eitaa logo
کشکول
80 دنبال‌کننده
796 عکس
28 ویدیو
1 فایل
شعر ، خطاطی ، تصاویر و نقاشی‌های خط خطی من
مشاهده در ایتا
دانلود
حلول ماه رجب مبارک باد. طراحی خط‌با مداد (کالیگرافی) . "سید محمود ضیائی" آدرس ایتا https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie آدرس سروش sapp.ir/khatkhatihayeman
میلاد امام محمد باقر علیه السلام و حلول ماه رجب مبارک باد . طراحی خط (کالیگرافی) "سید محمود ضیائی" sapp.ir/khatkhatihayeman https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯شعر خوانی رهبر 🗯اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای الی قیام مولانا المهدی 🌱 ان شاء الله . https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ مشرق نیوز‌: رهبر معظم انقلاب در جمع هنرمندان عیادت کننده از ایشان، سه بیت از یک مثنوی بلند را خواندند که متن کامل این مثنوی با عنوان " گره گشای" را از دیوان پروین از نظر می گذرانیم. به گزارش مشرق، جمعی از فعالان ادب، فرهنگ و هنر با حضور در بیمارستان از رهبر انقلاب عیادت کردند. در این دیدار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جریان گفت‌وگو با آنان، در پاسخ به احوالپرسی های هنرمندان شعری خواندند : «هر بلائی کز تو آید نعمتی است هر که را رنجی دهی آن راحتی است زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند تا که با مهر تو پیوندم زنند...» پس از قرائت این اشعار رهبر انقلاب با طرح این سوال که فکر می کنید این اشعار از کیست ؟ در پاسخ فرمودند « شاید فکر کنید از کسی مثل مولانا باشد ، از پروین اعتصامی است این شعر ، شاعری که سعی شده همواره شعرش و چهره اش پوشانده شود.» از آنجا که معظم له سه بیت از یک مثنوی بلند را خواندند، متن کامل این مثنوی با عنوان " گره گشای" تقدیم می نماییم: https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie👇
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت روزگاری داشت ناهموار و سخت هم پسر، هم دخترش بیمار بود هم بلای فقر و هم تیمار بود این، دوا میخواستی، آن یک پزشک این، غذایش آه بودی، آن سرشک این، عسل میخواست، آن یک شوربا این، لحافش پاره بود، آن یک قبا روزها میرفت بر بازار و کوی نان طلب میکرد و میبرد آبروی دست بر هر خودپرستی میگشود تا پشیزی بر پشیزی میفزود هر امیری را، روان میشد ز پی تا مگر پیراهنی، بخشد به وی شب، بسوی خانه می آمد زبون قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون روز، سائل بود و شب بیمار دار روز از مردم، شب از‌خودشرمسار صبحگاهی رفت و از اهل کرم کس ندادش نه پشیز و نه درم از دری میرفت حیران بر دری رهنورد، اما نه پائی، نه سری ناشمرده، برزن و کوئی نماند دیگرش پای تکاپوئی نماند درهمی در دست و در دامن نداشت ساز و برگ خانه برگشتن نداشت رفت سوی آسیا هنگام شام گندمش بخشید دهقان یک دو جام زد گره در دامن آن گندم، فقیر شد روان و گفت کای حی قدیر گر تو پیش آری بفضل خویش دست برگشائی هر گره کایام بست چون کنم، یارب، در این فصل شتا من علیل و کودکانم ناشتا میخرید این گندم ار یک جای کس هم عسل زان میخریدم، هم عدس آن عدس، در شوربا میریختم وان عسل، با آب می‌ آمیختم درد اگر باشد یکی، دارو یکیست جان فدای آنکه درد او یکیست بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل این گره را نیز بگشا، ای جلیل این دعا میکرد و می‌پیمود راه ناگه افتادش به پیش پا، نگاه دید گفتارش فساد انگیخته وان گره بگشوده، گندم ریخته بانگ بر زد، کای خدای دادگر چون تو دانائی، نمیداند مگر سالها نرد خدائی باختی این گره را زان گره نشناختی این چه کار است، ای خدای شهر و ده فرقها بود این گره را زان گره چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای کاین گره را برگشاید، بنده‌ای تا که بر دست تو دادم کار را ناشتا بگذاشتی بیمار را هر چه در غربال دیدی، بیختی هم عسل، هم شوربا را ریختی من ترا کی گفتم، ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز ابلهی کردم که گفتم، ای خدای گر توانی این گره را برگشای آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت، دیگر چه بود من خداوندی ندیدم زین نمط یک گره بگشودی و آنهم غلط الغرض، برگشت مسکین دردناک تا مگر