حلول ماه رجب مبارک باد.
طراحی خطبا مداد (کالیگرافی) .
"سید محمود ضیائی"
آدرس ایتا
https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
آدرس سروش
sapp.ir/khatkhatihayeman
میلاد امام محمد باقر علیه السلام و حلول ماه رجب مبارک باد .
طراحی خط (کالیگرافی)
"سید محمود ضیائی"
sapp.ir/khatkhatihayeman
https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯شعر خوانی رهبر
🗯اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای
الی قیام مولانا المهدی 🌱
ان شاء الله .
https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
مشرق نیوز:
رهبر معظم انقلاب در جمع هنرمندان عیادت کننده از ایشان، سه بیت از یک مثنوی بلند را خواندند که متن کامل این مثنوی با عنوان " گره گشای" را از دیوان پروین از نظر می گذرانیم.
به گزارش مشرق، جمعی از فعالان ادب، فرهنگ و هنر با حضور در بیمارستان از رهبر انقلاب عیادت کردند. در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای در جریان گفتوگو با آنان، در پاسخ به احوالپرسی های هنرمندان شعری خواندند :
«هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با مهر تو پیوندم زنند...»
پس از قرائت این اشعار رهبر انقلاب با طرح این سوال که فکر می کنید این اشعار از کیست ؟ در پاسخ فرمودند « شاید فکر کنید از کسی مثل مولانا باشد ، از پروین اعتصامی است این شعر ، شاعری که سعی شده همواره شعرش و چهره اش پوشانده شود.»
از آنجا که معظم له سه بیت از یک مثنوی بلند را خواندند، متن کامل این مثنوی با عنوان " گره گشای" تقدیم می نماییم:
https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie👇
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها میرفت بر بازار و کوی
نان طلب میکرد و میبرد آبروی
دست بر هر خودپرستی میگشود
تا پشیزی بر پشیزی میفزود
هر امیری را، روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، بسوی خانه می آمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیمار دار
روز از مردم، شب ازخودشرمسار
صبحگاهی رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشیز و نه درم
از دری میرفت حیران بر دری
رهنورد، اما نه پائی، نه سری
ناشمرده، برزن و کوئی نماند
دیگرش پای تکاپوئی نماند
درهمی در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شام
گندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیر
شد روان و گفت کای حی قدیر
گر تو پیش آری بفضل خویش دست
برگشائی هر گره کایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شتا
من علیل و کودکانم ناشتا
میخرید این گندم ار یک جای کس
هم عسل زان میخریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب می آمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکیست
جان فدای آنکه درد او یکیست
بس گره بگشودهای، از هر قبیل
این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته
وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر
چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی
این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده
فرقها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای
کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی
هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط
یک گره بگشودی و آنهم غلط
الغرض، برگشت مسکین دردناک
تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سر
دید افتاده یکی همیان زر
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کانچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، که تا گوهر دهی
https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
کسی که سائل این خانه هست می داند
جواد، جود کند سائلی نمی ماند
🍃🍂🍃༻🌹༺🍃🍂🌱 🍃🍂🍃
#میلاد_امام_جواد علیه السلام #مبارک_باد .
🍃🍂🍃༻🌹༺🍃🍂🌱 🍃🍂🍃
#طراحی_خط_با_مداد ( #کالیگرافی ) .
#سید_محمود_ضیائی
آدرس ایتا
@sayyedmahmoodziaie
آدرس سروش
sapp.ir/khatkhatihayeman
#طراحی_خط_با_مداد ( #کالیگرافی ) .
#سید_محمود_ضیائی
آدرس ایتا
@sayyedmahmoodziaie
آدرس سروش
sapp.ir/khatkhatihayeman
من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم
اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترم
الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
در این ولا بگو نعم، که هست اعظم نعم
شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حبّ و بغض او دهد، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب امیر کشور عجم
ببخشد از تبسّمی، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را
ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را
به یک اشاره می زند بساط کون را به هم
🍃༻🌹༺🍃
بهشت را بهشته ام، بهشت من علی بود
🍃༻🌹༺🍃
علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود
به غیر، دیده داشتن، نشان احولی بود
کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم
به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او
به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او
چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم
تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم
🍃༻🌹༺🍃
فؤاد کرمانی
https://eitaa.com/sayyedmahmoodziaie
🍃🍂🍃༻🌹༺🍃🍂 🍃🍂🍃
#میلاد #امیر_مومنان #مبارکباد .
قسمتی از منظومه بلند علامه اقبال لاهوری در وصف امیر مومنان:
مسلم اول شه مردان علی
عشق را سرمایه ی ایمان علی
از ولای دودمانش زنده ام
در جهان مثل گهر تابنده ام
نرگسم وارفته ی نظاره ام
در خیابانش چو بو آواره ام
زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست
می اگر ریزد ز تاک من ازوست
خاکم و از مهر او آئینه ام
می توان دیدن نوا در سینه ام
از رخ او فال پیغمبر گرفت
ملت حق از شکوهش فر گرفت
قوت دین مبین فرموده اش
کائنات آئین پذیر از دوده اش
مرسل حق کرد نامش بوتراب
حق «یدالله» خواند در ام الکتاب
هر که دانای رموز زندگیست
سر اسماء علی داند که چیست
🍃🍂🍃༻🌹༺🍃🍂🌱 🍃🍂🍃
#طراحی_خط_با_مداد #کالیگرافی
#سید_محمود_ضیائی
آدرس ایتا
@sayyedmahmoodziaie
آدرس سروش
sapp.ir/khatkhatihayema
#میلاد #امیر_مومنان #مبارکباد .
خطا طی با قلم
🍃🍂🍃༻🌹༺🍃
"سید محمود ضیائی"
کشکول خط خطیهای من ، شعر ، نقاشی ، خط ، عکس.
ایتا
@sayyedmahmoodziaie
سروش
sapp.ir/khatkhatihayeman