همینه. اینها هم نمی‌تونه ثابت کنه بی‌حجابی خوبه و دین و رفتار دینی بد! همان طور که دوگانه‌ی تمیز بد و کثیف خوب نمی‌تونست ثابت کنه کثیفی خوبه و تمیزی بد. ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam
به‌ترین نوع لج‌بازی، لج‌بازی با خود است؛ این که خودِ کوچکت، یعنی همان نفست هی دم به ساعت از تو بخواهد کارهای کوچک و بی‌ارزش بکنی و تو با آن لج‌بازی کنی و مقاومت کنی. شیطان هم هر چه وسوسه می‌کند، با زبان نفس می‌کند. جوری وسوسه می‌کند که انگار خودت خواستی و خودت طالب بودی. راه علاجش لج‌بازی با خود است. این که آدم باور کند دو نفرند که در وجودش هی از او چیزهایی می‌خواهند. یکی خود عاقل و خردمند اوست و دیگری خود شیطان و هوس‌بازش. ما هر کدام‌مان دو نفریم. وقتی می‌گویی دلم می‌خواهد، ببین کدام دلت می‌خواهد؟ آن دلت که با او رفیقی و خیر تو را می‌خواهد، یا آن یکی که با او لج و کل‌کل داری و هر چه به تو پیشنهاد داده فریب بود؟! ✍️سید مقدام https://eitaa.com/sayedmeqdam