برچیند آن گندم ز خاک چون برای جستجو خم کرد سر دید افتاده یکی همیان زر سجده کرد و گفت کای رب ودود من چه دانستم ترا حکمت چه بود هر بلائی کز تو آید، رحمتی است هر که را فقری دهی، آن دولتی است تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای زان بتاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند تا که با لطف تو، پیوندم زنند گر کسی را از تو دردی شد نصیب هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب هر که مسکین و پریشان تو بود خود نمیدانست و مهمان تو بود رزق زان معنی ندادندم خسان تا ترا دانم پناه بیکسان ناتوانی زان دهی بر تندرست تا بداند کان‌چه دارد زان تست زان به درها بردی این درویش را تا که بشناسد خدای خویش را اندرین پستی، قضایم زان فکند تا تو را جویم، تو را خوانم بلند من به مردم داشتم روی نیاز گرچه روز و شب در حق بود باز من بسی دیدم خداوندان مال تو کریمی، ای خدای ذوالجلال بر در دونان، چو افتادم ز پای هم تو دستم را گرفتی، ای خدای گندمم را ریختی، تا زر دهی رشته‌ام بردی، که تا گوهر دهی https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
کسی که سائل این خانه هست می داند جواد، جود کند سائلی نمی ماند 🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂🌱 🍃🍂🍃 علیه السلام . 🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂🌱 🍃🍂🍃 ( ) . آدرس ایتا @sayyedmahmoodziaie آدرس سروش sapp.ir/khatkhatihayeman
من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم کز احترام مولدش حرم شده است محترم الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود همه کتاب انبیا حکایت علی بود بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود در این ولا بگو نعم، که هست اعظم نعم شهی که از لسان او خدا کند خطاب را به حکم او به پا کند قیامت و حساب را به حبّ و بغض او دهد، ثواب را عقاب را منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را خدیو دولت عرب امیر کشور عجم ببخشد از تبسّمی، وجود ممکنات را ستاند از تکلّمی قرار کائنات را ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را به یک اشاره می زند بساط کون را به هم 🍃༻🌹༺‌‌‌🍃 بهشت را بهشته ام، بهشت من علی بود 🍃༻🌹༺‌‌‌🍃 علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود به غیر، دیده داشتن، نشان احولی بود کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او الا مراد عاشقان همه بود مراد او چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم 🍃༻🌹༺‌‌‌🍃 فؤاد کرمانی https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂 🍃🍂🍃 . قسمتی از منظومه بلند علامه اقبال لاهوری در وصف امیر مومنان: مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ی ایمان علی از ولای دودمانش زنده ام در جهان مثل گهر تابنده ام نرگسم وارفته ی نظاره ام در خیابانش چو بو آواره ام زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست می اگر ریزد ز تاک من ازوست خاکم و از مهر او آئینه ام می توان دیدن نوا در سینه ام از رخ او فال پیغمبر گرفت ملت حق از شکوهش فر گرفت قوت دین مبین فرموده اش کائنات آئین پذیر از دوده اش مرسل حق کرد نامش بوتراب حق «یدالله» خواند در ام الکتاب هر که دانای رموز زندگیست سر اسماء علی داند که چیست 🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃🍂🌱 🍃🍂🍃 آدرس ایتا @sayyedmahmoodziaie آدرس سروش sapp.ir/khatkhatihayema
. خطا طی با قلم 🍃🍂🍃༻🌹༺‌‌‌🍃 "سید محمود ضیائی" کشکول خط خطیهای من ، شعر ، نقاشی ، خط ، عکس. ایتا @sayyedmahmoodziaie سروش sapp.ir/khatkhatihayeman
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزا اش کاهلی گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی آن چه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سست در اشکار من آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی......؟ گفت من تیغ از پی حق می‌زنم بندهٔ حقم نه مامور تنم‌ شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا...... ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست...... مولانا جلال الدین مولوی https://eitaa.com/joinchat/3404988610C1629cb9d4a